حکومت هخامنشی، تحت تأثیر فرهنگ بین النهرینی
در اثر گسترش فرهنگ بین النهرینی، آریاییها نیز آموختند که پراکندگی موجب رشد و ترقی و کسب قدرت نمیشود. بلکه بهترین راه برای حفظ ماهیت و هویت خود، اتحاد و تشکیل یک حکومت متمرکز است. به عبارتی، اصل حکومت ماد و حکومت هخامنشی و آن همه قدرت و اقتداری که جریان باستانگرا به آن مینازد و آن را دست آویزی برای فخرفروشی به سامیها قرار داده است، چیزی است که از سامیان آموخته اند. حال و روز این جماعت متکبر، همچون دانش آموزی است که خواندن و نوشتن را از معلم آموخت و اکنون، به آموزگار خود فخرفروشی میکند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در ابتدا بگویم آن دسته از دوستداران حکومت هخامنشی که واقعاً ایران را دوست دارند و در خدمت هویت ایرانی هستند برای ما عزیز هستند و ما یک تار موی آنها را به دشمنان این سرزمین نمیدهیم. اما آنچه در ادامه میآید یک بحث صرفاً تاریخی است.
کسانی که با جریان باستانگرا مواجهه دارند، به خوبی این نکته را درک میکنند که بخش بزرگی از هویت باستانگرایان، در ستیز با اقوام سامی است. یعنی تقریباً محال است که این افراد در جایی گرد هم جمع شوند، ولی شعارهای ضد عربی و سامی ستیزانه سر ندهند. اصرار بر تفوّق (برتری) آریاییها بر سامیها و... را به روشنی میتوان در قول و فعل و تقریر این جماعت مشاهده کرد.
اما واقعیت آن است که آریاییها به ویژه حکومتهای ماد و هخامنشی، در تمام ابعاد زندگی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، شدیداً متأثر از اقوام سامی بوده اند. در انتهای نوشتار، در بخش «مطالب دیگر» به فهرستی از این موارد اشاره شده است.
اما قابل توجه آنکه اصلِ حکومت هخامنشی به عنوان یک نظام سیاسی متمرکز، الگو گرفته از اقوام سامی (همتبارانِ عربها) بوده است.
توضیح اینکه آریاییها متشکل از قبائل گوناگون بودند که هر قبیله برای خود حکومتی مستقل داشت. شاید حتی نتوان برای قبائل آریایی، حکومتی در نظر گرفت. بلکه حاکم هر قبیله در حد یک کدخدا بود. نه پادشاه.
اما در بین النهرین، اقوام سامی از قبیل آشوریها و اکدیها و... که همگی همتبار عربها بودند، دارای حکومتهای متمرکز بودند. یعنی حاکمان آنها واقعاً «پادشاه» بودند.
این فرهنگ تمرکزگرایی (حکومتهای متمرکز) به میان اقوام آریایی نیز رخنه کرد و در اثر گسترش فرهنگ بین النهرینی، آریاییها نیز آموختند که پراکندگی موجب رشد و ترقی و کسب قدرت نمیشود. بلکه بهترین راه برای حفظ ماهیت و هویت خود، اتحاد و تشکیل یک حکومت متمرکز است.[1] به عبارتی، اصل حکومت ماد و حکومت هخامنشی و آن همه قدرت و اقتداری که جریان باستانگرا به آن مینازد و آن را دست آویزی برای فخرفروشی به سامیها قرار داده است، چیزی است که از سامیان آموخته اند. حال و روز این جماعت متکبر، همچون دانش آموزی است که خواندن و نوشتن را از معلم آموخت و اکنون، به آموزگار خود فخرفروشی میکند. غافل از اینکه مدرک برای این دانش آموز (که اکنون از تکبر در حال انفجار است)، دَرک به ارمغان نیاورد...
پینوشت:
[1]. تأثر پذیری آریاییها از اقوام بین النهرینی در امر تشکیل حکومت متمرکز:
سید مجتبی علوی، فروپاشی دولت ساسانی و گروش ایرانیان به اسلام، مجله هفت آسمان، شماره 9 و 10، صص 160-161.
محمدحسین دانشکیا، یدالله حاجی زاده، تاریخ ایران و اسلام، مجموعه مقالات تاریخ و تمدن اسلامی، قم: دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، دفتر نشر معارف، 1397، ج 10، ص 217.
شواهدی بر رخنه فرهنگ و تمدن بین النهرینی تا اعماق ایران:
رومن گیرشمن، تاریخ ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1372، صص 31-34.
Add new comment