افکار وهابیت، ناشی از تفکر خوارج نهروان

  • 1394/04/13 - 05:53
وهابیت به جهت عدم پشتوانه دینی و مذهبی و علمی که مقبول جامعه و عامه مسلمین باشد، نتوانستند در طول دوران بروز عقاید خود تا به امروز، جایگاه مناسبی را در بین مذاهب اسلامی پیدا کنند. بنابراین برای تثبیت و القای عقاید خود در اکثر موارد متوسل به زور شده و به خاطر عدم بهره‌وری از روش‌های منطقی، متاسفانه با دست به قبضه بردن، باعث و بانی ریخته شدن...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وهابیت به جهت عدم پشتوانه دینی و مذهبی و علمی که مقبول جامعه و عامه مسلمین باشد، نتوانستند در طول دوران بروز عقاید خود تا به امروز، جایگاه مناسبی را در بین مذاهب اسلامی پیدا کنند. بنابراین برای تثبیت و القای عقاید خود در اکثر موارد متوسل به زور شده و به خاطر عدم بهره‌وری از روش‌های منطقی، متاسفانه با دست به قبضه بردن، باعث و بانی ریخته شدن خون بسیاری از مسلمانان از جمله عده زیادی از کودکان و زنان مظلوم و بی‌دفاع شدند. سرچشمه این نابهنجاری‌ها، خواسته یا ناخواسته متاثر از الگو پذیری خوارج نهروان است که در آن زمان بنای مخالفت و اتکای به فهم خویش را در مقابل  امر امام زمان خود قرار دادند و در مقابل قرآن ناطق، آنچه از ظاهر قرآن به ذهنشان می‌رسید، ولو این‌که برخلاف رای امام معصوم باشد را عمل می‌کردند. بنابراین وهابیت در  اعتقادات و اعمال و رفتار تشابهات زیادی را با خوارج صدر اسلام دارند که در این‌جا به مواردی از آن اشاره می‌کنیم:
- بدعت‌گذاری در دین و جمود فکری
از جمله الگوبرداری‌هایی که وهابیت از خوارج برداشت کردند، بدعتی بود که آنان در دین به وجود آوردند و بر اساس آن جز خود، دیگر مسلمانان را کافر می‌دانستند و می‌گفتند: کسی که مرتکب گناهان کبیره شود، در آتش دوزخ، جاودانه خواهد بود! آنان (خوارج) خون و مال مسلمانان غیر از خود را حلال دانسته و فرزندان آنان را اسیر می‌کردند و می‌گفتند: در کشور اسلامی اگر گناه کبیره آشکار شود، به کشور کفر تبدیل می‌شود. وهابیان هم امروزه مسلمانانی را که در عقاید، مخالف باورهایشان باشند، مشرک می‌دانند و خون و مال آن‌ها را حلال می‌شمارند و فرزندان مسلمانان را اسیر می‌گیرند. آنان مسلمانان را مشرک خطاب می‌کنند و سرزمین‌های مسلمانان را سرزمین کفر معرفی می‌کنند به نحوی که هجرت از آن‌جا را لازم و ضروری می‌دانند. همچنین کسی را که نماز را ترک کرده باشد، واجب القتل می‌شمارند. «سلیمان بن عبدالوهاب» در رساله‌ای که در ردّ برادرش محمد بن عبد الوهاب نوشته، آورده است: «ابن قیم گفته خوارج دو ویژگی داشتند که به واسطه آن از دیگر مسلمانان و پیشوایان آن‌ها جدا شده‌اند: نخست آنکه از سنّت فاصله گرفته و آنچه را سنت نیست، سنّت انگاشته‌اند. دوم آن‌که مسلمانان را به دلیل ارتکاب گناه، کافر قلمداد کرده و سرزمین اسلام را سرزمین کفر شمرده‌اند. پس سزاوار است که مسلمانان از این دو اصل غلط برحذر باشند و از پی‌آمدهای آن دو اصل، یعنی دشمن مسلمانان و لعن و سرزنش آنان و حلال شمردن خون و مال آن‌ها و به طور کلی از هرگونه بدعتی بپرهیزند.[۱] این ویژگی که ابن قیم بیان کرد در وهایبان نیز وجود دارد.
- مقدس مآبی و قشری‌گری
از جمله تشابهات دیگر وهابیت با خوارج «مقدس‌مآبی» و کوته‌نظری» می‌باشد. خوارج نسبت به خواندن نماز و قرآئت قرآن اهتمام زیادی داشتند به طوری که از زیادی سجده، پیشانی‌هایشان پینه می‌بست و در عین حال خواهان حقیقت بودند. امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمود: « لاتقتلوا الخوارج بعدی من طلب الحق فاخطاه کمن طلب الباطل فاصابه.[۲] پس از من با خوارج نجنگید؛ چون یکسان نیستند. آنان که در جستجوی حقند، ولی دچار خطا و لغزش می‌شوند و آنان که در پی باطلند و بدان رسیده‌اند. در واقع خوارج مردمانی به ظاهر دیندار، پرهیزگار و خویشتندار از گناه بودند. گویند یکی از آنان خوکی را با شمشیرش کشت و دیگری اعتراض کرد و گفت: این عمل تو فساد در روی زمین است! نیز گفته‌اند یکی از خوارج در سر راه خرمایی جست و آن را در دهان گذاشت؛ دیگری سر رسید و خرما را از دهان او بیرون آورد که چیز حرام خوردی! البته همینان به راحتی مسلمانان را می‌کشتند و زنان را به اسیری می‌گرفتند و آنان را میان خود خرید و فروش می‌کردند. وهابیان نیز در آین زمان مرتکب اعمال مشابهی می‌شوند. اینان به ظاهر تعصب در دین دارند و در مسائل دینی سخت‌گیرند. مثلا نماز را به موقع به پا می‌دارند و در عبادت می‌کوشند و به گمان خودشان در طلب حقیقتند. ولی وقتی به شهرهای مسلمانان حمله می‌کردند زنان و کودکان، از پیر و جوان را به خاک و خون می‌کشیدند و اموال آنان را غارت می‌کردند.
در پایان و برای پرهیز از طولانی شدن مطلب فقط به یک مورد دیگر بسنده می‌کنیم و آن تشابه در ظاهرگرایی است. خوارج در شبهه‌ها و عقاید انحرافیشان، به ظاهر برخی آیات تمسک جسته‌اند. وهابیان نیز از ظواهر آیات قرآنی برداشت‌هایی می‌کنند که هیچ انسان خردمند و معقولی چنین برداشت‌هایی را نمی‌کند و آن‌ها را نمی‌پذیرد. مانند اعتقاد به جسمانیت خداوند یا تفسیر سطحی و قائل شدن به عرش و لوح و قلم و کرسی و رویت خداوند و همچنین اثبات دست و پا و جوارح برای ذات باری‌تعالی.[۳]

پی‌نوشت:

[۱]. سلیمان بن عبدالوهاب, الصواعق الالهیه, ص ۲۲
[۲]. نهج البلاغه، تحقیق: شیخ محمد عبده, ج ۱, ص ۱۰۸, ح ۶۱
[۳]. تارخچه نقد و برسی وهابی‌ها، برگردان: سید ابراهیم علوی، ج۲، صص ۷۹-۹۰

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.