اسلام ناب
با توجه به ادله عام و خاصی که در باب عزای سیدالشهداء وارد شده، گریبان چاک زدن در این مورد استثنا شده است. از جمله روایتی که با سند معتبر از معاویه بن وهب از امام صادق در جواز هر جزع و فزع در عزای سیدالشهداء وارد شده که میفرماید: «هر گونه جزع و فزع و گریهای در مصیبت، مکروه است، جز آن که در عزای امام حسین باشد.»
دشمنان مکتب تشیع با ترویج این شبهه که گریه و عزاداری از رسومات جاهلیت است، سعی دارند عزاداری برای امام حسین را رسمی جاهلی قلمداد کنند و چنین القا کنند که اهل بیت عزاداری نمیکردند. این در حالی است که امام صادق نه تنها عزاداری کرده و در عزای جدش گریه میکرد، بلکه دیگران را نیز توصیه به عزاداری و گریه میکرد.
با توجه به ورود روایات و ادعیهای که در قالب آنها، از اولیاء الهی طلب میکنیم که ما را حفظ کنند، و با عنایت به این مسئله که شیعیان، هیچیک از اولیاء الهی را همردیف و شریک پروردگار نمیدانند، بنابراین مشخص میشود که به کار بردن عبارتی همچون «اباالفضل علمدار، خامنهای نگهدار» منعی ندارد.
مباهله براى اثبات و روشن شدن حق، پس از اقامه برهان است، و مخصوص زمان پیامبر نیست، بلکه دیگر مؤمنان نیز مىتوانند انجام دهند و مانعی نیست که هر کس با رعایت آداب آن (سه روز تهذیب نفس، روزه و غسل، و رفتن به صحرا در بینالطلوعین، لعن کسیکه حق را انکار کرده)، برای اثبات حقانیت خویش در مقابل دشمنان دین بتواند مباهله کند.
واقعه مباهلهی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) با علمای مسیحی نجران در 24 ذی الحجه سال نُهم هجری، نزدیک شهر مدینه اتفاق افتاد. حضور امیرالمومنین در این واقعهی مهم، به جهت اثبات نبوت و تصدیق رسالت پیامبر و نیز نفس پیامبر خوانده شدن از جانب خدای رحمان، اهمیت دارد.
بهترین توصیفی که میتوان برای معرفی شخصیت امیرالمومنین بیان کرد، همان وصفی است که خدای حکیم فرموده است. زیباترین توصیف در روح کلماتی دمیده شده که قرار است پرده از چهرهی مردی بردارد و او جان پیامبر نامیده شود. خدا خواست تا مردم علی (علیهالسلام) وصی و وارث علم پیامبر را، با رویداد مباهله بشناسند.
از منظر شیخ جعفر کاشف الغطاء (رحمهاللهعلیه)، ساخت قبه بر روی قبور اشخاص صالح و همچنین تعمیر مقابر ایشان، بدین جهت که از مصادیق تعظیم در برابر آن بزرگواران به حساب میآید و همچنین فواید ملموسی نیز به همراه دارد، امری مشروع، بلکه شایسته محسوب میشود.
نامه مرحوم کاشف الغطاء (رحمهاللهعلیه) به عبدالعزیز بن سعود (پادشاه وقتِ آل سعود)، منبعی محکم در جهت نقد آراء وهابیت بهحساب میآید. در بخشی از این نامه مهم، مسئله ارتباط اموات با عالَم دنیا اثبات شده است. مستمسک ایشان برای اثبات مسئله مذکور، روایات فراوانی است که در آثار محدثین اهل سنت نقل شدهاند.
سیره زندگانی و سفارشاتی که امام کاظم (علیهالسلام) انجام دادهاند، گواه روشنی بر مشروعیت توسل به ذات اولیاء الهی است؛ چنانکه آن حضرت به نقل از پدر بزرگوارشان، دعایی را برای ورود به مسجد، توصیه میفرمایند که در بخشی از آن، توسل به ذات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و امیرالمومنین (علیهالسلام) صورت گرفته است که نشان از مشروعیت توسل به ذات اولیاء الهی دارد.
امام موسی کاظم (علیهالسلام) امام هفتم شیعیان و از اهل بیت عصمت و طهارت است، که نزد فرقین از جایگاه بالایی برخوردار است؛ در کرامات ایشان نقل شده که در گهواره جواب سلام داده و از غیب خبر دادند.
برای حضرت علی (علیهالسلام) القاب بسیار زیادی است؛ اما در بین این القاب لقبِ امیرالمومنین لقب اختصاصی ایشان است که تنها مختص حضرت بوده و حتی سایر ائمه نیز بدین لقب خوانده نمیشوند.
داود بن سلیمان نقشبندی، عالم سنی مذهب قرن 13 هجری، از قائلین علم غیب اولیاء الهی بوده و در برخی از آثارش، ادله فراوانی را در جهت اثبات آگاهی اشخاص صالح از امور غیبی، بیان میکند. به باور وی، اولیاء الهی از امور غیبی مطلعند، ولیکن اطلاع ایشان ازغیب، استقلالی نبوده، بلکه منوط به اذن الهی است.
جمعیت قابل توجهی از جامعه آماری اهل سنت، نظیر بسیاری از پیروان تصوف، معتقدند که در باطن وواقعیت، امیرالمومنین جانشین بلافصل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) بوده است؛ البته اینان در رابطه با خلافت ظاهری، دیدگاه دیگری دارند و معتقدند که خلافت ظاهراً به ابوبکر، عمر، عثمان و حضرت علی (علیهالسلام) تعلق داشته است.
طبق روایات شیعه، امام هادی (علیهالسلام) به برخی اصحاب خویش دستور فرمودند تا برای زیارت قبر مطهر امام حسین (علیهالسلام) به کربلای معلی مشرف شوند؛ زیارت بارگاه سیدالشهدا، بدون سفر کردن ممکن نیست، مشخص است که امام هادی (علیهالسلام) خلاف وهابیون و ابن تیمیه، قائل به مشروعیت سفر به نیت زیارت قبور بودهاند.