آیا با وجود ابوبکر، کسی حق امامت ندارد؟!
از جمله تهمتهایی که به ساحت مقدس پیامبر اسلام زدهاند و آن را به عنوان حدیث صحیح در میان احادیث دیگر قرار دادند، روایتی مشهور نزد اهل سنت است که طبق این روایت، جلال، مقام و منزلت، و شأن ابوبکر به عنوان امام و پیشوا در میان امت اسلامی ذکر شده و بر آن احتجاج میکنند. مثلاً ترمذی این روایت را در کتاب صحیح خود ذکر و آن را تصدیق کرده است. این روایت چنین است: «لاینبغی لقوم فیهم ابوبکر ان یومهّم غیره.[1] سزاوار نیست برای قومی که ابوبکر در میان آنهاست، شخص دیگری امامت آنان را به عهده بگیرد.»
این روایت توسط بزرگان اهل سنت مورد خدشه و اشکال قرار گرفته و ساقط شده است؛ مثلاً بخاری در سلسله سند این روایت شخصی به نام «عیسی بن میمون» را مورد قدح و جرح قرار داده و او را منکر الحدیث میداند و روایت کردن از او را جایز نمیداند.[2] در نتیجه از نگاه بخاری، این حدیث باطل و غیر قابل قبول است، و ذهبی، نقّاد احادیث صحیح از غیر صحیح هم این شخص را منکرالحدیث دانسته و در کتاب خود به آن تصریح کرده است.[3] افراد دیگری از عالمان اهل سنت، مثل یحیی بن معین، نسایی، ابن حبان و ... متفق القولند که عیسی بن میمون جاعل حدیث بوده و احادیث دروغین زیادی ساخته است.[4]
جالبتر از آن این حکایت است که توسط ذهبی، ابن ابیحاتم، عسقلانی، ابنعدی و... در کتب خود نقل کردهاند که: «عبدالرحمان بن مهدی، بر عیسی بن میمون خرده گرفت و بر او پرخاش و تندی کرد و به او گفت این چه احادیثی است که به دروغ از قاسم بن محمد از عایشه همسر پیامبر نقل میکنی؟ و عیسی بن میمون هم در جواب وی گفت: دیگر چنین کاری نخواهم کرد.»[5] پس مشخص شد که اگر چنین احادیثی واقعیت داشت، عیسی بن میمون جواب عبدالرحمان بن مهدی را اینگونه نمیداد، بلکه برای دفاع از خود، سعی در اثبات نقل خود میکرد و کلام او را ردّ میکرد.
در نتیجه تو خود از این مجمل کلام مفصل خوان.
پینوشت:
[1]. جامع الصحیح، ترمذی، دار المغرب الاسلامی، بیروت، لبنان، ج6 ص51 رقم3673.
[2]. تاریخ الکبیر، بخاری، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج6 ص401 رقم2781.
[3]. میزان الاعتدال، ذهبی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج3 ص288 رقم 3452.
[4]. الضعفا و المتروکین، نسایی، موسسه الکتب الثقافه، بیروت، لبنان، ص177 رقم 424.
تاریخ، یحیی بن معین، دارالقلم، بیروت، لبنان، ج2 ص71 رقم 3292.
المجروحین، ابن حبّان، دار المعرفه، بیروت، لبنان، ج2 ص118.
[5]. الجرح و التعدیل، ابن ابی حاتم، دار المعرفه، بیروت، لبنان، ج6 ص287 رقم 1595.
Add new comment