آیا جنگ با معاویه، دلیل مشروع دانستن خلفا توسط امیرالمؤمنین است؟

  • 15 اسفند, 1399 - 16:13
این استدلال که چون امیرالمؤمنین معاویه را قبول نداشت و با او جنگید، نجنگیدن با خلفا، دلیل بر قبول داشتن خلفاست، نادرست است؛ بر اساس کلام امیرالمؤمنین مشخص می‌شود، شرایط قیام علیه خلفا وجود نداشت، (نبودن یاور و شرایط اجتماعی شکننده آن دوران و ضربه خوردن به اصل اسلام)

امیرالمؤمنین در هنگام غصب خلافت، بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، برای احقاق حق حکومت و خلافتش قیام نکرد و 25 سال سکوت و صبر پیشه ساخت؛ اما در سال 36 هجری، با اصحاب جمل که مخالف خلافت ایشان بودند و سال 37 هجری با معاویه که از حکومت کناره‌گیری نمی‌کرد، جنگی خونین به راه انداخت؛ علت آن سکوت و این جنگ چیست؟
​شبهه شده است که آن سکوت قطعاً به علت ترس نبوده، و این جنگ نیز به علت مخالفت و قبول نداشتن این افراد به عنوان خلیفه مسلمین است؛ بنابراین ظاهر این است که امیرالمؤمنین، سه خلیفه را قبول داشته، وگرنه مانند معاویه و ... با آنان می‌جنگید.

در پاسخ به این شبهه باید بیان کنیم که قیاس بین عصر سه خلیفه، و مخالفین در جنگ جمل و صفین، مع الفارق است؛ ابتدا باید بگوییم که پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام، خلافت برای امیرالمؤمنین در عین شایستگی، مستقر نگردید؛ در آن هنگام، امیرالمؤمنین با این‌که وصی پیامبر بود، و نصوص مختلفی از ایشان در طول 20 سال گذشته بر ولایتشان مطرح شده بود، ولی با ترفندی خلافت از ایشان منحرف گردید و با زور قبیله بنی‌اسد، از مسلمانان مدینه برای خلیفه اول بیعت گرفته شد؛ پس از استقرار خلافت بر غیر امیرالمؤمنین، اگر ایشان به تعداد کافی، یاور داشتند، در نقل‌های مختلف آمده است که حقشان را می‌گرفتند.
در روایتی نقل شده است که نزد امام باقر (علیه‌السلام)، از وقایع پس از رحلت پیامبر گفتگو شد؛ یکی از حاضران گفت: عزت بنی‌هاشم کجا رفت؟ امام باقر (علیه‌السلام) در پاسخ فرمود: در آن روز چه کسی از رادمردان بنی‌هاشم مانده بود؛ مرد بنی‌هاشم، همانا حمزه و جعفر بودند که از دنیا رفته بودند و دو ناتوان و تازه مسلمان باقی مانده بودند (عباس و عقیل)؛ به خدا قسم اگر حمزه و جعفر زنده بودند، مخالفان به این آرزویی که رسیدند، نمی‌رسیدند و اگر آنان شاهد این دو (شیخین) بودند، هر آینه در دفاع از امیرالمؤمنین فداکاری کرده، آن دو را می‌کشتند.[1]
در این زمان حکومت خلفا مستقر شده بود، و برای پس گرفتن حکومت باید به زور متوسل می‌شدند، که طبق شرایط زمانی که در آن قرار داشتند، معضلاتی ازجمله ظهور پیامبران دروغین، ارتداد و اختلافات شدید بین مسلمین، و احتمال جنگ رومیان و غیرمسلمانان وجود داشت، که در این موقعیت، جنگ داخلی مسلمانان به اصل اسلام ضربه می‌زد.[2] اما پس از استقرار حکومت امیرالمؤمنین، جنگ‌های تحمیلی با بهانه‌های واهی و ساختگی، قابل دفع بود، و با این‌که مسلمانان زیادی در این جنگ‌ها کشته شدند، ولی پیروزی با طرف حق بود و بدعتی به بدعت‌های گذشته، اضافه نمی‌شد.
بنابراین سکوت امیرالمؤمنین در برابر خلفا و حتى همکارى ایشان در برخى از موارد، بر اساس مصالح اسلام و مسلمین و به جهت عدم تفرقه و از بین نرفتن اتحاد اسلامی بود، نه قبول مشروعیت خلفا؛ پس این استدلال که چون امیرالمؤمنین معاویه را قبول نداشت و با او جنگید، نجنگیدن با خلفا، دلیل بر قبول داشتن خلفاست، نادرست است؛ بر اساس کلام امیرالمؤمنین نیز مشخص می‌شود، شرایط قیام علیه خلفا وجود نداشت، بلکه نبود یاور، شرایط اجتماعی شکننده آن دوران و ضربه خوردن به اصل اسلام، مانع هرگونه قیامی در آن زمان می‌شد.

پی‌نوشت:

[1]. الکافی، کلینی، ج8، ص190.
[2]. «حفظ دین اسلام، یکی از دلایل سکوت امیرالمؤمنین در برابر خلفا»
«اتحاد اسلامى، یکی از دلایل سکوت امیرالمؤمنین در برابر خلفا»
«پاسخ حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) در مورد سکوت امیرالمؤمنین در برابر خلفا»

تنظیم و تدوین

Add new comment

CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.
Fill in the blank.