ضحاک، نخستین منتخب بد در تاریخ ایران!
انتخاب بد، نتیجهاش نابودی دین و دنیای مردم شد. مارهای ضحاک، مغز مردم را میخوردند و جسم و جان آنان را تباه میکردند. امروز، راه خردمندانه و شرافتمندانه آن است که مردم ایران، در انتخابات شرکت کنند و به یک انسانِ میهندوست مؤمن شریف که هم برنامه درستی دارد و هم کارنامهی درخشانی دارد رأی بدهند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حکیم ابوالقاسم فردوسی میگوید: در دوران باستان و در دشت «سواران نيزه گذار» پادشاهى دادگر، به نام مرداس حکومت میکرد. مرداس پسرى به نام ضحاك داشت که بسیار دلیر ولی سَبُکسَر بود. اهریمن به شکل آدمیزاد درآمد و با ضحاک، دوستی کرد. در حالیکه ضحاک از چهره راستین اهریمن آگاه نبود. اهریمن، پس از اینکه اعتماد ضحاک را به خود جلب کرد، در گوش او وسوسه کرد که من پدرت را میکشم تا پادشاهی از آن تو شود. ضحاک فریب میخورد و اهریمن، مرداس را در حالیکه برای نمازِ نیمه شب برخاسته بود، به قتل رساند. اين چنين، ضحاك فرومايه، تخت پدر را به چنگ آورد و تاج شاهى را بر سر نهاد. اهریمن، به درگاه ضحاک وارد و کلیددارِ آشپرخانهی دربار او شد. اهریمن، خوراکی از گوشت و خون برای ضحاک فراهم میکرد تا قلب او را مطیع خود کند. ضحاک چنان دوستدار اهریمن شد که روزی به او گفت: هر آرزویی داری بگو تا برآورده کنم. اهریمن پاسخ داد: خواهان آنم كه دوشِ شما را ببوسم. ضحاك كه از انديشه اهريمن آگاه نبود، پذیرفت. هنگامی که اهريمن دوش او را بوسيد، ناگاه ناپديد گشت و از دو طرفِ دوش ضحاك، دو مار سياه بيرون آمدند که او آزار میدادند. ضحاك بسيار اندوهگين شد. سرانجام آن دو مار را از دوش خود بُريد، ليكن همچون شاخهی درخت، بار ديگر از دوش شاه برآمدند. ضحاک از همه طبیبان چاره خواست. لیکن همگان از درمان این قضیه ناتوان شدند. اهریمن، این بار، خود را به صورت یک طبیب فرزانه درآورد، به دربار ضحاک رفت و به او گفت که چارهی کار را میداند: اینکه مردمان را سر بِبُری و مغز ایشان را به این مارها بدهی تا آرام شده؛ آزارت ندهند و این تا انتهای زندگی مارها ادامه پیدا کند.
ضحاک به ریاست ایران انتخاب میشود!
جمشید (پادشاه ایران باستان)، ناسپاسی و خودپسندی پیشه کرد. پس نور خداوندی از او روی برتابید و این چنین به ناتوانی و آشفتگی دچار شد. در این زمان، سراسر ایران جوش و خروش و ستیز شد. سرانجام گروهی از ایرانیان گرد آمدند تا پادشاهی دیگر برای ایران برگزینند. آنان شنیده بودند که ضحاک، مَرد دلیری است. پس آنان از سر جهل یا خیانت، ضحاک را برای پادشاهی فراخواندند. ضحاک، لشکری از ایرانی و تازی گردآورد و به سوی «تخت جمشید» روانه شد. جمشید که این چنین دید، تاج و تخت را رها کرد و گریخت. صد سال گذشت و جمشید همچنان ناپدید بود. تا اینکه ضحاک، در کنار دریای چین، او را به چنگ آورد، امانش نداد و با ارّه او را دو نیم کرد. ضحاک به پادشاهی انتخاب شد و مردم نیز فریب خورده، به سلطنت او راضی شدند. سربازان ضحاک، هر شب، دو مرد جوان را سر میبریدند و از مغز سر آنان، برای مارها خوراک فراهم میکردند. این گذشت، تا اینکه فریدون قیام کرد...
عبرتها از داستان ضحاک
- آن ایرانیان، ضحاک را انتخاب کردند. انتخاب بدی هم کردند. اکثریت مردم هم فریب خوردند و چه بسا در ابتدای کار، از آن انتخابِ بد، سرخوش شده بودند. مطمئناً کسانی که ضحاک را انتخاب کردند، در توجیه اشتباه یا خیانت خود، سخنانی بر زبان میآوردند. مثلاً «بین بد و بدتر، ضحاک را انتخاب کردیم»، «چارهای نداشتیم»، «ضحاک مقصر نیست، مارها مقصرند»، «ضحاک مقصر نیست! تقصیر خداست»! و...
- انتخاب بد، نتیجهاش نابودی دین و دنیای مردم شد. مارهای ضحاک، مغز مردم را میخوردند و جسم و جان آنان را تباه میکردند.
- امروز، مردم ایران در یک سه راهی قرار دارند. راه نخست اینکه اصلاً رأی ندهند. در این حالت، اوضاع بهتر نخواهد شد. بلکه دشمنانِ سرزمینی ایران (از جمله امریکا، انگلیس، اسراییل و عربستان سعودی و...) مشارکت پایین را نشانهی موفقیت و قدرت خود پنداشته، به طمع میافتند که چون عرصه از مردم خالی است، پس اقدامات بیشتری بر ضد ایران انجام دهیم. حالت دوم آن است که در انتخابات شرکت کنند ولی به یک ضحاکصفت، یک وطنفروش خائن رأی بدهند که در این صورت، باز هم مشکلات بیشتر خواهد شد. صفهای مرغ و روغن (که نفوذیها و خائنها به راه انداختند)، به صف نان و آب تبدیل خواهد شد. اما راه سوم، راه خردمندانه و شرافتمندانه آن است که در انتخابات شرکت کنند و به یک انسانِ میهندوست مؤمن شریف که هم برنامه درستی دارد و هم کارنامهی درخشانی دارد رأی بدهند.
دیدگاهها
ناشناس
1400/02/23 - 14:53
لینک ثابت
ایا گیگمش ذوالقرنین است؟
saman
1400/02/23 - 22:01
لینک ثابت
باید دلایل مدعیان را بررسی
ناشناس
1400/02/24 - 13:30
لینک ثابت
دلایل :
افزودن نظر جدید