اعتقادات
انبیاء و اوصیاء الهی، دارای ولایت تکوینی هستند؛ ولی برخی از اهل تسنن با شبهات واهی درصدد انکار این مقام هستند، ولی شبیه به این ولایت را، برای دجال ثابت کردهاند؛ آیا حجج الهی (علیهمالسلام) کمتر از دجال هستند؟!
وهابیون، با طلب شفاعت از اموات به شدت مخالف بوده و آن را ممنوع تلقی کردهاند. آنان برای اثبات این مدعای خود به ادلهای ازجمله انقطاع اعمال بعد از مرگ و عدم سماع موتی استناد جستهاند حال آنکه با توجه به متون اسلامی، اعمال انسان، پس از مرگ، منقطع نمیشود، همچنین اموات نیز صدای زندگان را میشنوند.
یکی از مناقب مسلم و قطعی امیرمومنان (علیهالسلام)، تقسیم کردن بهشت و جهنم است و بر خلاف زعم برخی از وهابیان، این منقبت، مخالف با قرآن نیست؛ بلکه موافق با قرآن است. خداوند متعال میفرماید: شما دو نفر، هر کافر سرسخت و معاندی را در دوزخ اندازید؛ با وجود این آیه و آیات فراوان دیگر، هیچ محذوری در پذیرفتن منقبت امیرالمؤمنین باقی نمیماند.
از امور شایع بین مسلمانان، تبرک به قبر و آثار اولیاء است که از صدر اسلام شایع بوده و کسی با آن مخالفت نداشت، تا اینکه ابن تیمیه حرانی با فهم غلط از دین، این امر را شرک دانست و شاگردانش نیز اندیشه وی را ترویج دادند، تا اینکه با روی کار آمدن فرقه گمراه وهابیت بدترین برخوردها را با تبرکجویان داشتند، در حالیکه بعد از مرگ وی، مریدانش به آب غسل و کفنش تبرک میجستند و آب غسلش را از باب تبرک به خانههایشان بردند.
وهابیون، توسل را به دو قسم «مشروع و ممنوع» تقسیم کرده و توسل به صالحین و جاه و مقام آن بزرگواران را از انواع ممنوع توسل قلمداد کردهاند؛ حال آنکه مذاهب اسلامی، با استناد به ادله فراوان، قائل به مشروعیت همه اقسام توسل بودهاند.
مسلمانان در کنار قبور اولیاء رفته و دعا میکنند، تنها به جهت عظمت و شرافتی که صاحب قبر نزد خداوند دارد و این را از بندگی در راه خدا کسب کرده است، و تنها میخواهند وی را واسطه خود و خداوند قرار دهند و هیچگاه قصد عبودیت و بندگی صاحب قبر را ندارند که امری جایز و مشروع بوده و مورد تایید بزرگان اسلام قرار گرفته است.
کتاب «شد الرحل لزیاره القبر الشریف بین المجیزین و المانعین» را میتوان از جمله آثار مفید در زمینه نقد مبانی وهابیت بهحساب آورد، چرا که عبدالفتاح یافعی در این اثر، ادله متعددی از قرآن، سنت، آثار سلف امت، و همچنین عبارات علمای مذاهب اربعه، مبنی بر مشروعیت سفر به نیت زیارت قبور، بیان کرده است.
از بن باز وهابی سؤال شد ذکرهایی مانند «لا اله الا الله» «الله اکبر» که در تشییع جنازه گفته میشود، مشروع است؟ پاسخ گفت: هیچ اصل و اساسی نداشته و در عادت گذشتگان هم نبوده؛ در حالیکه در مسند احمد آمده پیامبر در تشییع جنازهها، چهار یا پنج مرتبه این اذکار را مورد استفاده قرار میداد.
به جرات میتوان کتاب «التبرک بالصالحین بین المجیزین و المانعین» جناب یافعی را از بهترین آثار دال بر مشروعیت تبرک به صالحین بهحساب آورد. ایشان از خوف انتشار آراء اشتباه وهابیت در امت اسلامی، خود را مکلف دید اثری تألیف کند و ادعاهای بزرگان وهابی را مورد نقد و بررسی قرار دهد.
توسل به پیامبر، از اموری است که از صدر اسلام تاکنون بین مسلمانان بوده، تا قبل از قرن هفتم و ظهور ابن تیمیه، کسی منکر آن نبود، ولی وی با اندیشه افراطی خود مانع آن شد و وهابیها با تاثیرپذیری از فکر غلط وی، توسل را منافی با توحید دانستند، تا جاییکه معتقدند ایمان مسلمان با توسل از بین میرود، حتی بدتر از ابولهب و ابوجهل میشود.
علم غیب داشتن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) امری مسلم نزد مسلمانان است و تا قبل از وهابیت همه آن را پذیرفته بودند، اما با پیدایش فرقه گمراه وهابیت، این مساله از امور منافی با اسلام قلمداد شد، تا جایی که معتقد به آن را کافر و مشرک دانستند؛ با این وجود بزرگان سلفیه که وهابیت جیرهخواران سفره ایشان هستند، علم غیب را برای انسانهای عادی پذیرفته بودند.
علم غیب داشتن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و اولیاء، امری ثابت در بین مسلمانان است؛ اما به خلاف اعتقاد مسلمانان، وهابیت معتقد است این امر برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) ثابت نیست و حتی مسلمانان نباید بدان معتقد باشند، از اینرو اگر چنین اعتقادی داشته باشند، کافر و مشرک میشوند؛ در حالیکه این دیدگاهشان مخالف آیات قرآن است.
هیچ عالم حدیثی معصوم نبوده و هر آنچه را که از روایات در کتابش نقل میکند باید بررسی سندی شود، و این فرقی بین علمای شیعه و اهل سنت ندارد، از این رو نباید در مورد کتابهای روایی، غلو کرد و مدعی شد که بعد از قرآن تنها این کتاب صحیح است و بقیه مشکل دارند.
صالح بن فوزان فتوا میدهد: سجده بر تربت اولیاء، اگر به قصد تبرّک به تربت و تقرّب به اولیاء باشد، شرک اکبر است، و اگر مقصود تقرّب به خدا باشد، با اعتقاد به اینکه این تربتها فضیلت دارد، بدعت است؛ درحالیکه ابن قیم اینگونه بدعت خواندن همه چیز را نشانه جهل میخواند.