عمر

ابوبکر دربارهی عمر بن خطاب نظر خوبی نداشت، به همین خاطر عبدالرحمان بن عوف به او میگوید: عمر بهتر از آن است که تو میاندیشی؛ در اظهار نظر عثمان نیز دو هدف دنبال میشود، ابتدا جانشینی عمر بن خطاب را برای ابوبکر و سپس خلافت عثمان از زبان ابوبکر.

عمر در حادثه غدیر جزء کسانی بود که به امیرالمومنین تبریک گفت و تبریک عمر در حادثه غدیر را مورخان بدین صورت نگاشتهاند: «در جامعالاخبار آمده است: اصحاب رسول خدا نزد امیرالمؤمنین آمدند و ولایتش را تبریك گفتند و اولین كسىكه به وى تبریك گفت، عمر بن خطاب بود كه گفت: اى على، مولاى من، و مولاى هر مرد و زن مؤمنى گردید.

از خباثتهای دشمنان اسلام است كه درست چند روز قبل از هفته وحدت در آتش مراسماتی به نام نهم ربیع «قتل خلیفه دوم» میدمند و جشن میگیرند، كه بر هم زننده وحدت ميان مسلمين است. در حالی که در این روز اصلا خلیفه دوم «عمربن خطاب» به قتل نرسیده است.

گزینش افراد شورای شش نفره، از شگردهای سیاسی برای جلب کردن توجه مهاجران و انصار و پایان یافتن داستان به نفع دیگران بود؛ یعنی خلیفه میخواست شورایی برپا شود تا نتیجه شور آن را مهاجران و انصار بپذیرند. او ناچار بود که امام علی (ع) را در این شورا بگنجاند، اما به حقیقت، به امام علی (ع) خدمت نکرد.

«ابن کثیر» در «البدایه و النهایه» از «سیف بن عمر» نقل میکند هنگامیکه عمر به بیت المقدس رفت، امام علی (ع) را جانشین خود کرد که سیف از جاعلان حدیث و دروغگویان تاریخ است و به هیچ روی به روایت او نمیتوان اعتنا کرد و همه نویسندگان علم رجال او را تضعیف کردهاند.

ابن تیمیه فرار از جنگهای صدر اسلام را توجیه میکند و میگوید: گاهی شجاعت شمشیر زدن در میدان نبرد است، و گاهی دعا کردن است؛ وی همچنین گفته است: شجاعت مورد نیاز رهبران، شجاعت قلبی است، از اینرو بدون شک ابوبکر از عمر شجاعتر و عمر از عثمان، و عثمان از علی و طلحه و زبیر شجاعتر بوده است؛ او اقرار خلفا و کلام علمای اهل سنت در مورد فرار خلفا از جنگها را نخوانده یا خود را به غفلت زده است.

به نقل تاریخ، عدهای از صحابه در جنگها فرار کرده و خود نقل کردهاند؛ ازجمله عایشه میگوید: «هرگاه پدرم ابوبکر روز احد را یاد میکرد، میگفت نخستین کسیکه در آن روز فرار کرد و سپس بازگشت من بودم.» و عمر نقل میکند: «در جنگ احد شکست خوردیم؛ به همین جهت من پا به فرار گذاشته و از کوه بالا رفتم، گویی که مرا همانند بز کوهی میدیدی.»

به اعتقاد اهلسنت، ايران در زمان خلافت عمر فتح شد و اين را به عنوان افتخاری برای اين خليفه ياد میكنند و در كوی و برزن به درايت و شجاعت از او میپردازند و میگويند اگر او نبود ايرانيان امروز مسلمان نبودند؛ اما طبق مطالبی که در كتب اهلسنت آمده، تنها افتخار عمر در جنگها اين بوده كه در صف اول فراريان، همانند ابوبكر و عثمان و سعد و عقبه و ... نبوده كه بعد از چند روز به سپاه اسلام ملحق شدند.

ابن قتیبه دینوری از حضرت زهرا نقل میکند: «اجتماعی بدتر از اجتماع شما یاد ندارم، جنازه پیامبرتان را نزد ما رها کردید و به جانب سقیفه شتافتید و بدون مشورت ما بین خود هر چه خواستید کردید و حق مسلم ما را به ما باز نگرداندید.» ابن حجر هم از عمر نقل میکند: «هر كس از اين به بعد بدون مشورت با كسی بيعت كند، هم آن كسیكه مردم با او بيعت كردهاند، بايد كشته شوند و هم مردمی كه با او بيعت كردهاند، بايد كشته شوند.»

در منابع معتبر اهل سنت عذرخواهی برخی از مسببین اختلافات پس از رحلت پیامبر آمده است؛ مثلاً درباره خلیفه اول آمده است: «وی از جای برخاست و ضمن خطبهای از مردم عذر خواست و گفت: من برای تصدّی خلافت، هرگز حرص نورزیده و به آن رغبت نداشته و ...» و یا عمر بن خطاب در مورد بیعت با ابوبکر گفت: «بیعت با ابوبکر ناگهانی بود.» واحسرتاه از جهل صحابهای که دیگران را هم به دنبال خود به جهنم کشاندند و اقراری که بزرگان اهل سنت آن را در کتابهای خود نوشته، ولی دیدگاه خود را تغییر ندادند.

خداوند و پیامبر، امر وصیت را به تمام مسلمانان، تاکید میکنند؛ همچنین عایشه و حفصه و عبدالله بن عمر به خلیفه دوم گوشزد میکنند که به فکر امت پیامبر باشد، و معاویه برای بیعت گرفتن برای یزید گفت: «از این واهمه دارم که امت محمد را برای پس از خود همچون گلهی بدون چوپان واگذارم.» اعتقاد به عدم تعیین جانشین، اهانتی است به رسول خدا که آن حضرت به اندازهی این افراد به فکر امت خویش نبود.

شیعه معتقد است، جانشینی پیامبر انتصابی است، و اهل سنت آن را انتخابی و توسط مردم میدانند، ولی خلیفه دوم توسط شخص ابوبکر انتخاب شد و اجماعی در انتخاب خلیفه دوم شکل نگرفت. در نتیجه خلیفه میتواند به صورت انتصابی به خلافت برسد و با این روش، هیچ مشکلی پیش نمیآید.

از موارد تاریخی، مخالفتهایی که با پیامبر رخ داده، میتوان اعتراض عمر به پیامبر در صلح حدیبیه را ذکر کرد که خود میگوید: از روزی که اسلام آوردم، تا روز صلح حدیبیه، این چنین در نبوّت پیامبر شک نکردم. ابو وائل میگوید: پیامبر در پاسخ به عمر فرمود: ای مردک اینکه با تو سخن میگوید، پیامبر خداست و خلاف فرمان پروردگار کاری انجام نمیدهد.

تاریخ گواه بر سخن افراد دنیا طلبی است که نه تنها هیچگاه شایستگی و لیاقت خلافت و جانشینی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) را نداشتند بلکه اینان در هر مناسبتی علی (علیهالسلام) را افضلتر و بلند مرتبهتر از خود میدانستند و اگر حضور این امام همام را در کنار خود نمیدیدند در تنگناها و مشکلات فراوان گرفتار میشدند که حضرت به فریاد آنان میرسید