مسح پا از نگاه محمد بن عبدالوهاب و ردّ عقیده او
خلاصه مقاله
محمد بن عبدالوهاب مینویسد: «شیعه واجب میداند روی پاها را مسح کشیده و نباید شُست یا بر کفشها دست کشید، اما پیامبر به آن دستور داده ...»
جواب: دربارهی مسح پاها نیز روایات صحیحی نقل شده و این بحث اجتهادی است؛ طبق آیه و اعراب صحیحتر «برووسکم» نظر شیعه را تقویت میکند و مفسرین ازجمله طبری نیز همین نظر را دادهاند. روایاتی که دلالت بر شستن پاها دارد، از کسانی روایت شده که طرفداران اموی بودند، لذا از اختراعات و بدعتهای بنیامیه بوده، چرا که آنها مردم را بر آن تشویق و ترغیب میکردند و تلاش میکردند تا به این روش، سنت نبویّ را از بین ببرند و احکام قرآن را تغییر دهند.
متن مقاله
مسح یا شستن پاها، مسح رِجلین هنگام وضو، یکی از مسائل فقهی مورد اختلاف مسلمانان است. برخی از اهلسنت میگویند شستن پاها واجب است و حکم آن را به بعضی ادله مستند میکنند. اما شیعه معتقد به وجوب مسح پا و عدم جواز شستن آن است و مستند آنها هم ادلهای است که از نظرشان محکم و ثابت شده است. اما بنیانگذار فرقه وهابیت، محمد بن عبدالوهاب، در کتاب خود ذیل این موضوع مینویسد: «شیعه واجب میداند روی پاها را مسح کشیده و نباید شست یا بر کفشها دست کشید، اما بهطور صحیح از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و علی (علیهالسلام) نقل شده که میتوان پاها را شست و پیامبر به آن دستور داده و روایات صحابه دربارهی شستن است... پیامبر طبق روایت صحیح فرمود: وای بر بازماندگان از آتش جهنم. پس مجموع روایاتی که از پیامبر دربارهی شستن پاها رسیده، علم ضروری یقینی میآورد. هر کس منکر آنها شود، منکر متواتر شده، وضع منکر هم معلوم است. حداقل آن اینکه فاسق است، بلکه نمازش باطل است، و روز قیامت بدون طهارت شرعی برانگیخته میشود.»[1]
در ردّ ادعای او باید گفت، اولاً: ادعای محمد بن عبدالوهاب که روایاتی را به نقل از صحابه در مورد شستن پاها آورده، نادرست است؛ چرا که روایات فراوانی هم به نقل از صحابه و تابعین و فقها دربارهی مسح پاها نیز آمده و این مسئله، مورد اختلاف در فروع دین است، و اجتهادی است.
ثانیاً: اجتهاد در فروع، و اختلاف حتی در میان بزرگان اهل سنت، مشهور و معروف است و در اکثر اوقات، قطع و یقین نداشتهاند، چرا که از آیه 5 سوره مائده برداشتهای متفاوتی صورت گرفته؛ لذا بعضی از ایشان مسح را جایز میدانند (یعنی «ارجلکم» در آیه را عطف به «وامسحوا برووسکم» کرده)، بعضی دیگر واجب دانسته (یعنی بنا بر قرائتِ جَر خوانده) و عدهای دیگر مستحب میدانند (یعنی بنا بر قرائت نصب خوانده) و گروهی دیگر جمع بین مسح و شستن را ملاک میدانند (یعنی دو قرائت نصبی و جری)، و برخی دیگر شستن پاها را فقط مدّ نظر میدانند ( یعنی «ارجلکم» منصوب خوانده شده، عطف بر «ایدیکم» و یا «رووسکم».) در نتیجه این سرگردانی در میان خودشان هم، ادلهی آنان را تضعیف میکند و نظر شیعه تقویت میشود.
ثالثاً: طبری، عالم اهل سنت، در سخنی طولانی ذیل این موضوع میگوید: «... به نصب و جر خوانده شود، هر دو خوب و درست است، اما بهترین قرائتها نزد من آن است که مانند کسانی بخوانم که به جر خواندهاند و مسح را ترجیح دادهاند، چون گفتم جمع مسح قصد شده، از آن جهت که «ارجل» پس از «وامسحوا برووسکم» آمده، عطف به رووس که به «ارجلکم» نزدیکتر است، بهتر از آن است که بگوییم عطف بر «ایدی» شده. چون بین (ایدی، ارجل، و امسحوا برووسکم) فاصله انداخته است.»[2]
رابعاً: این روایت از صحیح بخاری و مسلم که اصح کتب اهلسنت است وارد شده که: «عبدالله بن عمر میگوید در سفری که رفتیم، پیامبر از ما جا ماند و نماز را به تأخیر انداختیم تا پیامبر رسید. وضو گرفتیم و روی پا مسح میکشیدیم که با صدای بلند، دو یا سه بار فرمود وای بر بازماندگان ما از آتش.»[3]
خامساً: اگر احادیثی که بر شستن پاها دلالت دارد و اهلسنت هم طبق اینگونه احادیث عمل میکنند، این سخن ماردینی است که بیهقی در کتاب خود احادیثی را آورده و در شرح آن احادیث ماردینی ذیل آنها راویان آن را یا تضعیف کرده، یا گفته به آنها احتجاج نمیشود، یا راویان آن جاعل حدیث بودند.[4]
سادساً: اینگونه احادیث که دلالت بر شستن پاها دارد، از کسانی روایت شده که طرفداران اموی بودند، لذا از اختراعات و بدعتهای بنیامیه بوده، چرا که آنها مردم را بر آن تشویق و ترغیب میکردند و تلاش میکردند تا به این روش، سنت نبویّ را از بین ببرند و احکام قرآن را تغییر دهند، مانند این روایت که، موسی بن انس میگوید: که حجاج بن یوسف برای مردم سخنرانی کرد و گفت هنگام وضو، صورت و دستها و پاهایتان را بشویید، رو و پشت پاها را تا مچ استخوان بشویید که به بهشت، شما را نزدیکتر میکند. انس میگوید که خدا راست گفته، حجاج دروغگوست، چون در قرآن آمده است: (فامسحوا برووسکم و ارجلکم الی الکعبین).»[5]
در نتیجه تو خود از این مجمل کلام مفصل خوان.
پینوشت:
[1]. رساله فی الرد علی الرافضه، محمد بن عبدالوهاب، دارالآثار، صنعاء، یمن، ص40.
[2]. تفسیر طبری، طبری، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، ج6 ص72.
[3]. صحیح بخاری، بخاری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، باب غسل الرجلین...، ج1 ص52.
صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، دارالفکر، بیروت، لبنان، باب وجوب غسل...، ج1 ص214.
[4]. سنن الکبری، بیهقی، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، ج1 ص70-71.
[5]. المصنف، ابن ابی شیبه، دارالسلفیه، ریاض، عربستان، ج1 ص18.
إضافة تعليق جديد