بررسی دو دیدگاه و شناخت حادثه عاشورا
در طول تاریخ اسلام، همیشه دیدگاههای مختلفی در مورد تسلیم و عدم تسلیم در برابر ظالمان و حاکمان ستمگر وجود داشته است؛ و اندیشه «تسلیم محض شدن» در عصر حکومت معاویه، علاوه بر اینکه رواج داشته، به شدت هم تبلیغ میشده است. جاعلان حدیث نیز با نقل روایاتی، بنیامیه را در این کار کمک فراوانی کردند؛ مثلاً سبط بن جوزی اینگونه مینویسد: «اطاعت از حاکم خواه خوب باشد و یا فاسق، واجب است و کسیکه بر امام مسلمین که به زور یا به رضایت حاکم شده باشد، قیام کند، افزون بر آنکه باعث اختلاف بین مسلمانان شده، مخالفت با اخبار رسول خدا کرده و اگر بمیرد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.»[1]
این عبارت، راست یا دروغ، هر مسلمانی را کاملاً خلع سلاح میکند، در حالیکه اینطور نیست، چرا که حاکم خوب، مانند حضرت علی (علیهالسلام) است، که تماماً سیره و روش پیامبر را در حکومتش مورد ملاک قرار میدهد، حبّ دنیا ندارد، اما حاکم بد مانند معاویه، برعکس عمل کرده و حکومت و خلافت را برای مطامع دنیای خود میخواهد، لذا اسلام از تبعیت هر دوی این عملکردها دفاع نمیکندقابل جمع نیست.
اگر روایات دو دیدگاه را توجه کنیم، یقیناً به شناخت حرکت و قیام حسینی پی خواهیم برد و میفهمیم که چرا امام حسین (علیهالسلام) تنها ماند تا اینکه در صحرای کربلا به شهادت رسید،
زبیر بن عدی میگوید: نزد انس بن مالک رفتم تا از ظلم و ستمهای حجاج به او شکایت کنم، او به من اینچنین گفت که: «سکوت کنید، بدانید که هر زمانی که با او روبرو شوید، بدتر از قبل آن است، تا خدا را ملاقات کنید و این سخن را از پیامبر شما شنیدم.»[2] اینگونه تفکر و ذهنیت از اسلام میتواند نقش فراوانی در حفظ حکومت ستمگران و تسلیم شدن در برابر خواستهها و امیال نفسانی آنان داشته باشد.
اما در نقطه مقابل این حکایت، (عدم تسلیم در برابر حاکمان ستمگر و ظالم) وجود دارد که بسیار حساس و تأمل برانگیز است، چرا که آن هنگامیکه امام حسین (علیهالسلام) با سپاهیان کوفه به فرماندهی «حرّ بن یزید ریاحی» روبرو شدند و آنان برای ممانعت از حرکت امام در جلویشان صف کشیده و ایستادند، امام حسین (علیهالسلام) فرمود ای مردم از رسول خدا شنیدم که فرمود: «کسیکه سلطان حاکم و ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال، و حلال خدا را حرام، و عهد او را نقض و با سنت پیامبر مخالفت کرده، اگر آن حاکم به دشمنی و گناه عمل میکند و بر علیه او کاری نکند و سخنی نگوید، خداوند او را با حاکم ستمگر محشور میکند؛ آگاه باشید که اینها از شیطان اطاعت کرده و طاعت خدا را کنار گذاشته و فساد را رواج داده و حدود الهی را تعطیل کردهاند...»[3]
در نتیجه با این دو دیدگاه، میبینیم که در تاریخ اسلام، حادثه دردناک عاشورا بهوجود میآید و فرزند پیامبر که انسان کامل و آیینهی تمامنمای پیامبر است، تنها میماند و در مسلخ عشق سرش از بدن جدا میگردد و بر بالای نیزه قرار میگیرد.
پینوشت:
[1]. «السمع و الطاعه للائمه و امیر المومنین البر و الفاسق... و من خرج امام من ائمه المسلمین وقد کان الناس اجتمعوا علیه و اقروا له بالخلافه بأی وجه کان بالرضی او بالغلبه... فان مات الخارج علیه مات میته جاهلیه.» تذکره الخواص، سبط بن جوزی، منشورات شریف الرضی، قم، ایران، ص175.
[2]. «اصبروا فانه لایأتی علیکم زمان الاّ الذی بعده شرّ منه حتی تلقوا ربکم سمعته نبیّکم.» صحیح بخاری، بخاری، دار احیاء التراث العربی، بیروت ،لبنان، کتاب الفتن، باب الا یأتی زمان الا الذی بعده ج9.
[3]. «ممن رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام الله نأکثاً عهده مخالفاً لسنه رسول الله یعمل فی عباده الله بالاثم و العدوان فلم یغیر علیه بفعل... ألا أن هولاء قد لزموا طاعه الشیطان و ترکوا طاعه الرحمن... واحلوا حرام الله و حرموا حلاله...» تاریخ طبری، طبری، بی نا، بیروت، لبنان، ج7 ص300.
کامل فی التاریخ، ابن اثیر، دار صادر، بیروت، ایران، ج3 ص380.
انساب الاشراف، بلاذری، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، ج3 ص171
إضافة تعليق جديد