افزودن نظر جدید

بيا نظرى هم به چشم ظاهر بكن ببين آيا درست مى ‏آيد كه كسى بر خيزد يكه و تنها در ميان عرب با آن همه تعصب و ادعاى بزرگى كند و همه قوم و خويش با او بد باشند و خورده خورده كار را پيش ببرد و دين و مذهب قوم خود را باطل كند و خدايان ايشان را بشكند و ايشان را كافر و نجس بخواند و خون ايشان را بريزد و حلال كند و به نوكران خود و اهل دولت خود بگويد كه تا روز قيامت با كفار بكوبيد و هر جا ايشان را بيابيد بكشيد و اين مطلب را كفار از ايشان بفهمند و شمشير بكشد و جميع كفار را بكشد و از بعضى جزيه بگيرد و خانه و ديار ايشان را خراب كند و جمع كثيرى را داخل نوكران خود قرار دهد و بيشتر نوكرانش همه از راه ترس و طمع تصديق او كرده باشند و نوكرى او را از راه ترس قبول كرده باشند و بيشتر نوكرانش منافق و مكار باشند حال اين شخص از ميان كه مى‏ رود مى‏ شود كه سلطنت را در خانه خود نگذارد و سلطنت بعد از خود را به اجماع و شوراى نوكران منافق خود گذارد كه تا جان دارند مى‏ خواهند امر سلطنت را از خانواده او بيرون كنند و مى‏ شود كه اين سلطان سلطنت را در خانه خود قرار ندهد تا آن‏كه چون خودش چشم بر هم گذارد عيالش و اولادش شب نان نداشته باشند كه بخورند و در خانه‏ هاى مردم به گدايى افتند سهل است كه منافقان چون ايشان را بى‏ رياست و بزرگى ببينند تلافى خون‏هايى كه پدر ايشان ريخته بود از آن‏ها بكنند و مال ايشان را به غارت ببرند چنانكه يزيد كرد و گفت: ليت اشياخى ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الاسل لاهلوا و استهلوا فرحاً ثم قالوا يا يزيد لاتشل لست من خندف ان لم‏انتقم من بنى ‏احمد ماكان فعل تا آخر ابيات كه بزرگان خود را كه در بدر كشته شدند صدا مى‏ كرد كه كجايند كه ببينند كه من چگونه تلافى كردم از اولاد احمدصلى الله عليه وآله و چنان‏كه ابوبكر روز بعد جميع مال ايشان را جلو گرفت كه پدر شما ارث نداشت و اهل بيت او را در دو ساعت مستأصل و پريشان كردند و يكى را در بر پهلو زدند و تازيانه زدند و كشتند و يكى را ريسمان به گردنش كردند و كشيدند و آخر به شمشير ستم فرقش را شكافتند و يكى را به زهر جفا جگرش را خستند و يكى را به انواع مصيبتها و بلاها مبتلا كردند و مردانشان را كشتند و زنانشان را اسير كردند و شهر به شهر گردانيدند و اول سرى كه در اسلام به نيزه رفت سر فرزند و خويشان او بود و هريك هريك از اولاد او را چنان‏كه مى‏ دانى كردند و هر يك را به طورى شهيد كردند و خمس ايشان را قطع كردند تا حال همه را مبتلا به سؤال به كف كرده‏ اند حال بيا انصاف بده كه هيچ كس چنين سلطنتى و بزرگى مى‏ كند جميع ملتهاى عالم اقرار به حكمت اين بزرگوار دارند آيا راضى هستند كه همه او را حكيم بدانند و امت او او را لغوكار و پوچ‏ كار اعتقاد كنند و آيا اين همه خوارى و ذلت ظاهرى شد براى اولاد او مگر به جهت غصب خلافت ايشان و گردانيدن سلطنت از خانه ايشان پس ببين كه آيا ممكن است كه اين مرد سلطان اين‏قدر نفهمد و حكمت نداشته باشد و از اين‏قدر سخن كوتاهى كند كه در ملأ عام بگويد كه بعد از من سلطنت با فلان كس است از اهل من واللّه انصاف ندارند و پيغمبرشان را از همه كس نادانتر انگاشتند خدا لعنت كند ايشان را كه در پريشانى بر روى خانواده پيغمبر خود باز كردند و هنوز پيغمبرشان در ميان بود غسل نداده و كفن نكرده جستند به سقيفه بنى‏ ساعده و خلافت و رياست را غصب كرده و آن قدر به دين خود بى‏ اعتنا بودند كه پيغمبر خود را از ميان برنداشته جستند به غصب خلافت و هنوز كفنش از آب غسلش تر بود كه پهلوى دخترش را شكستند و خانه‏ اش را آتش زدند و طفلش را سقط كردند و مالشان را غارت كردند نه اين است كه اين‏ها انتظار مردن را براى پيغمبر خود مى‏ كشيدند تا كفرهاى باطنى خود را آشكار كنند؟ و آيا پيغمبر اين‏قدر نمى‏ دانست كه اين‏ها چنين مى‏ كنند تا خلافت را در خانه خود بگذارد و سلطنت را براى ابن عم و فرزندان خود بگذارد تا عزتشان برجا باشد؟ خدا شاهد است كه بر بطلان مذهب اين منافقان همين اوضاع و احوالشان كافى است حاجت به آن نيست كه من آيه و حديثى بياورم به همين ظاهر ايشان نگاه كنيد پس از براى منصف معلوم شد كه پيغمبرصلى الله عليه وآله امر خلافت را بى‏ نص نگذاشته و البته كوتاهى در امر عيال خود نكرده چگونه عيالى كه به نص قرآن و اجماع مسلمين دوستى ايشان واجب است و حرمتشان لازم و با وجود نص اين‏ها چنين كردند ببين اگر نص نبود چه مى‏ كردند.
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.