شفاعت بسیار زیاد امیرالمؤمنین
در کمربندی غربى شهر نجف، در حدود 500 متری حرم مطهر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و مشرف به درياچه نجف، بارگاه صافی صفا واقع شده است؛ این مکان در حقیقت، مقام امیرالمؤمنین و بارگاه «اثیب یمانی» معروف به «صافی صفا» بوده و از نمادها و آثار تاریخی شهر نجف اشرف بهشمار میرود.
در مورد قبری که در این بارگاه وجود دارد، دیلمی در «ارشاد القلوب» نقل کرده است که روزی امیرالمؤمنین کنار صحرای نجف نشسته بود، ناگاه دید شترسواری، جنازهای را جلوی خود گرفته است و به سوی نجف میآید؛ چون نزدیک شد، به امیرالمؤمنین سلام کرد، حضرت پاسخ سلامش را داد و از او پرسید: «از کجا میآیی؟» گفت: «از یمن»! گفت: «این جنازه کیست؟» گفت: «جنازه پدرم است. آوردهام در این سرزمین دفن کنم.» حضرت فرمود: «چرا او را در شهر خود، دفن نکردید؟!» گفت: «پدرم چنین وصیت کرد و گفت: مردی در آنجا دفن خواهد شد که به شفاعت او، مثل تعداد ربیعه و مُضر (دو قبیله بزرگ عرب) آمرزیده میشوند.» حضرت فرمود: «آن مرد را میشناسی؟!» گفت: نه! حضرت، چند مرتبه فرمود: «به خدا! آن مرد، منم. حال برخیز و پدرت را به خاک بسپار.»[۱] میگویند قبری که در مقبره صافی صفا است، قبر همان مرد است، مرد صالحی از اهالی یمن، که حضرت علی (علیهالسلام) در زمان خلافت خود در سال 38 هجری، او را در این شهر به خاک سپرد و امروزه به مسجد و بارگاهی زیبا تبدیل شده است؛ احتمالاً وی همان فردی است که در ایام خلافت حضرت علی (علیهالسلام) به کوفه آمد و امام به او دعایی آموخت که به عنوان دعای یمانی معروف است و برای پیروزی و غلبه بر دشمنان استفاده میشود.
در برخی نقلها آمده که این مکان همان جایی است که پیامبر خدا، حضرت موسی (علیهالسلام) در آنجا با خدای خود راز و نیاز میکرد؛ به گفته تاریخنویسان، این مکان بخشی از کوه طور سینا و الجودی است که کشتی نوح بر آن قرار گرفت؛ ظاهراً چون این محل، محل زیارت حضرت موسی بود، امیرالمؤمنین آن را به عنوان جایگاه نیایش خود انتخاب کرده بود، ایشان وقتی برای زیارت وادی السلام از کوفه به نجف میآمدند، در منطقه صفا توقف میکردند و به راز و نیاز میپرداختند. همچنین در تاریخ آمده است که در گذشته، منطقه «صفا» مکانی برای استراحت کاروانهای تجاری و مشرف بر دریای نجف بود.
پینوشت:
[1]. «وروي عن أمير المؤمنين عليه السلام انّه كان إذا أراد الخلوة بنفسه أتى إلى طرف الغري، فبينما هو ذات يوم هناك مشرف على النجف وإذا رجل قد أقبل من البرية راكباً على ناقة وقدّامه جنازة، فحين رأى علياً عليه السلام قصده حتّى وصل إليه وسلّم عليه، فردّ عليه السلام وقال له: من أين؟ قال: من اليمن.
قال: وما هذه الجنازة التي معك؟ قال: جنازة أبي أتيت لأدفنه في هذه الأرض، فقال له عليه السلام: لِمَ لا دفنته في أرضكم؟ قال: أوصى إليّ بذلك وقال: انّه يُدفن هناك رجل يدخل في شفاعته مثل ربيعة ومضر، فقال له عليه السلام: أتعرف ذلك الرجل؟ قال: لا، فقال عليه السلام: أنا والله ذلك الرجل، أنا والله ذلك الرجل، أنا والله ذلك الرجل، قم فادفن أباك، فقام فدفنه.» ارشاد القلوب، دیلمی، ج2، ص352.
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج97، ص233.
مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج2، ص311.
Add new comment