شبه معنویت های روانشناختی
روند تحریفات در افکار و گفتار مبلغان قانون جذب ادامه پیدا میکند، تا به طور طبیعی به تحریف مفهوم دعا میرسد. وقتی خدا فراموش شود و جز نامی از آن باقی نماند و همه نیروهای الهی اعم از خلق، ارادهی نافذ، ربوبیت و تدبیر کائنات به انسانی که خدا انگاشته میشود، نسبت داده شد، و دعا تبدیل به «جملات تأکیدی» میشود که برای تلقین به نفس گفته میشود.
راز قانون جذب، مخدّری فکری است که مردم را در اوهام و آرزوها فرو میبرد، تا دزدان هوشیار، با آسودگی، تمام هستیِ مردم را به تاراج برند. اگر قانون جذب از سوی مردم جهان پذیرفته شود، آنگاه هیچ نیرویی برای مقابله با ظلم و ستم در جهان باقی نخواهد ماند و آنچه باقی میماند، پلیدی، ستم و تباهی است و مردمی که هر روز چشم بر هم میگذارند...
تنها چیزی که به خوبی آشکار است و میتوان با اطمینان از آن سخن گفت این است که: قانون جذب مردم را در آرزوهای دنیایی فرو میبرد و آرزوهای دنیایی را در عمیقترین لایههای ذهنی و احساسی آنها درونی میسازد. این وضعیت نوعی احساس کاذب خوشی و کامیابی را ایجاد کرده و بر اساس فرایند تفکر اولیه که شامل تخیل و توهم میشود، شکل میگیرد.
چیزی که در قانون جذب اهمیت ندارد ارزشهای انسانی و اخلاقی است. کائنات به این نگاه نمیکنند که شما انسان مهربانی هستید یا نه، خوددارید یا نه، راستگویید یا نه، مهم این است که آرزویتان را باور و تجسم کنید. حتی اگر آرزو دارید که اسلحهای بسازید و با آن مردم بیگناهی را بکشید، قانون جذب به شما نه نمیگوید، هرچه بخواهید پاسخش آری است و راه را به شما نشان میدهد.
قانون جذب نه به عنوان یک قانون دنیوی و برای ساختن بعد مادی زندگی بلکه به عنوان یک قانون جاری در تمام هستی و کائنات و در ارتباط با عرفان و معنویت معرفی میشود. در واقع مروّجان قانون جذب به صراحت اعلام میکنند که « این مباحث نوین که به گونهای عرفان مدرن است، در واقع آمیزهای از علم و تکنولوژی و مباحث اعتقادی و عرفانی است.»
خدا از نگاه قانون جذب تأثیر زیادی ندارد. او قانونی را به نام جذب در دنیا قرار داده و به واسطه این قانون، همهی قدرت نامحدود را به انسان واگذار کرده است. انسان با خواستن و تصور خود میتواند هرچه میخواهد، به دست آورد. این انسان است که به کائنات فرمان میدهد و در این رویدادها خداوند نقشی ندارد، جز اینکه واضع اولیهی این قوانین بوده است.
در قانون جذب غیر از انرژی کائنات و انرژی ذهنی و امواج مغزی، از احساسات هم سخن بسیار گفته میشود. و این موضوع، قانون جذب را به میان مباحث روانشناسی میآورد. بیتردید احساسات ما انسانها میتواند روی دیگران تأثیر بگذارد. اما فراتر از این در قانون جذب ادعا میشود که احساسات ما چیزهایی که میخواهیم به زندگی ما جذب میکند.
فیلم راز 2 با این جمله شروع میشود: «وقتی افکار روی آب تأثیر گذارند، حالا تصور کن با خودمان چه کار میکنند.» چندسالی است که گزارش یک تحقیق مورد استفادههای بسیاری قرار گرفته که هیچ کدام ربطی به اصل آن تحقیق ندارد. معروف است که یک محقق ژاپنی به نام ایموتو صداهای گوناگون را در مجاورت آب پخش کرده و تغییرات معنیدار را در ساختار مولکولی آن مشاهده نموده است.
يكی از موضوعاتی که قانون جذب را ابطال ناپذیر میکند، ابهاماتی است که در تصویرسازی ذهنی و داشتن احساسات خوش نسبت به آرزوها وجود دارد. به سادگی درباره کسی که پس از سالها، بلکه پس از یک عمر با قانون جذب به خواستهاش نرسیده میتوانند بگویند که به اندازه کافی تصویرسازی نکرده و احساس نداشته است. بنابراین مقصر خود فرد است و قانون جذب همچنان درست قلمداد میشود.
قانون جذب به معنای تأثیر قاطع و طبیعی تصویر ذهنی و احساس بر کائنات قابل اثبات نیست و به لحاظ روششناسی مشکلات متعددی دارد. نخست اینکه فرضیه جذب به روشنی تعریف نشده است و هرکس از ظن خود آنرا تفسیر میکند. یک تئوری علمی در درجه اول باید به روشنی بیان شود و مشخص باشد که چه ادعایی را مطرح میکند و به دنبال بيان چه چيز است.
قانون جذب سابقهی هزاران ساله در سحر و جادو دارد، البته نه به شکل غلوآمیزی که امروزه بیان میشود. در سنتهای جادویی، قانون جذبِ امروزی به نام قانون تشابه شناخته میشد. جورج فریزی در تحقیقاتش نشان داده است که در اصول جادوگری دو قانون بنیادین وجود داشته است. نخستین قانون این است: «هر چیزی همانند خود را میسازد یا هر معلولی شبیه علت خود است.»
بعضی گمان میکنند که قانون جذب یعنی خوشبینی، ولی واقعا قانون جذب یعنی خوشبینی؟ قانون جذب به معنای خوشبینی نیست؛ زیرا خوشبین باشید، نه راز است، و نه قانونی که تازه کشف شده باشد. قانون جذب به انرژیهای ذهنی و جهانی مربوط میشود و تأثیر قاطع انرژی تصورات و ذهنیات بر کائنات را مطرح میکند. اما خوشبینی یعنی نادیده گرفتن امور نامطلوب و تفسیر خوب و دلخواه از رویدادها و پدیدهها.
محور و موضوع اصلی قانون جذب، اهداف زندگی و تفکر و برنامهریزی برای رسیدن به آنها نیست، بلکه تأثیرگذاری ذهن بر کائنات است، اینکه شما اهداف و آرزوهایتان را تصور کنید و بخواهید، کائنات آنرا به شما خواهد داد و بیندیشید و بکوشید و به دست آورید، غیر از این است که بخواهید و باور کنید، احساس کنید، کائنات به شما میدهد. اینها دو فرمول کاملا متفاوت هستند.
به نظر میرسد تفکری که انسانهای بالغ از آن سخن میگویند، بیشتر به تفکر ثانوی فروید شباهت دارد و بر اساس اصل واقعیت است و با آن میتوان زندگی واقعی را سامان داد و اهداف واقعی را دنبال کرد، اما تفکری که در قانون جذب از آن سخن گفته میشود بیشتر با تفکر اولیه که بر اساس اصل لذت عمل میکند، سازگار است و خاصیت آن ایجاد احساس خوشایند و رضایت خیالی است.