تناقض صوفیه در برداشت از قرآن و سخنان بزرگان

  • 1397/03/07 - 11:54
در حالی صوفیه معتقدند که سخنان عین‌القضات همدانی درباره دفاع از شیطان دارای باطنی عمیق و نیازمند توضیح و تفسیر است که در برخورد با برخی از آیات قرآن کریم فقط به ظاهر آیه اکتفا کرده و آن را نیازمند توضیح و تفسیر نمی‌دانند.

مطلب اجمالی_ سؤال: چرا سخنان عارفی مثل عین‌ القضات همدانی درباره شیطان کفر است؟ آیا اینکه عین القضات شیطان را معلم ملائکه می‌داند و یا هر سخن دیگری درباره شیطان گفته باشد را نباید تفسیر کرد و به باطن آن توجه کرد؟ آیا درسته که فقط به‌ظاهر سخنانش استدلال کنیم؟

اولاً عین القضات همدانی یک صوفی بود و نه عارف. او برای سرپوش گذاشتن بر عمل شیطان می‌گوید: «گیرم که خلق را، اضلال ابلیس کند. ابلیس را بدین صفت که آفرید؟ دریغا گناه خود همه از اوست، کسی را چه گناه باشد؟!» [عین القضات همدانی، تمهیدات، ص 188] عین القضات نه‌تنها نسبت دروغ به خداوند می‌دهد، که گناه شیطان خواست خود خداوند بوده بلکه با این کار، گناه شیطان را از خود خداوند می‌داند. این دقیقاً مصداق بارز سخن کفرآمیز است که به بهانه تطهیر و تقدیس چهره شخصی، گناه او را به گردن خداوند متعال بیندازی. درحالی‌که خداوند متعال بارها در آیات قرآن شیطان و گناه او را مورد مذمت قرار داده و حتی او را کافر خوانده است. همچنین خداوند متعال می‌فرماید: «إِنَّ الشَّیطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ [یوسف/5] همانا شیطان، برای انسان دشمنی آشکار است.» بنابراین طرفداری و عذرتراشی برای شیطان مصداق بارز مخالفت با خداوند متعال و عین کفر است.
دوما تناقض در اعمال صوفیان، دقیقاً در همین‌جا آشکار می‌شود که هر جا خواستند به‌ظاهر و هر جا مطابق میلشان بود به باطن آیات، روایات و دیگر سخنان استدلال می‌کنند.. مثلاً در آیه: «وَاعْبُدْ رَبَّک حَتَّی یأْتِیک الْیقِینُ [حجر/99] و پروردگارت را پرستش کن تا اینکه مرگ تو فرارسد.» به ظاهر آیه تمسک کرده و دست از انجام عبادات برداشته، درحالی‌که به عقیده همه مفسرین شیعه یقین نیاز به تفسیر داشته و به معنای مرگ است. اما صوفیانی همچون عین القضات درجایی دیگر بدون توجه به‌صراحت و ظاهر آیه قرآن در مذمت شیطان، او را منزه از هر گناهی دانسته و برای او عذرتراشی می‌کنند. دیگر صوفیان نیز معتقدند سخنان عین‌ القضات دارای باطنی عمیق است که نیاز به توضیح و تفسیر داشته و نباید از روی ظاهر به آن نگاه کرد. این در حالی است که در برخورد با آیه قرآن به‌ظاهر آن اکتفا کرده و آن را نیازمند توضیح و تفسیر نمی‌دانند ولی سخنان کفرآمیز عین ‌القضات را نیازمند توضیح و تفسیر می‌دانند.

پی‌نوشت:
عین‌ القضات همدانی، عبدالله، تمهیدات، به کوشش عفیف عسیران، تهران، 1341 ش، ص 18

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سؤال: چرا سخنان عارفی مثل عین القضات همدانی درباره شیطان کفر است؟ اینکه عین القضات شیطان رو معلم ملائکه می‌داند و یا هر سخن دیگری درباره شیطان گفته باشه رو آیا نباید تفسیر کرد و به باطن آن توجه کرد؟ آیا درسته که فقط به‌ظاهر سخنانش استدلال کنیم؟

اولاً عین القضات همدانی یک صوفی بود و نه عارف. او بیشتر از همه بزرگان صوفیه سنگ شیطان را به سینه زده و خطای شیطان را نادیده گرفته و برای سرپوش گذاشتن بر عمل وی می‌گوید: «گیرم که خلق را، اضلال ابلیس کند. ابلیس را بدین صفت که آفرید؟ دریغا گناه خود همه از اوست، کسی را چه گناه باشد؟!» [عین القضات همدانی، تمهیدات، ص 188] در اینجا عین القضات گناه شیطان را از خود خداوند متعال می‌داند، زیرا شیطان را آفریده‌ای به شمار آورده است که خداوند متعال این صفت را در او قرار داد. درنتیجه گناه شیطان را خواست و اراده خود خداوند متعال می‌داند. در اینجا او نه‌تنها نسبت دروغ به خداوند می‌دهد که گناه شیطان خواست خود خداوند بوده بلکه با این کار، گناه شیطان را از خود خداوند می‌داند. این دقیقاً مصداق بارز سخن کفرآمیز است که به بهانه تطهیر و تقدیس چهره شخصی، گناه او را به گردن خداوند متعال بیندازی.

درحالی‌که خداوند متعال بارها در آیات قرآن شیطان و گناه او را مورد مذمت قرار داده و حتی او را کافر خوانده است، که در سوره بقره دراین‌باره می‌فرماید: «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَی وَاسْتَکبَرَ وَکانَ مِنَ الْکافِرِینَ [بقره / 34] و به فرشتگان گفتیم: آدم را سجده کنید، همه سجده کردند جز ابلیس، که سرباز زد و برتری جست و او از کافران بود.» خداوند متعال در اینجا شیطان را صراحتاً خطاکار، متکبر و کافر خطاب کرده است. همچنین خداوند متعال او را دشمن تمام انسان‌ها معرفی کرده و می‌فرماید: «إِنَّ الشَّیطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ [یوسف/5] همانا شیطان، برای انسان دشمنی آشکار است.» بنابراین طرفداری و عذرتراشی برای شیطان مصداق بارز مخالفت با خداوند متعال و عین کفر است.

دوما تناقض در اعمال صوفیان، دقیقاً در همین‌جا آشکار می‌شود که در برداشت از آیات، روایات و سخنان دیگران، طبق میل و خواست شخصی خودشان عمل می‌کنند و هر جا خواستند به‌ظاهر و هر جا مطابق میلشان بود به باطن آن استدلال می‌کنند. مثلاً برای این آیهٔ شریفهٔ سورهٔ مبارکهٔ حجر که می‌فرماید: «وَاعْبُدْ رَبَّک حَتَّی یأْتِیک الْیقِینُ [حجر/99] و پروردگارت را پرستش کن تا اینکه مرگ تو فرارسد.» برخی از متصوفه با تمسک به‌ظاهر این آیه و به بهانهٔ رسیدن به‌یقین قلبی، دست از انجام عبادات شسته و خود را در جرگهٔ کفار قرار داده‌اند. درحالی‌که در اینجا به اعتقاد همه مفسرین شیعه یقین به معنای مرگ است و نه یقین ظاهری. در اینجا صوفیه بنا را بر ظاهر آیه گذاشتند تا به‌راحتی دست از عبادت بکشند. در حالی صوفیه در اینجا طبق میل شخصی خودشان عمل کرده و به‌ظاهر آیه تمسک کرده‌اند که عین القضات همدانی در بحث شیطان و خلافی که وی انجام داد، مسیر دیگری را رفته و به‌ظاهر آیه قرآن درباره شیطان، هیچ‌گونه توجهی نداشته و قائل به اعتذار شیطان شده است و معتقد است که سخن گفتن از ابلیس "حدیث مردان" است، که با کودکان نابالغ نمی‌توان در میان نهاد. [2]

دیگر صوفیان نیز به این سخن عین القضات تمسک جسته و معتقدند که نه‌تنها عقیده عین القضات درباره شیطان دارای باطن است، بلکه سخنان او نیز دارای باطنی عمیق است که نیاز به توضیح و تفسیر داشته و نباید از روی ظاهر به آن نگاه کرد. این یک بام و دو هوای صوفیه است که درجایی برای رسیدن به میل و مقصود خود به‌ظاهر آیه قرآن تمسک می‌کنند و بدین ترتیب از عبادت سرباز می‌زنند ولی درجایی دیگر بدون توجه به‌صراحت و ظهوری که آیه قرآن در مذمت شیطان دارد، شیطان را منزه از هر گناهی دانسته و برای او عذرتراشی می‌کنند. همچنین در برداشت از برخی از آیات قرآن به‌ظاهر آیه تمسک می‌کنند و برای آن توضیح و تفسیری قائل نمی‌شوند ولی سخنان کفرآمیز عین القضات همدانی که مخالف صریح آیات قرآن کریم است را نیازمند توضیح و تفسیر می‌دانند.

پی‌نوشت:
[1]. عین‌القضات همدانی، عبدالله، تمهیدات، به کوشش عفیف عسیران، تهران، 1341 ش، ص 188
[2]. غزالی، احمد بن محمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، به کوشش احمد مجاهد، نشر دانشگاه تهران، 1376، ج 2، ص 143

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.