توهین به پیامبر، لازمه حدیثی در فضیلت‌تراشی برای خلیفه

  • 3 دى, 1399 - 18:25
برخی از سازندگان حدیث جعلی که احادیثی برای فضیلت تراشی برخی از بزرگان ساختند، هدفشان ایجاد فضیلت تراشی بوده، و به لوازم روایتشان توجهی نداشته‌اند؛ حدیثی در فضیلت عمر ساخته‌اند که همیشه عایشه (به دلیل ترس پیامبر از عمر) از او می‌ترسید و مطالبی را نسبت داده‌اند که بر پیامبر، عایشه و سوده طعن زده‌اند.

تاریخ می‌نویسد که پیامبر اکرم هیچ‌گاه، در هیچ زمان و مکانی، از کسی ترسی به دل راه نداد، حتی در جنگ‌ها، وقتی کار بر مسلمانان سخت می‌شد، مسلمین خود را در پناه پیامبر اسلام قرار می‌دادند تا از سختی و هراس جنگ در امان بمانند؛ آن وقت چگونه است که با ساخت احادیثی برای فضیلت تراشی برخی از بزرگان، مطالبی نقل می‌کنند که یک مسلمان معمولی و معتقد به فرامین الهی از آن کارها اجتناب می‌کند ولی سازندگان این احادیث بدون شرم، آن را به رسول خدا نسبت می‌دهند.
اصل این حدیث سرتاپا سؤال و اشکال در کتاب محب الدین طبری این‌چنین نقل شده است: «عن عایشه انّها قالت: أتیت رسول الله بخزیره طبختها له، فقلت لسوده و النبی بینی و بینها، کلی فأبت فقلت لتأکلن او لألطخن وجهک فأبت ...[1] از عایشه نقل شده که گفت، خدمت رسول خدا رسیدم، در حالی‌که مقداری گوشت قیمه، «حریره» برای آن حضرت پخته بودم؛ به سوده همسر دیگر پیامبر که بین من و پیامبر فاصله انداخته بود، گفتم که تو هم بخور و او اظهار کرد نمی‌خورم، گفتم بخور والاّ این غذا را به صورت تو می‌مالم، ولی او باز امتناع کرد، من دستم را در غذا کرده و به صورتش مالیدم، پیامبر خندیدند؛ آن‌گاه پای خود را جلو آورد و به سوده فرمود تو هم از این غذا به صورت عایشه بمال و سوده نیز همین کار را کرد و بار دیگر پیامبر خندیدند، در این هنگام عمر بن خطاب عبور کرد و فریاد زد: ای بنده‌ی خدا! پیامبر گمان کرد او اراده‌ی ورود بر ما کرده، پس امر کردند تا برخیزیم و صورت‌های خود را بشوییم. عایشه می‌گوید از آن زمان به بعد، من همیشه در هراس و ترس از عمر بن خطاب بودم، به خاطر ترس و هراس رسول خدا نسبت به عمر، که از خود بروز داده بودند.»
در اشکال به این حدیث باید بگوییم که، اولاً: صریح آیه قرآن است که خداوند بر پیامبرش می‌فرماید: «وَإِنَّكَ لَعَلىٰ خُلُقٍ عَظيمٍ.[قلم/4] و تو ای پیامبر! دارای اخلاق بزرگی هستی.» پس عمل قبیح عایشه و خنده‌ی پیامبر در حقیقت تمسخر و تحقیر سوده است، و پیامبر به جای جلوگیری از این اسراف و عمل لهو، به دامن زدن بیشتر این اعمال تشویق می‌کنند.
ثانیاً: پیامبر باید از عمر ترس و هراس داشته باشد، در حالی‌‌که مقام ایشان بالاتر از آن است که از احدی غیر از خداوند متعال خوفی داشته باشد.
ثالثاً: این حدیث، مشتمل بر این است که ظاهر و باطن رسول خدا یکی نبوده، و این صفت مخالفان دین اسلام، مانند معاویه و ... است که به آنان اطلاق «منافق» می‌شود.
رابعاً: این حدیث دلالت دارد بر این‌که این فعل قبیح و رفتار زشت عایشه در محضر رسول خدا (که یقیناً معصوم و پاک از خطا و گناه است) صورت گرفته و حضرت آن را تصدیق کرده است، در حالی‌که عملی لغو و باطل بوده و حال آن‌که پیامبر اسلام ایشان را باید بر افعال کریمه راهنمایی می‌کردند و از افعال مذموم و قبیح بر حذر می‌داشتند، نه این‌که هیچ‌گونه عکس العملی نداشته باشند و به صرف تلافی کردن نفر مقابل، کار را تمام کند و یا خود اشاره به ادامه این افعال دهند؟!
این حدیث خواسته است که فضیلتی برای عمر درست کند (اگر این ترس را بتوانن فضیلتی بر او شمرد)، در حالی‌که بر پیامبر، عایشه و سوده طعن زده است.
فاعتبروا یا اولی الابصار

پی‌نوشت:

[1]. الریاض النضره...، محب الدین طبری، دار المغرب الاسلامی، بیروت، لبنان، ج1 ص258 رقم 639.

تولیدی

إضافة تعليق جديد

CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.
Fill in the blank.