مکاتب اهل سنت
کافری شبی در خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله) مهمان بود و در خواب لباسش را خیس کرد. برای اینکه کسی او را نبیند صبح زود از خانه فرار کرد، ناگهان متوجه شد که متاع ارزشمندش در حجره جامانده است، خجالتزده به خانه پیامبر برگشت در آن لحظه حضرت را در حال شستن لباس آلوده خود دید، از شدت ناراحتی خود را بر زمین انداخت و مسلمان شد.
ابن عباس مىگويد: زن ديوانهاى را به نزد عمر بن خطاب آوردند كه زنا كرده بود. خليفه پس از مشورت با صحابه، امر كرد تا وى را رجم و سنگسار كنند. پس على بن ابىطالب (ع) سر رسیدند و مانع اجرای آن حکم شدند و فرمودند: در اسلام، تکلیف از دیوانه برداشته شده است. پس عمر بن خطاب آن زن را با امر اميرالمؤمنين آزاد نمود.
کسانیکه امامت و ولایت امیرمؤمنان در غدیر خم را نپذیرفتهاند از یکسو معتقدند موضوع امامت، خلافت و جانشینی پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) امری است که به عهده مردم و شورا واگذار گردیده و آن حضرت امّت خویش را بدون تعیین جانشین، به حال خود رها نموده و از سوی دیگر، میگویند: پیامبر وصی و جانشین خود را معرفی کرده است!
در دوران معاویه موضوع سبّ امیرمؤمنان به قدری زیاد بود که تحریف کنندگان تاریخ برای سرپوش گذاردن بخشی از فضاحت معاویه در این موضوع، از تصریح نام معاویه خودداری کردند تا قدری از فضاحت کار وی کاسته شود، به همین رو بسیاری از روایات سبّ را به نام بنیامیه آوردند؛ امّا غافل از اینکه سلسله جنبان این حرکت کسی جز معاویه نبود.
فخر رازی: اگرچه به من لقب امام المشککین دادهاند و در هرچیزی شک میکنم، اما درجایی که تعارض بین سخن صحابه با سخن علی بن ابیطالب علیهالسلام باشد، بدون هیچ شک و تردیدی و با قاطعیت حکم بهدرستی سخن علی (علیهالسلام) میدهم و باکمال میل آن را میپذیرم. چون هر کس در دینش به علی اقتدا کند، قطعاً هدایت یابد.
در دوران بنی امیه، نه تنها امیرمؤمنان را در منبرها و خطبهها لعن میکردند؛ بلکه حتی اگر کسی از این کار امتناع میکرد و به آن حضرت ناسزا نمیگفت، او را مورد اذیت و آزار قرار میدادند؛ مظلومیت امیرمؤمنان تا بدانجا رسید که راویان حدیث، همچون ابان بن عیاش به خاطر حفظ جان خود روایات دروغ بر علیه آن حضرت نقل میکردند.
ابن حجر عسقلانی میگوید: «برخی با تمسک به برخی روایات به برتری خدیجه بر عایشه حکم کردهاند، زیرا جبرئیل به عایشه سلام میرساند، درحالیکه در روایت دیگر، پیامبر سلام خداوند را بر خدیجه (علیهاالسلام) ابلاغ میکند». ابن حجر عسقلانی میگوید که معلوم میشود مقام خدیجه بالاتر از عایشه است که خداوند اعلی به او سلام میرساند.
بخاری که از عالمان مشهور اهل سنت است و کتاب او نزد اهل سنت، صحیحترین کتابها بعد از قرآن محسوب میشود در کتاب معروف خود، حدیث پیامبر اکرم که فرمود: «هر کس من مولای او بودم، اینک علی مولای اوست»، را کتمان کرده است. به راستی چنین افرادی که این گونه احادیث نبوی را انکار میکنند، لایق عنوانِ عالم و محدث هستند؟
جنید بن محمد قواریری یکی از علمای حنابله است که در مورد او مطالب نادرست و غیر واقعی، غالباً از قول خودش نقل شده است؛ اهل حدیث و حنابله با نقل قضایای ساختگی و استفاده از خواب که نزد دیگران حجیت ندارد، و آوردن این داستانها در شرح حال آنان، قصد بزرگ نمودنشان را دارند، که به هیچ وجه چیزی را به اثبات نمیرساند.
اسلام در حال حاضر منطقیترین دینی است که با معجزه جاوید و استدلالات منطقی خود توانسته جمعیت بسیاری از مردم جهان را به خود متمایل کند و این روند همچنان ادامه دارد. از جمله آن شیعه شدن جمعیتی بالغ بر 8 میلیون نفر از مردم نیجریه است که تنها با تبلیغات یک روحانی برجسته به نام شیخ زکزاکی به وقوع پیوسته است.
اهل سنت استدلال کردهاند که خداوند متعال، ابوبکر را «صاحب؛ همنشین» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نامیده و این دلالت بر نهایت برتری ابوبکر میکند. که در پاسخ میگوییم: تعبیر «صاحب» در آیه شریفه به معنای «همنشین» به کار رفته و «همنشین» معنای فراگیری دارد چنانکه خداوند، در سوره یوسف، آیه 39، یک بت پرست را نیز همنشین یوسف پیامبر مینامد.
جنید بن محمد بن جنید قواریری، از عالمان حنبلی بوده و اهل حدیث و حنابله در مورد او مطالبی اغراق آمیز گفتهاند که روشن میشود، او را در مورد علم و عمل قبول دارند و از بزرگان خود میدانند. آنان در مورد افرادی که قصد بزرگ نمودن او را دارند غلو میکنند؛ ازجمله غلو آنان در مورد جنید، نسبتِ دانستنِ غیب (علم غیب) به ایشان است.
حنابله و اهل حدیث در مورد جنید بن محمد بن جنید قواریری مانند دیگر بزرگان خود، غلو نموده، و قصد بزرگ نمودن او را دارند، او که صوفی است و در تصوف و عرفان از شاگردان دایی خود «سری سقطی» است، روزی صدای یک زن آوازخوان را شنید، و برای شنیدن صدای او سکوت نمود، و اشعار او را حفظ کرده و همان اشعار را دلیل تحول و سیر و سلوک خود میداند!
بر خلاف تبلیغات گسترده اهل سنت بر وجود وحدت بین مذاهب اربعه، میبینیم که مذاهب اهل سنت در خصوص پذیرش مذاهب اربعه متفق نشدند بلکه برعکس عدهای نسبت به مذهب خود تعصب ورزیده و مذاهب دیگر را تخطئه و تکفیر کردند و این امری است که به وفور در منابع تاریخی مشاهده میشود که تفرقه بین مذاهب به قتل و کشتار و ویرانگری انجامید.