حکم تکفیر مخالفین سماع توسط صوفیه
مطلب اجمالی_ با شکسته شدن سنت برپایی مجلس سماع در خفا توسط مولوی و مریدانش و برپایی مجلس سماع در هر کوی و بازار و مجلس شادی و عزا، نهتنها انتقاد تند علما و فقها را به دنبال داشت، بلکه صدای مخالفت بزرگان صوفیه نیز بلند شد. اما مریدان مولوی به پشتوانه حمکرانان سلجوقی به کار خود ادامه داده و گاه برخوردهای تندوتیز و گاه توهینآمیزی نسبت به منتقدین مجالس سماع داشتند. اخی احمد از صوفیان مشهوری بود که به برپایی مجالس سماع معترض و انتقاد داشت و میگفت: «من یک خروار کتاب خواندهام، ولی اباحت سماع (جایز بودن سماع) را در آنها ندیدهام. یکی از مریدان مولوی به نام علاءالدین ثریانوس در جواب او با تمسخر میگوید: «شما خروار (خر گونه) کتاب خواندهاید. ازاینرو اباحت سماع را در آن ندیدهاید! خدا را شکر که ما عیسی وار خواندهایم و به سرّ آن رسیدهایم.» [مناقب العارفین، ص 277] اما برخی از مریدان شناخته شده مولوی پا را از این فراتر نهاده و در مجلس سماع تنبک میزدند و میگفتند: حقّا حقّا که تسبیح میگوید، هر کس میگوید سماع حرام است، حرامزاده است.»[سماع، عرفان، مولوی، ص 137] اینگونه تعبیرها نشان دهنده وجود انحراف و کج روی در عقاید و کردار صوفیان دارد که اینچنین گستاخانه سخن میگویند. جالب اینکه طبق فتوای او، بزرگانی از صوفیه مثل محمد غزالی، ابو سراج طوسی که بهکارگیری ابزار موسیقی مثل نی را حرام میدانند، به همراه دیگر مخالفین سماع مشمول این حکم هستند.
پینوشت:
افلاکی، شمسالدین احمد، مناقب العارفین، انتشارت دنیای کتاب، تهران، 1362، ص 277
مدرسی، محمدعلی، سماع، عرفان و مولوی، نشر انصاریان، قم، 1386، پاورقی ص 137
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برپایی مجلس سماع سابقه زیادی در بین صوفیه داشته است ولی تا سالیان سال آن را بر غیر صوفیان مخفی میکردند تا جایی که برخی از ایشان سماع را بر عوام حرام اعلام کردند [1] تا مانع برپایی مجلس سماع در حضور عوام شوند. اما مولوی و شاگردانش این سنت را شکستند. برپایی این مجالس در قونیه توسط مولوی و مریدان او به حدی زیاد شد که صوفیان، سالیان سال مشابه آن را به چشم خود ندیده بودند. [2] برپایی مجلس سماع در هر کوی و بازار و مجلس شادی و عزا، نهتنها انتقاد تند علما و فقها را به دنبال داشت، بلکه صدای مخالفت بزرگان صوفیه نیز بلند شد. اما مریدان مولوی نیز دست از کار نکشیده و گاه برخوردهای تندوتیز و گاه توهینآمیزی نسبت به منتقدین مجالس سماع داشتند.
اخی احمد از صوفیان مشهوری بود که به برپایی مجالس سماع معترض و انتقاد داشت و میگفت: «من یک خروار کتاب خواندهام، ولی اباحت سماع (جایز بودن سماع) را در آنها ندیدهام. یکی از مریدان مولوی به نام علاءالدین ثریانوس در جواب او با تمسخر میگوید: «شما خروار (خر گونه) کتاب خواندهاید. ازاینرو اباحت سماع را در آن ندیدهاید! خدا را شکر که ما عیسی وار خواندهایم و به سرّ آن رسیدهایم.» [3]
اما برخی از مریدان شناخته شده مولوی پا را از این فراتر نهاده و در مجلس سماع تنبک میزدند و میگفتند: حقّا حقّا که تسبیح میگوید، هر کس میگوید سماع حرام است، حرامزاده است.»[4] اینگونه تعبیرها نشان دهنده وجود انحراف و کج روی در عقاید و کردار صوفیان دارد که اینچنین گستاخانه سخن میگویند. جالب اینکه طبق فتوای او، بزرگانی از صوفیه مثل محمد غزالی، ابو سراج طوسی که بهکارگیری ابزار موسیقی مثل نی را حرام میدانند، به همراه دیگر مخالفین سماع مشمول این حکم هستند.
آنچه موجب پشتگرمی و جرأت مریدان مولوی برای برپایی مجلس سماع در انظار عمومی و بهتبع آن حمله به منتقدین مجالس سماع میشد حمایت همهجانبه حکمرانان سلجوقی همچون معینالدین پروانه حاکم پرقدرت و همهکاره قونیه و روم بود که خود گرایش صوفیانه داشت و مشایخ بزرگ صوفیه همچون مولوی را موردحمایت خود قرار میداد. تا جایی که نقل شده است همین علاءالدین ثریانوس که جواب اخی احمد را با تمسخر داد، به جرم قتل محکوم به اعدام بود ولی مولوی بانفوذ و قدرتی که داشت در پای چوبه دار مانع از اجرای حکم شد و به همین جهت او مرید مولوی گشت. [5]
از دیگر عوامل حمله مریدان مولوی به منتقدین سماع این بود که بخش زیادی از مخارج برپایی مجالس سماع از کمکهای سلطان سلجوقی معینالدین پروانه و همسر او و همچنین امیران دیگر همچون امیر معتز خراسانی و علم الدین قیصر تأمین میشد. [6] بهواسطه همین عوامل بود که طرفداران سماع به خود جرأت میدادند که حکم به تکفیر مخالفین سماع دهند و از هیچ انتقادی پروایی نداشته باشند.
پینوشت:
[1]. ابن جوزی، تلبیس ابلیس، علیرضا ذکاوتی، چاپ مرکز نشر دانشگاهی تهران، ص 248
[2]. افلاکی، شمسالدین احمد، مناقب العارفین، انتشارت دنیای کتاب، تهران، 1362، ص 89
[3]. همان، ص 277
[4]. مدرسی، محمدعلی، سماع، عرفان و مولوی، نشر انصاریان، قم، 1386، ص 137
[5]. افلاکی، شمسالدین احمد، مناقب العارفین، انتشارت دنیای کتاب، تهران، 1362، ص 276
[6]. مدرسی، محمدعلی، سماع، عرفان و مولوی، نشر انصاریان، قم، 1386، پاورقی ص 136
افزودن نظر جدید