افزودن نظر جدید

بنده از پاسخگویان زرتشتی در وبلاگ گفتگو با زرتشتیان هستم اساسا این ماجرا ذره ای به کسب علم و دانش ، بیسوادی و با سوادی ارتباطی ندارد ، ابن مقفع میگوید در دوران ساسانی ایرانیان به هفت خط مینوشتند ،1_ خطی که با ان اوستا و کتب دینی را مینوشتند 2_خطی که با ان شرشر اب و اواز پرندگان را مینوشتد که بیش 200حرف داشت و به ان «ویش دبیریه میگفتند 3_خطی دیگر به نان کشتج که با ان روی نگین انگشتر و سنگ نوشته و نگاره گری و فرش ... مینوشتند 4_خطی دیگری به نام نیم کشتج که طب و فلسفه را با ان مینوشتتد 5_ خطی دیگر برای نوشتن کتب فلسفه و منطق با نام راس سریه ... خطی دیگر هم داشتند با عنوان «شاه دبیریه» که اموختن ان به دلایل امنیتی بر سایر مردم ممنوع بود و تنها مختص دبیران شاه و مکاتبه بین شاهی بوده است ،این همان خطیست که پسر کفشگر تمنای اموختن ان میکند و خسرو نمیپذیرد به این سبب که اگر اسناد دولتی به هر دلیل به میان مردم افتاد از فاش شدن اطلاعات امنیتی جلوگیری کنند ، چنانکه خود خسرو برای نپذیرفتن پسر کفشگر چنین استدلال میکند که اگر او دبیر شود جانشین ما دو چشم و دو گوش خود را به او خواهد سپرد و مردم شناس در پیش او خوار گردند و عاقبت سپاه بی شمار ایران ازین درم ناچیز از دست خواهیم داد و نفرینمان کنند . یعنی دغدغه انوشیروان برای مخالفت بر هم خوردن وراثت و پادشاهی بوده است ، در حال حاضر هم به من زرتشتی یا یهودی یا مسیحی اجازه ورود به دستگاه اطلاعات نمیدهند و این به سبب استحکام نظام است و کاملا طبیعیست ! گمان میکنم منظورم رو به خوبی متوجه شدید ، اگر دقت کنید تنها اموختن این خط بر مردم ممنوع بوده در حالی که در ان دوران خط «هماک دبیریه» در تمام کشور و بر تمام طبقات ازاد بود ، پسر کفشگر در واقع طالب کسب یک پست سیاسی و محرمانه اطلاعاتی _امنیتی بوده است وگرنه چنین مبلغ هنگفتی رو برای کسب علم ،اونهم در جامعه باستانی بعید بنظر میرسد . از طرفی اموختن خط مذکور به منزله کسب دانش نبود چون خطوط علمی و فلسفی را نیم کشتج و راس سریه ... بودند، خطوطی که پسر کفشگر طالب ان بوده ویژه کسب دانش نبوده و صرفا مخصوص نامه نگاری های شاهان بوده است . اشتباهات شما در تفسیر اشعار شاهنامه هم جای خود را دارد، به روشنی مشخص شد که بیسوادی در دستگاه ساسانی به هیچ وجه وجود نداشته است و شبهه دکتر شریعتی یک اشتباه عامه فریب بوده است وگرنه اگر یکبار شاهنامه را خوانده باشید متوجه میشوید انوشیروان بارها تمام مردم را به دانش اندوزی توصیه کرده و مرد بی دانش را ننگ میدانست ؟ چگونه دانش را بر فقرا ممنوع میکرد در حالی که ثروت را بر دانشمندان ننگ میدانست ؟[2] لطفا به هفت بزم انوشیروان و موبدان مراجعه کنید ... [1]_ابن ندیم ص 24 [2]_شاهنامه ، میترا مهر ابادی ، جلد ص 116 بزم ششم انوشیروان با بزرگمهر و موبدان
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.