بهائیت در عصر حاضر
بهائیانی که ادعای صلح دوستیشان گوش عالمیان را کَر کرده است، در طول تاریخ به خونریزیهای بسیاری دست زده و جنگهای بسیاری را به راه انداخته یا حمایت کردهاند. در این راستا میتوان حمایتهای بیدریغ بهائیان از رژیم غاصب صهیونیستی را برگ تاریکی از جنگطلبی بهائیان دانست.
یکی از کانالهای وابسته به تشکیلات بهائیت با انتشار عکسنوشتهای مدعی شد که جناب میرزای شیرازی (مرجع عام شیعیان)، بهائی شده است. این در حالیست که بعلاوهی آنکه مبلّغان بهائی برای این ادعای بزرگ و گزاف خود سندی ارائه ندادهاند، این سؤال را نیز بیجواب نهادهاند که چرا مؤمن به بهائیت توسط پیشوای بهائیان، «دجال» خطاب شده است؟!
هنگامی که تشکیلات بهائیت رژیم پهلوی را شکست خورده میدید، تلاش نمود تا سفرهی خود را از این رژیم جدا کرده و به عبارتی تمام جنایات و غارتهای خود را در زمان این رژیم منکر شود. اینها همه در حالیست که تاخت و تاز بهائیت در عصر پهلوی به حدی بود که موجب شد یکی از مبلّغان بهائی، محمدرضا شاه را صراحتاً بهائی خطاب کند!
بهائیان سعی دارند تا با استفاده از گذر تاریخ، بر غارتهایشان در عصر پهلوی، سرپوش نهند. اما حقیقتاً اسناد تاریخی بسیاری موجود است که از اقدام محاسباتی بهائیت برای غارت ایران، پرده برمیدارد. همچنانکه فردوست میگوید: «بهائیان با رسوخ در دربار شاه ایران برای ثروتمند شدن جامعهی بهائی استفاده کرده تا از این طریق اقتصاد مملکت را به دست گیرند».
بهائیان در حکومت پهلوی، نفوذ بسیاری در دربار شاه ایران پیدا کردند. حمایتهای بیدریغ رژیم پهلوی از بهائیان موجب شد که تعدادشان در کشور، به سه برابر افزایش یابد. تلاش محمدرضا پهلوی برای رسمیت بخشیدن به فرقهی ضالّهی بهائیت در ایران موجب شد تا رئیس جمهوری مصر بگوید: شاه ایران بهائی شده و دستورات اسلام را زیر پا گذاشته است.
هرچند که تشکیلات بهائیت درصدد است تا با مظلوم جلوه دادن خود در عصر پهلوی، جنایتهایش را علیه ملّت ایران کمرنگ جلوه دهد؛ اما حقیقتاً عصر پهلوی را میتوان دوران رواج و پیشرفت بهائیگری نامید. از همینروست که پس از انقلاب اسلامی و کوتاه شدن دست بهائیت از چپاول مملکت، شاهد مخالفت بیامان بهائیت با نظام اسلامی هستیم.
با اوج گیری قدرت آمریکا در مناطق مختلف جهان، سران بهائی برای بقاء و گسترش آیین خود متوسل به این قدرت شدند. از اینرو پیشوایان بهائی، با چاپلوسی برای آمریکایی، در تلاش برای جلب حمایت آنان برآمدند. اما به راستی کدامیک از پیشوایان الهی، به جای مبارزه با ظلم و پرورش منش استکبارستیزی و عدالتطلبی، دعاگوی ظالمین و مستکبرین شدهاند؟!
جناب عبدالبهاء ضمن مقایسهی مردم آمریکا با ایران، علّت سختی، گرفتاری و گرانی را که گریبانگیر ایرانیان شده است را عدم ایمان ایرانیان معرفی میکند. حال اگر ملاک ایمان را پیروی از فرقهی ضالّهی بهائیت در نظر بگیریم، تعداد بهائیان ایران از آمریکا بیشتر است. عجیبتر آنکه ملحدی چون عبدالبهاء، ایمان ایرانیان را زیر سؤال میبرد.
پیامبرخواندهی بهائیان در یکی از اظهاراتش، علمای شیعه که در مصیبت حضرت سیدالشهداء عزاداری میکنند را از قاتلین آن حضرت ظالمتر میداند. اما به راستی که علّت دشمنی بهائیت با علمای شیعه به خاطر این بوده است که ایشان همواره مروج آزادگی و ظلمستیزی بوده و از این جهت؛ با دشمنی جیرهخواران استعمار و استکبار مواجه شدند.
فرقهی بهائیت همواره در تلاش بوده تا با سوءاستفاده از جذابیت زنها، اهداف توسعهطلبی خود را به پیش برد. از اینرو، تشکیلات بهائیت تلاش دارد تا از تمام ظرفیتهای زنان به نفع خویش بهره برده و لذا استفاده از صدای زنان برای رونق بخشیدن به مجالس ماهیانهی بهائی، کمترین استفادهای است که از جنس زن در تبلیغ بهائیت به کار گرفته میشود.
بر خلاف تحریم موسیقی مبتذل در ادیان الهی، پیشوایان بهائی برای جذب مردم به فرقهی خود، در مجالس خویش استفاده از موسیقی را حلال و پسندیده میدانند. هدفِ استفاده از موسیقی در مجالس بهائی، برای تلقین است. زیرا انسانی که در برابر موسیقی قرار میگیرد، احساسات او بر عقلش چیره گشته و با کم شدن قدرت تحلیلش، واردات ذهنیاش آسان میگردد.
یکی از اساسیترین آموزهی بهائیان که نزد آنان جایگاه والایی دارد، تبلیغ است. سیاستمداران بهائی در این راه دریافتهاند که بهترین راه برای پیشبرد امر تبلیغ، سوءاستفاده از نقاط ضعف مخاطبینشان میباشد. از اینرو مبلّغان بهائی با یافتن نقاط ضعف مخاطب خود، سعی دارند تا خوراک مسموم فکری خود را در روانش جای دهند.
با آغاز ایام عزای امام حسین (ع)، برخی شبکههای بهائیت در تلاشند با دوستدار و پیرو امام حسین (ع) معرفی نمودن خود، افراد را به فرقهی بهائیت جذب نمایند. اما در حقیقت بهائیان با مخالفت با اهداف قیام امام حسین (ع) و هتک حرمت ایام عزاداری ایشان، نه در واقع و نه حتی در ظاهر پیرو ایشان نیستند.
پیامبرخواندهی بهائیان از شیعیان خواست که حتی اگر بهائی نمیشوند، حداقل دست از تشیع بردارند. آری؛ بیشک علت دشمنی پیشوایان بهائی با تشیع را میتوان در پیروی از علماء و ظلمستیزی مکتبی شیعیان دانست. روحیهای که با رقم زدن حوادثی نظیر تحریم تنباکو به مستکبرین فهماند که میبایست عوامل خود را برای برچیدن این مذهب حَقه، به کار گیرند.