مباحث تاریخی
رجاء بن حیاه میگوید: «معاویه از نقل احادیث پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) کراهت داشت و مردم را نیز از نقل احادیث آن حضرت منع میکرد.»
مردم در زمان حکومت عثمان، از حضرت علی (علیهالسلام) درخواست کردند تا عهدهدار نماز جماعت شود. امام فرمودند اگر من بخواهم نماز بخوانم به همان شیوه نماز میخوانم که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نماز میخواند. مردم سخن حضرت علی (علیهالسلام) را نپذیرفتند و گفتند: ما به سنت عثمان عمل میکنیم.
علمای اهلسنت به جز وهابیان عموماً فتوا به استحباب زیارت قبر پیامبر دادهاند. که از جمله آنان ابوالحسن ماوردی است که میگوید: «و چون سرپرست حاجیان از حج بازگشت، آنان را به جهت زیارت قبر رسول خدا از راه مدینه سیر داد تا برای آنان بین حجّ خانه خدا و زیارت قبر رسول خدا جمع کند، به جهت رعایت احترام حضرت و قیام به حقوق طاعت او... .»
یکی از کسانیکه همه مسلمانان را، بدون استثنا، تکفیر میکرد، محمد بن عبدالوهاب بود؛ او به این اتهام که مسلمانان متوسل به پیامبر میشوند و بر قبور اولیای خود گنبد و بارگاه میسازند و از اولیا طلب شفاعت میکنند، آنان را تکفیر میکرد، او که عقایدش در حقیقت همان عقاید ابنتیمیه بود بسیاری از علمای اهلسنت به مخالفت با وی پرداختند.
يحيی بن اكثم، از امامان و راویان مهم حدیث اهلسنت است، که جای خود را در دربار خلفای بنیعباس باز کرده بود و چنان خود را به مأمون نشان داده بود که احدی را بر او مقدم نکند. اما یکی از خصوصیات یحیی که در تاریخ مشهور شده است، فساد اخلاقی اوست؛ او با بحث جلوی بعضی دستورات مأمون را میگرفت.
یکی از کسانیکه همه مسلمانان را، بدون استثنا، تکفیر میکرد، محمد بن عبدالوهاب بود؛ او به این اتهام که مسلمانان متوسل به پیامبر میشوند و بر قبور اولیای خود گنبد و بارگاه میسازند و از اولیا طلب شفاعت میکنند، آنان را تکفیر میکرد، او که عقایدش در حقیقت همان عقاید ابنتیمیه بود بسیاری از علمای اهلسنت به مخالفت با وی پرداختند.
یکی از کسانیکه همه مسلمانان را، بدون استثنا، تکفیر میکرد، محمد بن عبدالوهاب بود؛ او به این اتهام که مسلمانان متوسل به پیامبر میشوند و بر قبور اولیای خود گنبد و بارگاه میسازند و از اولیا طلب شفاعت میکنند، آنان را تکفیر میکرد، او که عقایدش در حقیقت همان عقاید ابنتیمیه بود بسیاری از علمای اهلسنت به مخالفت با وی پرداختند.
یکی از کسانیکه همه مسلمانان را، بدون استثنا، تکفیر میکرد، محمد بن عبدالوهاب بود؛ او به این اتهام که مسلمانان متوسل به پیامبر میشوند و بر قبور اولیای خود گنبد و بارگاه میسازند و از اولیا طلب شفاعت میکنند، آنان را تکفیر میکرد، او در حقیقت عقاید ابنتیمیه را داشت و بسیاری از علمای اهلسنت به مخالفت با وی پرداختند.
در منطق اسلام کسانیکه حق را بیان دارند، جایگاه ویژهای دارند، اما اگر این حقایق، به ضرر فرقه و مذهبی خاص باشد، یقیناً مورد هجمه و سب و ناسزا قرار میگیرد، آن شخصی که انصاف را بیان داشته است، که ابن ابی الحدید یکی از این افراد است.
أحمد بن حنبَل، یکی از امامان چهارگانه فقهی اهل سنت است، او از خواص اصحاب شافعى بوده و پيوسته ملازم وى بود. نَسَب او به ذُوالثدیه رئيس خوارج منتهى مىگردد، دو مورد از عقاید احمد بن حنبل که در بین باقی عقایدش شاخص است، یکی جریان قدم و حدوث قرآن و دیگری نقش او در عقیده تربیع خلفا در بین اهل سنت.
بعد از رحلت پیامبر اکرم، برخی از اصحاب خلافت را از دستان بهترین فرد این امت که همگان و حتی دشمنانش به آن اقرار داشتند ربودند و چنان ضربه ای را بر پیکره دین اسلام زدند که تا به الان و شاید تا روز قیامت هم کمر بلند نکند. بهخاطر چند صباحی حکومت کردن که در آخر پشیمانی به بار آورد.
برخی مدعیان اهل سنت با تهمتهای ناروا بر علیه شیعه سعی میکنند شیعه را طرد و منزوی کنند، فلذا با سخنان باطل از قبیل غلو کردن شیعیان در مورد امامان معصوم خود، قصد ضربه زدن به آنان دارند و این در حالی است که اگر قدری فکر کنند خواهند فهمید که پیشوایانشان جز اولین غالیان بودند.
اسنادی تلخ از صفحات تاریخی که حقایق را گاهی کتمان و گاهی آشکار میکند. مظلومیتی که قابل درمان و ظلمی که قابل جبران نیست. هجومی که باعث مهاجرت اجباری علمای شیعه شد و شهر بغداد خالی از بحث و مناظره و جریانهای فکری شد. با این همه ظلم و جنایت، همچنان مکتب شیعه در تمامی علوم حرف اول را میزند چرا که نور اهل بیت که همان نور حق است، خاموش شدنی نیست.
قتل عثمان نقطه مهمی در تاریخ اسلام بود. این حادثه باعث شد که برخی از به ظاهر مسلمانها چهره واقعی خود را نشان دهند و به بهانه خونخواهی عثمان، دست به کشتار و قتل قاتلین عثمان زدند. کاملا واضح و آشکار است که این کشتار از روی دلسوزی نبود، بلکه برای نشستن بر کرسی خلافت و حکومت بود که این امر هرگز محقق نشد.