مسئله اقتصاد در اسلام و مسيحيت

  • 1395/09/16 - 21:41
اقتصاد در زندگی اجتماعی، به‌عنوان يكی از اصل جدایی ناپذیر محسوب می‌شود و از نشانه‌های كامل بودن دين اسلام اين است كه در كنار مسائل مهم ديگر، به مسئله اقتصاد هم توجه كرده است و آن را مهم می‌شمارد، اما كتاب مقدس مسيحيان، اقتصاد را برای مردم مايه‌ی بدبختی و دور شدن از ملكوت خداوند دانسته است.

پايگاه جامع فرق، اديان و مذاهب _ اقتصاد به‌عنوان يكی از اصول مهم در زندگی اجتماعی محسوب شده و افراد مختلف در سطوح فرهنگی و علمی متفاوت به اين مسئله پی برده‌اند، دين اسلام به‌عنوان کامل‌ترین دين آسمانی به مسائل اقتصادی هم در كنار امور ديگر توجه كرده و در سوره مباركه نساء، اقتصاد را مايه قوام زندگی دانسته است: «وَ لَا تُؤْتُواْ السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتىِ جَعَلَ اللَّهُ لَكمُ‏ْ قِيَامًا وَ ارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُواْ لَهُمْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا [نساء/ 5]؛ اموال خود را، كه خداوند وسيله قوام زندگى شما قرار داده، به دست سفيهان نسپاريد و از آن، به آن‌ها روزى دهيد! و لباس بر آنان بپوشانيد و با آن‌ها سخن شايسته بگوييد.» تفسير نمونه ذيل اين آيه بيان كرده است: «قرآن تعبير جالبى درباره اموال و ثروت‌ها كرده و مى‏‌گويد: اين سرمايه‏‌هاى شما كه قوام زندگانى و اجتماع شما به آن است و بدون آن نمى‏‌توانيد كمر راست كنيد به دست سفيهان و اسراف‏كاران نسپاريد و از اين تعبير به‌خوبی اهميتى را كه اسلام براى مسائل مالى و اقتصادى قائل است روشن مى‌‏شود.»[1]

اما انجيل كنونی، برخلاف قرآن كريم، ثروت را مايه دور شدن مرم از ملكوت آسمان دانسته و عقيده دارد فرد ثروتمند هیچ‌گاه به سعادت نخواهد رسيد، در انجيل متی داستانی آمده است كه عيسی (عليه‌السلام) در پاسخ به يك جوان ثروتمند چنین گفته است: «عیسی بدو گفت: اگر بخواهی کامل شوی، رفته مایملک خود را بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی داشت؛ و آمده مرا متابعت نما... عیسی به شاگردان خود گفت: هرآینه به شما می‌گویم که شخص دولتمند به ملکوت آسمان به‌دشواری داخل می‌شود؛ و باز شمارا می‌گویم که گذشتن شتر از سوراخ سوزن، آسان‌تر است از دخول شخص دولتمند در ملکوت خدا.»[2]

ممكن است اشکال شود که در اسلام هم ثروت و تمايل به دنيا در روايات زيادی نكوهش شده است، در پاسخ بايد عرض كنيم كه اسلام دل بستن به دنيا را نكوهش كرده است و داشتن ثروت، تنها درصورتی‌که موجب غفلت از خداوند شود مذموم و ناپسند شمرده‌شده است؛ مثلاً امام صادق عليه السّلام فرموده است: «مَنْ كَثُرَ اشْتِبَاكُهُ بِالدُّنْيَا كَانَ أَشَدَّ لِحَسْرَتِهِ عِنْدَ فِرَاقِهَا؛[3] هر كه علاقه‏‌اش به دنيا بيشتر باشد، حسرتش هنگام ترك دنيا بيشتر است.» درصورتی‌که در منابع مسيحيت، داشتن ثروت را هم مايه دوری از سعادت مردم دانسته‌اند.

سؤال ديگر اين است كه وقتی اسلام و قرآن، این‌گونه به مسائل اقتصادی اهميت داده است پس چرا مسلمانان ازنظر اقتصادی، از امت‌های ديگر، پيشرفت كمتری داشته‌اند؟ پاسخ اين است كه مسيحيان دانسته‌اند كه اين دستورات اناجيل خرافات بوده و هيچ تناسبی با جامعه بشری ندارد و به همين علت از آن دستورات اطاعت نمی‌کنند، درحالی‌که مسلمانان بااینکه قطعاً می‌دانند دستورات قرآن و روايات باعث سعادت بشر در دنيا و آخرت خواهد شد اما متأسفانه توجهی به اين دستورات عالی و مناسب نکرده‌اند و همين بی‌توجهی ماست كه مانع پيشرفت شده است.

پی‌نوشت‌:

[1]. تفسير نمونه، آیت‌الله مكارم، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374 ش، اول ج‏3، ص 270.
[2]. انجيل متى 19: 21 – 25.
[3]. مشکات الأنوار، طبرسى، ناشر: المكتبة الحيدرية، 1385 ق، ص: 273.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.