هادی و راهنما در تصوف
مطلب اجمالی_ آیا منظور از هادی و ولی در سخنان و اشعار صوفیان، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؟
مبهمگویی و مشخص نکردن مقصود صوفیان از کلمه هادی و ولی، حیله و نیرنگی است که با کمک آن راه را بر منتقدین بسته و هر جا که لازم باشد به این امر استدلال کنند که منظور، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است نه کسی دیگر. ولی با جستجو در آثار بزرگان سلف ایشان و توجه به قرائن و شواهد، میتوان به این حقیقت پی برد که منظور ایشان از هادی و ولی، پیر و مراد صوفیان است نه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف). چنانچه نورعلیشاه اول میگوید: «هادی شخصی است از جمیع علوم آگاه و متصف به صفات الله. مروج شریعت مصطفوی، مجدد طریقت مرتضوی، چشمه گشای زلال معرفت... هادی وقت، صاحب دوران، نایب مهدی آخرالزمان، مرهم زخم سینه ریشان، آشنای دل بیخویشان.» [رساله اصول و فروع دین، ص 8] در حقیقت، متصوفه برای در امان ماندن از طعن و نقد دیگران، سخنان خود را بهصورت مبهم بیان میکنند و بهصراحت شخص هادی را معرفی نمیکنند. درحالیکه مرادشان از هادی شخص قطب است نه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
پینوشت:
اصفهانی، محمدعلی (نورعلیشاه اول)، رساله اصول و فروع دین، درج در مجموعهٔ عوارف المعارف، چاپ خانقاه احمدی شیراز، ص 8
مطلب تفصیلی_ آیا منظور از هادی و ولی در سخنان و اشعار صوفیان، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت: اگرچه صوفیه همواره در سخنانشان به هادی و ولی اشاره کردهاند ولی قطعاً منظورشان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست. درواقع مبهمگویی و مشخص نکردن مقصود صوفیان از هادی و ولی، حیله و نیرنگی است که با کمک آن راه را بر منتقدین بسته و هر جا که لازم باشد به این امر استدلال کنند که منظور، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است نه کسی دیگر. البته اینکه منظور از هادی و ولی، پیر و مراد است بر مریدان ایشان مخفی نبوده و امری آشکار است و درواقع این مبهمگویی برای غیر صوفیان است تا سرپوشی باشد بر انحرافاتی که در تصوف رخ میدهد. اگرچه مشایخ فرق مختلف صوفیه در سخنان خود با مبهمگویی فقط به الفاظی مثل هادی یا ولی وقت، اشاره میکنند و از فرد مشخصی نام نمیبرند ولی با جستجو در آثار بزرگان سلف ایشان و توجه به قرائن و شواهد، میتوان به این حقیقت پی برد که منظور ایشان از هادی و ولی، پیر و مراد صوفیان است نه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف). نورعلیشاه اول از جمله کسانی است که به این حقیقت اشاره کرده است و پرده از راز صوفیان امروزی برداشته است. او در رساله اصول و فروع دین میگوید: «هادی شخصی است از جمیع علوم آگاه و متصف به صفات الله. مروج شریعت مصطفوی، مجدد طریقت مرتضوی، چشمه گشای زلال معرفت... هادی وقت، صاحب دوران، نایب مهدی آخرالزمان، مرهم زخم سینه ریشان، آشنای دل بیخویشان.» [1]
این سخن آشکار کننده مراد صوفیه از هادی است. زیرا در اینجا هادی را نایب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفی میکنند نه خود حضرت، و از آنجایی که متصوفه خود را نائب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میدانند، لذا لفظ هادی را برای خویش میدانند.
فرقه سلطان علیشاهی همچنین در مقالات خود بهطور ضمنی به این امر اشاره کردهاند که: «ازنظر معنوی مقام و مرتبه امام بهعنوان یک هادی و مرشد دارای اهمیت خاصی است و این مرتبه و مقام او خیلی با مقام پیر و مرشد طریقت در تصوف شباهت دارد.» [2]
نه فقط بزرگان فرقه سلطان علیشاهی بلکه دیگر فرق صوفیه نیز در سخنان و اشعار خویش، خود را هادی امت مینامند. نوربخش در شعری به این ادعا اشاره میکند و میگوید:
اگر هادییم و اگر مهدییم
به جنب قدم، طفلکی مهدییم [3]
در حقیقت، سران صوفیه با هادی خواندن خویش، خود را در عرض حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یا حتی برخی همچون نوربخش خود را خود حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میدانند. لذا برای در امان ماندن از طعن و نقد دیگران، سخنان خود را بهصورت مبهم بیان میکنند و بهصراحت شخص هادی را معرفی نمیکنند. درحالیکه مرادشان از هادی شخص قطب است نه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
پینوشت:
[1]. اصفهانی، محمدعلی (نورعلیشاه اول)، رساله اصول و فروع دین، درج در مجموعهٔ عوارف المعارف، چاپ خانقاه احمدی شیراز، ص 8
[2]. ماهنامه عرفان ایران، حقیقت، تهران، 1379، شماره 7، ص 32
[3]. الشیبی، کامل مصطفی، النزعات الفکر الشیعی، ترجمه علیرضا ذکاوتی، نشر امیرکبیر، تهران، 1394، ص 339
افزودن نظر جدید