کذب مدعیان استقامت علی‌محمد شیرازی

  • 1394/11/03 - 08:52
از ادلّه‌ای که بهائیان بر حقانیت علی محمد شیرازی اقامه می‌کنند، استقامت او در راه هدف است و معتقدند که این استقامت دلیل بر حقانیت اوست. در پاسخ به این ادعا، تنها به چند گزارش تاریخی از توبه‌های علی محمد شیرازی اشاره می‌کنیم. و در پایان می‌گوییم، آئینی که سرکردگانش خود را تکذیب می‌کنند و کمترین استقامتی در راه خود ندارند، آیین باطل است!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از ادلّه‌ی حقانیت علی محمد شیرازی نزد بهائیان، برهان استقامت است: «استقامت سید باب بر امر الهی با اینکه در سن شباب بودند... با وجود این، قیام بر آن امر فرمود... و از هیچ کس خوف ننمود».[۱] (یعنی اگر علی محمد ناحق بود، پس چرا تا پای جان استقامت کرد؟)؛ البته این نکته را باید متذکر شد که بر فرض وجود و صحت برهانی به نام استقامت، اعدام علی‌محمد به خاطر ادعای بابیت و قائمیت او نبود که ادعای استقامت شما برای او درست باشد، بلکه صرفاً به خاطر خواباندن شورش‌هایی که در سراسر کشور به نام او شکل می‌گرفت، بوده است.
در پاسخ ادعای استقامت باب، تنها به چند گزارش تاریخی از توبه‌های علی محمد شیرازی اشاره می‌کنیم: علی‌محمد در شهر شیراز و اصفهان با علمای عصر خود مستقیماً برخورد و احیاناً مناظره داشت که سرانجام این مناظرات به شکست وی و توبه‌نامه‌ی او انجامید:
- در شیراز: شیراز برای علی‌محمد (در دوران ادعای بابیتش) از همه‌جای ایران بدتر بود،[۲] و مردم آنجا عموماً با او مخالف بودند،[۳] حتی دوستان سابقش هم دشمن‌ترین کسانش شدند،[۴] علت این امر بیش از هر چیز، اقدام علی‌محمد به تکذیب آشکار ادعاهای خود بود. علی‌محمد شیرازی همه‌ی ادعاهای خود را بالای منبر مسجد وکیل شیراز، در حضور علماء و مردم تکذیب کرد،[۵] و بر فراز منبر چنین گفت: «لعنت خدا برکسی که من را باب امام بداند، لعنت خدا بر کسی که مرا منکر ولایت امیرالمؤمنین و سایر ائمه بداند»،[۶] پس از آن نیز در ابلاغیه‌ی معروف به «ابلاغیه الف»، ضمن تصریح به جاودانگی احکام اسلام از ادعای بابیت و نیابت خاصه امام عصر (ارواحنا فداه) برائت جست.[۷]
- در تبریز: زمانی که علی‌محمد شیرازی را برای مناظره با علماء تبریز از زندان چهریق (اطراف ارومیه) به سمت تبریز می‌آوردند، در سر راه، مردم ارومیه به احترام سیادت وی و شنیدن شایعات، که وی با امام‌عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در ارتباط است، استقبال گرمی از وی کردند؛ موج این احساسات به تبریز نیز رسید. حجت‌الاسلام نیّر، که خود و پدرش در مناظره‌ی تبریز حضور داشتند، چنین می‌نویسد: «اگر مناظره‌ی علمای تبریز با باب انجام نمی‌گرفت و پایه‌ی جهالت علی‌محمد بر مردم آشکار نمی‌شد، بی‌شک یک‌سوم اهل آذربایجان مستعد ایمان آوردن به وی بودند». سرانجام علی‌محمد در مناظره شکست خورد. پس از آشکار شدن عجز علی‌محمد در اثبات ادعای خود، وی را تنبیه نمودند و او برای دومین بار رسماً از دعاوی خویش تبری جست و اظهار پشیمانی کرد؛ اولین‌بار به صورت کتبی و خطاب به ولیعهد، توبه‌نامه رسمی نوشت. میرزا ابوالفضل گلپایگانی، بزرگترین مبلغ بهائی، در کتاب کشف‌الغطاء عیناً توبه نامه‌ی علی‌محمد شیرازی را آورده است.[8]
نکته جالب در آن مناظره، حتی به اعتراف منابع بهائی، این بود که پرسش‌ها سطح پایین و نزولی داشت؛ یعنی سؤال‌های بعدی نسبت به سؤالات قبل، سطح پایین‌تری داشتند، زیرا وقتی علما دریافتند که علی‌محمد از لحاظ علمی در سطح پائینی است به تدریج سطح سؤالات خود را پایین آوردند که وی از جواب به آنها نیز بازماند.[9] درهرصورت، علی‌محمد پس از شکست مفتضحانه در بحث با علماء، چوبکاری شد؛ سپس عریضه‌ای خطاب به ولیعهد نوشت و در آن ضمن برائت از ادعای بابیت و دیگر ادعاها، اظهار توبه و استغفار کرد.
بدین منظور طرح چند سؤال در اینجا بی‌مناسبت نیست: نخست اینکه چه لزومی دارد فردی با ادعاهایی بزرگ مثل بابیت و مهدویت در حضور علماء و عموم مردم دست به قلم شود که توبه نامه بنویسد؟ آیا رهبر دینی و مذهبی نباید از خود آن قدر شجاعت و استقامت نشان دهد که بر سرعقیده و ایمان خود پایبند بماند و تنها چند ضربه‌ی به کف، باید او را از همه‌ی آرمان و عقیده‌اش بیندازد؟ در صورتی که عده‌ای از مبارزان سیاسی و اجتماعی که چنین ادعاهایی هم نداشتند تا پای جان شکنجه شدند، اما بر عقیده‌ی خود استوار ماندند. البته ممکن است کسی توجیه کند که علی‌محمد توبه نکرده بلکه تقیه فرموده؛ جواب این سؤال بسیار ساده است که تقیه در آئین بهائیت حرام می‌باشد.[10] یک سؤال اساسی دیگر که پیروان چنین فردی باید از خود بپرسند اینکه: دلیل پافشاری‌شان در ادامه پیروی از کسی که حتی خودش به حرف خویش اصرار و ابرامی ندارد، چیست؟ بهائیانی که علی‌محمد شیرازی را مبشر آئین بهایی و رهبر فرقه‌ی خود را حسینعلی نوری می‌دانند، چگونه می‌توانند علی رغم دروغین بودن ادعاهای علی محمد شیرازی که وی صراحتاً خود را تکذیب کرده، باز خود را بهائی بنامند؟ آئینی که سرکردگانش خود را تکذیب می‌کنند، اصرار پیروان بر حقانیت آن بی‌مورد است.

پی‌نوشت:
[۱]. سایت بهائی پژوهی، دلائل سبعه بر حقانیت فرستادگان الهی.
[۲]. ابوالقاسم افنان، عهد اعلی، ص۲۷۷.
[۳]. نامه جالب سیدابولقاسم (برادرزن باب) به دایی باب، همان ص ۱۷۲ــ۱۷۰.
[۴]. نامه حسینعلی به سیدمحمد پس از فرار باب از شیراز (عهداعلی ص ۱۷۵).
[۵]. حسینعلی‌نوری، بدیع، خطی، 1286م، ص ۱۳۸.
[۶]. حسینعلی‌نوری، بدیع، 1286م، ص ۱۴۱.
[۷]. فاضل مازندرانی، اسرار الاثار، ص ۱۲۴؛ بدیع ۱۷۹\۱.
[8]. عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریه، قاهره: مطبعة سعادت، 1923 م.
[9]. فاضل مازندرانی، ظهور الحق، تهران: چاپخانه‌ی آزردگان، 1322 ش، ج ۳.
[10]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: نقد و بررسی تقیه در بابیت و بهائیت

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.