انحرافات، بدعتها
یوسف مردانی شیخالمشایخ فرقه گنابادیه در سخنانی عجیب با استناد به روایتی، صفاتی را که مخصوص ذات باری تعالی بود را به حضرت محمد و علی (صلوات الله علیهما) نسبت داد و در ادامه نیز صوفیان را افرادی معرفی کرد که میتوانند به مقامی برسند که آنها هم ادعا کنند که دارای این صفات هستند.
یکی از انحرافات فرقهی صوفیه، که از بعضی مشایخ و سران آنان مانند حلاج و بایزید واقع شده است، مسئلهی شطحگویی و سخنان کفرآمیز بوده که به گفتهی موافقان این عقیده، این مسئله در حالت سُکر و جذبه واقع میشود. که به اعتراف نورعلی تابنده، کلام و سخنان این افراد چون در حالت خاصی بوده، کاملا بیربط و بیاساس است.
توکل از جمله ارکان عقاید صوفیه است که با افراط قدمای صوفیه به شدت دچار تغییر و تحریف شد. آنهم تا جایی که توکل را به معنای ترک هرگونه تلاش و کوشش و ارادهای در امور زندگی میدانستند، لذا از انجام هر کار و کوششی امتناع میورزیدند.
اکثر صوفیه برای شارب احترام خاصی قائل هستند و قدمتی بلند برای آن قائل هستند و علت بلند گذاشتن آن را اقتدا به امام علی (ع) میدانند. ولی محجوبی از مشایخ فرقه گنابادیه قدمت آن را به دوران حضرت عیسی (ع) برده و معتقد است که آن حضرت نیز شارب بلند داشته است!
یکی از روشهای مهم در فرقههای مختلف، برداشت آزاد از هر چیزی است که در جهت پیشبرد اهداف آن فرقه راهگشا باشد؛ به همین دلیل در فرقه صوفیه از قرآن کریم و حتی ابیات شاعران نیز به این منظور تفسیر به رای شده است.
شاهدبازی و نظربازی از عقاید برخی از صوفیه است که آن را طریقی برای رسیدن به خدا معرفی میکنند. غزالی شاهدبازی را به شهوت و عبرت تقسیم کرده و شاهدبازی از روی شهوت را گناه میپندارند، در حالیکه خود گرفتار همین مسئله است!
یکی از جملاتی که در جامعه امروزی زیاد به آن اشاره میشود جمله معروف " تسقط آلاداب بین الاحباب" است. صوفیان با تمسک به آن به توجیه برخی از آداب و رفتار خود میپردازند و آن را حدیثی در راه توجیه اعمال خود معرفی میکنند. در حالیکه این سخن از جنید بغدادی یکی از بزرگان صوفیه نقل شده نه آقا امیرالمؤمنین (ع)!
در آئین هندو میتوان فرقهها و طریقتهایی را دید که شباهت زیادی به فرقههای صوفیه دارد. طریقتهای همچون مکتب ودانتا و لاکولیشاباشوپانا که عینا به لحاظ اعتقادی و رفتاری، شبیه طریقت اباحیه و ملامتیه هستند. که یکی همچون اباحیه قائل به مباح بودن هر عملی است و دیگری قائل به دیوانهواری است تا مورد ملامت قرار گیرند.
از وظایف پیامبران مبارزه با بدعت و بدعتگذاران است. مهمترین مبارزه پیامبر با بدعتگذاران در جریان تخریب مسجد ضرار متبلور است. از دیگر مصادیقی که میتوان نام برد، گوشزد کردن خطر صوفیه به مسلمین است. حضرت رسول(ع) در حدیثی خطر صوفیه را به مسلمین گوشزد کرده و ایشان را از صوفیان منحرف برحذر میدارند.
سعدی شیرازی در اشعار خود گاهی بصورت کنایه و گاه مستقیم به صوفیان تاخته و از رفتارهای نابهنجار ایشان انتقاد کرده است. انتقاد سعدی شیرازی به صوفیان با زبان عامه مردم صورت گرفته است، گویا سعدی در مذمت صوفیه از زبان مردم عامی کمک گرفته است و آنچه که مردم درباره صوفیان باور داشتند را به نظم درآورده است.
تصوف در حقیقت، مخلوطی از تفکرات فرقهها و ادیان مختلفی همچون هندو است. زیرا برخی از اعتقادات و آئینهای صوفیانه همچون مجلس ذکر و شریعتگریزی، که مورد تأیید اسلام نیست، مشابه همان اعتقاد را در عرفانی همچون عرفان هندو میبینیم.
سران صوفیه مدعیاند که تصوف ریشه در قرآن و سخنان معصومین (علیهم السلام) دارد. لذا تصوف را یک بدعت ندانستهاند، بلکه معتقدند که تصوف روح اسلام و صوفیان برگزیدگان از میان مسلمین هستند! درحالیکه به اعتراف برخی از بزرگان صوفیه، تصوف پارهای از آداب خود را از مذاهب غیراسلامی گرفته است.
احمد جام ملقب به ژنده پیل از بزرگان صوفیه قرن ششم بود. او علیرغم صوفی بودنش، انتقادات بُرندهای به صوفیه داشت، تا جایی که خود را درویش و صوفی نمیدانست. وی معتقد بود صفت درویشی در زمان او از بین رفته و درویشان به انحراف افتاده و به جای تقوی، فسق را پیشه خود نمودهاند.
از جمله کسانی که به بزرگان صوفیه اعتراض دارد، احمد جامی معروف به شیخ ژنده پیل است. او بزرگانی را که مسند رهبری صوفیه را تصاحب کردهاند را مورد نکوهش قرار داده و معتقد است هر ناپیراسته و ناتراشیدهای خود را صوفی خوانده است. اگر اینطور باشد، به راستی کدام یک از ایشان صوفی واقعی است؟