برخی از موارد تکفیر در آثار و تالیفات ابن تیمیه
یکی از مسائل اساسی و حتی مهمترین مسئله جهان اسلام، بحث تکفیری است که در میان مسلمانان به عنوان یک پدیدهی ناهنجار بهوقوع پیوسته است و عدهای جاهل و نادان با مستمسک قرار دادن آن، حربهای را بر علیه مسلمین جهان بهوجود آوردند تا جان و مال و ناموس و ... مباح گردد که این اندیشه نه تنها از اسلامیّت، بلکه از انسانیت هم به دور است. تفکری که لطمات بسیاری را به جامعه اسلامی وارد کرده و چهره رحمانی اسلام را به مانند هیولایی که همگان را نابود میکند مبدّل کرده است و این میسّر نمیشود مگر اینکه برخی به عنوان عالمان دین و ... با برداشتهای غلط از احکام دین منجر به آن میشوند.
از جمله اینان ابنتیمیه است، او با دیدگاه تکفیری خود، آلت دست دشمنان امروزی شده است که از او متابعت میکنند. لذا اگر به آثار او رجوع کنیم، به صحت این موضوع واقف میشویم. او با استناد به این آیه شریفه: «يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُ وَمَا لَا يَنفَعُهُ ۚ[حج/ 12] غیر از خدا کسی را میخواند که نه ضرری برای او میتواند برساند و نه سودی را.» میگوید: «فکل من دعا غیر الله فهو مشرک.[1] هر کس غیر خدا را بخواند، مشرک است.» و دربارهی زیارت قبور مینویسد: «من یأتی الی قبر نبیّ او صالح و یسأله و یستنجده... فهذا شرک صریح یجب ان یستتاب صاحبه فان تاب والا قتل.[2] هر کسیکه کنار قبر پیامبر اکرم یا قبور افراد صالح برود و از ایشان طلب چیزی یا درخواستی کند... این شرک آشکاری است و واجب است این شخص را توبه داد و اگر توبه نکرد، باید کشته شود.» و یا دربارهی متکلمانی که فلسفه را در مباحث کلام دخالت میدهند، مینویسد: «آنها توحید الوهی و اثبات اسماء و صفات خدا را از مباحث توحید خارج کرده و از توحید، فقط توحید ربوبی را میشناسند که عبارت است از اقرار به اینکه خداوند خالق هر چیزی است، در حالیکه مشرکان نیز به این نوع از توحید اقرار داشتند.»[3] و یا دربارهی اسماء و صفات الهی که به ظاهر معنایشان حمل میکند و معتقد به عدم تاویل است، میگوید: «من جحد رویه الله فی الدار الاخره فهو کافر.[4] کسیکه رویت خدا در قیامت را انکار کند، کافر است.»
وی دربارهی آنچه که ضروری دین است، مینویسد: «والکفر انما یکون بانکار ما علم من الدین ضروره بانکار الاحکام المتواتره و المجمع علیها و نحو ذلک.[5] همانا کفر با انکار آنچه که ضروری دین شناخته میشود و یا با انکار احکام متواتر و مورد اجماع و امثال آن حاصل میگردد.» و دربارهی برخی از فرقهها مثل جهمیه مینویسد: «جهمی یستتاب ان تاب والا ضربت عنقه.[6] جهمیه وادار به توبه باید بشوند و اگر توبه نکنند، گردنشان زده شود و کشته گردند.» یعنی از نظر او جهمیه کافرند، و نیز دربارهی متکلمین، صوفیه، فلاسفه معتقد است که کافرند و قتل آنها واجب است، او مینویسد: «صوفیان و عرفا از اولیای شیطان هستند.»[7] و مینویسد: «... الفلاسفه و الباطنیه هم کفار کفرهم عند المسلمین...[8] فلاسفه و اهل باطن که معاد جسمانی را انکار میکنند، کافرند و کفرشان نزد مسلمانان، ظاهر است و قتل آنان واجب است.» او دربارهی برخی از بزرگان اهل سنت مثل فخر رازی، ابن عربی، ابن سبعین، قونوی، ابن فارض، تلمسانی و... به دلیل اعتقاد به وحدت وجود، تکفیر کرده و مینویسد: «و الکل مشترکون فی التجهم و التلمسانی أعظم تحقیقاً لهذه الزندقه والاتحاد التی انفردوا بها و أکفرهم بالله و کتبه و رسله و شرائعه و الیوم الآخر.[9] اینها در جهمیه بودن مشترک هستند و کفر تلمسانی بیشتر از همهی آنهاست.»
و نیز دربارهی برخی دیگر از بزرگان شیعه مثل ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی و ... مینویسد: «و کذلک ابن سینا و امثاله هم من أتباع الملاحده النفاه.[10] ابن سینا و امثال او از پیروان کفار هستند.» در نتیجه او هر کسی را به نحوی مشرک و کافر دانسته، بدون اینکه دلیل خاصی را بیان کند، قتل آنان را واجب میداند. فاعتبروا یا اولی الابصار
پینوشت:
[1]. مجموع الفتاوی، ابن تیمیه، مجمع الملک فهد لطباعه المصحف الشریف، مدینه، عربستان، ج28 ص40.
[2]. همان، ج3 ص395.
[3]. منهاج السنه النبویه، ابن تیمیه، جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، ریاض، عربستان، ج3 ص289.
[4]. مجموع الفتاوی، ابن تیمیه، جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، ریاض، عربستان، ج4 ص486.
[5]. همان، ج1 ص106.
[6]. همان، ج6 ص170.
[7]. الفرقان بین اولیاء الرحمن و اولیاء الشیطان، ابن تیمیه، مکتبه دار البیان، دمشق، سوریه، ص83.
[8]. مجموع الفتاوی، ابن تیمیه، مجمع الملک فهد لطباعه المصحف الشریف، مدینه، عربستان، ج4 ص283.
[9]. همان، ج2 ص175.
[10]. درء تعارض العقل و النقل، ابن تیمیه، جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، ریاض، عربستان، ج10 ص59- ج6 ص78.
إضافة تعليق جديد