نظر ابنتیمیه و وهابیت، در مورد تبرک، خلاف سیره صحابه
ابن تیمیه بر ممنوعیت تبرک به آثار اولیاء الهی ادعای اجماع کرده و میگوید: عالمان متفقند کسیکه قبر پیامبر یا قبر یکی از انبیاء و صالحان را زیارت میکند، نباید بر قبر دست کشیده و آن را ببوسد؛ بلکه در دنیا چیزی از جمادات نیست که بوسیدن آن مشروع باشد، غیر از حجرالاسود.
او میگوید: ائمه مذاهب متفقند بوسیدن و دست گذاشتن بر روی دو رکن کعبه (رکن عراقی و شامی)، دیوارهای کعبه، مقام ابراهیم، صخره بیت المقدس و قبر یکی از اولیاء سنت نیست؛ بلکه دست کشیدن بر منبر پیامبر مورد نزاع واقع شده و مالک، آن را مکروه میداند، چون بدعت است.[1]
عبدالعزیز بن باز نیز مینویسد: «تبرک به آب وضو، مو، عرق و چیزی از بدن احدی غیر از پیامبر جایز نیست، بلکه تبرک به این موارد، مخصوص پیامبر اکرم است زیرا خداوند تنها در بدن او و آنچه به بدن او تماس یابد، خیر و برکت قرا داده است.»[2]
در جواب آنها و وهابیت دنبالهرو آنان میگوییم: تبرك صحابه به آثار پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) بعد از وفاتشان، غیر از مواردی که از بدن پیامبر جدا شده است، به این شرح است:
بخارى در صحیح بابى را به این مضمون ذكر كرده است. «آنچه از زره، عصا، شمشیر، ظرف، انگشتر و... مو، كفش و... از چیزهایى كه صحابه و دیگران به آنها بعد از وفات پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) تبرك مىجستند.»[3]
نقل است كه معاویه هنگام وفات وصیت كرد كه با پیراهن، شلوار، قبا و مقدارى از موى پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) دفن شود.[4]
انس مىگوید: پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) بر امّ سلیم وارد شد و در آن جا مشكى از آب دید كه بر دیوار آویزان شده بود؛ آنگاه پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) ایستاده از آن آب آشامید. امّ سلیم مشك را برداشته و دهانه آن را بریده و براى تبرك نزد خود نگاه داشت.[5]
هیثمی پس از نقل این حدیث از مسند احمد و معجم الکبیر طبرانی، راویان این حدیث را توثیق کرده و درباره یکی از راویان که برخی در مورد او مناقشه کردند، میگوید: کسی او را تضعیف نکرده است.
ابن سیرین نقل مىكند: نزد انس بن مالك، عصایى از رسول خدا (صلىاللهعلیهوآله) بود كه بعد از وفاتش آن را با او بین پهلو و پیراهنش دفن کردند.[6] این حدیث که در کتب تاریخی و مسند بزار (کتاب حدیثی) آمده، توسط هیثمی مورد تأیید قرار گرفته است.
یکی از تابعین به نام یزید بن عبداللّٰه بن قسیط مىگوید: «جماعتى از اصحاب پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) را دیدم كه وقتى مسجد از جمعیت خالى مىشد، دست بر دستگیرۀ منبر رسول خدا (صلىاللهعلیهوآله) گذارده، آنگاه دعا مىکردند»[7]
داود بن صالح مىگوید: «روزى مروان به روضه رسول خدا (صلىاللهعلیهوآله) وارد شد، دید شخصى صورتش را بر روى قبر پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) گذارده است. به او گفت: آیا مىدانى چه مىكنى؟ هنگامىكه آن شخص صورتش را برداشت؛ مروان دید كه او ابوایوب است. ابوایوب در جوابش فرمود: من به جهت این سنگ نیامدهام، بلكه به خاطر رسول خدا (صلىاللهعلیهوآله) آمدهام.»[8]
ابن عساكر به سند خود از امام على (علیهالسلام) نقل مىكند: بعد از دفن رسول خدا (صلىاللهعلیهوآله) فاطمه (علیهاالسلام) بر بالاى قبر پدرش ایستاد و مشتى از خاك قبر را برداشته و بر دیدگانش مالید و فرمود:
ماذا على من شمّ تربة أحمد ... أن لا يشمّ مدى الزمان غواليا
صبّت عليّ مصائب لو أنها ... صبّت على الأيام عدن لياليا.
«کسی که خاک احمد را میبوید دیگر چه ضرری برای او دارد که در تمام عمرش هیچ عطر خوشبوی دیگری را نبوید؟!
مصیبتهایی بر من وارد شد که اگر این مصیبتها بر روزها وارد میشد، آن روزها تبدیل به شب میشدند.»[9]
سمهودى نقل مىكند: بلال صورتش را بر قبر شریف پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) مىمالید،[10] و ابودرداء این جریان را اینگونه نقل میکند: «شبى بلال، مؤذن پیامبر، در عالم رؤیا پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) را زیارت کرد. حضرت به او فرمود: این چه جفایى است كه در حق ما کردى! آیا وقت آن نشده كه به زیارت ما بیایى؟ بلال محزون و خائف از خواب بیدار شد؛ فوراً سوار بر مركب خود شد و به سوى مدینه حركت کرد و مستقیماً به كنار قبر پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) آمد و شروع به گریه كرد، در حالىكه صورتش را به قبر مبارك مىمالید. امام حسن و حسین (علیهماالسلام) بر او وارد شدند، بلال آنان را در بغل گرفت و بوسید؛ ...»[11]
پینوشت:
[1]. مجموع فتاوی، ابن تیمیه، ج27، ص48. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. مجموع فتاوی، بنباز، ج7، ص65. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. صحیح بخارى، بخاری ج2، ص390. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج 59، ص 229. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[5]. مسند احمد، احمد بن حنبل، ج11، ص289. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
المعجم الکبیر، طبرانی، ج25، ص15. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
مجمع الزوائد، هیثمی، ج5، ص79. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[6]. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج8، ص372.
البحر الزخار (مسند البزار)، ابوبکر بزار، ج13، ص238.
مجمع الزوائد، هیثمی، ج3، ص45. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[7]. الطبقات الکبیر، ابن سعد، ج1، ص219. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[8]. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۵۶۰. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
وفاء الوفا، سمهودی، ج5، ص108.
[9]. وفاء الوفا، سمهودی، ج5، ص108و109. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[10]. وفاء الوفا، سمهودی، ج5، ص108. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[11]. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج7، ص137. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
اسد الغابه، ابن اثیر، ج 1، ص417. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
Comments
نجیمی
8 شهريور, 1400 - 16:22
Permalink
بسیار عالی
Add new comment