رویکرد صوفیه در تفسیر و تأویل آیات قرآن

  • 8 خرداد, 1398 - 17:11
یکی از انحرافات فرقه‌های صوفیه روی آوردن به آیات متشابه و تأویل آیات قرآن بر مراد خویش است که ظواهر قرآن را کنار گذاشته و معتقدند که قرآن به زبان رمز و اشاره سخن گفته است و ظواهر آیات قرآن، رموزی بیش نیستند. علامه طباطبایی این رویکرد را نقد کرده و معتقد است روی آوردن به آیات متشابه و تأویل آیات بر غیرمراد خداوند، سبب ایجاد انحراف در فرقه‌ها شده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از انحرافات فرقه‌های صوفیه روی آوردن به آیات متشابه و تأویل آیات قرآن بر مراد خویش است. برخی از صوفیه ظواهر قرآن را به کنار انداخته و عده‌ای دیگر تا آنجا پیش رفتند که قرآن را با حساب ابجد، تشکیل زُبُر و بینات، حروف نورانی و ظلمانی تفسیر کردند. درصورتی‌که مسلم است که قرآن برای راهنمایی دسته خاصی مانند متصوفه و یا طرفداران علم اعداد و اوفاق و حروف نازل نشده تا مطابق اصطلاح آنان سخن بگوید. علامهٔ طباطبائی درباره این‌جور تأویلات که متصوفه هم به آن مبتلا هستند می‌فرماید: «اگر کسی بدعت‌ها و عقاید فاسدی که باعث شد بعد از پیامبر، فرقه‌های اسلامی از حق منحرف شوند، پی گیری کند، در خواهد یافت که اکثر آن‌ها انحرافشان به علت دنباله‌روی از متشابه و تأویل قرآن بر غیر مراد و مقصود خداوند بوده است، چه آن‌ها که در فقه دچار اشتباه شدند و چه آن‌ها که در معارف به دام انحراف گرفتار آمدند... کما اینکه برخی از آن‌ها گفته‌اند: تکلیف، مقدمه‌ای برای رسیدن به کمال است، پس بعد از رسیدن به کمال، بقای تکلیف معنا ندارد.» [1]

تأویلات صوفیه معمولاً از نوع تأویلات رمزی است، یعنی الفاظ قرآن هیچ‌گونه دلالت وضعی و استعمالی بر آن ندارد. گروهی از متصوفه معتقدند که قرآن به زبان رمز و اشاره سخن گفته است و ظواهر آیات قرآن، رموزی بیش نیستند. کما اینکه غزالی نیز به همین نظریه معتقد است [2] و درباره الفاظ آیه نور می‌گوید: «"مشکات" نفس و مراد از "زجاجیه" قوه خیال و مراد از "مصباح" عقل جزئی و مراد از "زیتونه" عقل فعال یا عقل کل است.» [3] غزالی بااینکه عملاً این‌گونه تأویلات را در سراسر آثارش به‌کاربرده، گاهی اوقات به تأویلات ابن عربی اشکال گرفته و می‌گوید: «پاره‌ای از این تأویلات بطلانش قطعی و بی‌تردید است، مانند تأویل فرعون به قلب، زیرا که فرعون یک شخص محسوس است که وجودش با تواتر به ما ثابت شده.» [4]

همچنین عبدالرزاق کاشانی آیه «وَلَیالٍ عَشْرٍ» را به حواس ده‌گانه ظاهر و باطن تأویل می‌کند. [5] یا اینکه سلمی [6] همچون باخرزی و ابوسعید ابوالخیر جمله "یستمعون القول" در آیه «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ [زمر / 18] بشارت‌ده بندگان من، آنان که سخن را می‌شنوند و بهترین آن را پیروی می‌کنند.» را به سماع تأویل برده‌اند. درحالی‌که پیام آیه این است که انسان همواره باید سخنان را بشنود و آن را که بهترین است انتخاب کند. زیرا سخنان، مشتمل بر حق یا باطل هستند و انسان آگاه ضمن گوش دادن به آن‌ها باید سخن حق را برگزیند و باطل را رها کند. اما منظور از قول، کلمه یا جمله‌ای است که دارای معنا و مفهوم باشد. درحالی‌که سازوآواز و رقص از جنس قول نیست، بلکه از جنس صوت و حرکت است. به همین خاطر اگر مراد خداوند از این آیه چیزهایی همچون رقص و آواز سماع بود، باید به‌جای این‌که بگوید: «یستمعون القول» باید می‌گفت: «یستمعون الصوت» یعنی آن‌ها که صدا را می‌شنوند، که در این صورت هم لفظ "صوت" نیز شامل رقص و دست زدن و پای‌کوبی و حرکات خاص در سماع نمی‌شود.

همان‌طور که روشن است آیات قرآن فقط بر مراد شخصی افراد تأویل رفته است نه مراد حقیقی خداوند متعال و قطعاً این‌طور تفاسیر و تأویلات نمی‌تواند راهنمای خوبی برای رسیدن به حقیقت آیات باشد. کما اینکه روایات زیادی مسلمانان را از تأویل و تفسیر به رأی نهی کرده‌اند.

پی‌نوشت:
[1]. طباطبایی محمدحسین، ترجمه المیزان، مترجم موسوی همدانی سید محمدباقر، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1374، ج 3، ص 41
[2]. غزالی، محمد، جواهرالقرآن، نشر داراکتب العلمیه، بیروت، ص 32
[3]. شاکر، سید محمدکاظم، روش‌های تأویل قرآن، ص 66
[4]. به نقل از یثربی، دکتر سید یحیی، فلسفه و عرفان، چاپ دفتر تبلیغات اسلامی قم، ص 184
[5]. ملاعبدالرزاق کاشی، تفسیر القرآن الکریم (منسوب به محی‌الدین بن عربی)، ج 2، ذیل آیهٔ فوق
[6]. مجموعه آثار سلمی، ج 2، رساله نسیم الارواح، ص 165

تولیدی

إضافة تعليق جديد

CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.
Fill in the blank.