مفاسد تبعیت محض از مراد در مسلک تصوف
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ نور علی تابنده، قطب صوفیه دراویش گنابادی، برای چندمین بار خواستار تعطیلی سایتها و کانالهای دراویش در فضای مجازی شد. پدیدهٔ عدم تمکین از قطب، امری نو ظهور است که با ساختار تصوف که تبعیت محض مرید از مراد و قطب است، در تضاد بوده و این پدیده در سالهای اخیر به شدت در فرقه گنابادیه ظهور و بروز پیدا کرده است. تا جایی که تابنده مجبور شد به صراحت بیان کند که: «ما که اینطور شد اعلام کردیم گفتیم سایتهایی که هست الان، یعنی هر چند نفری با هم بنشینند و یک نامی روی خودشان بگذارند، سایتهایی که عمدهاش حالا همین مجذوبان نور است. مجذوبان نور قاعدتاً از اسمش معلوم است که اول خواستهاند با علاقهمندی به من که مجذوب علیشاه هستم انجام کار بدهند و بعد اینطور شده است که خود همان مجذوباننور هم وسیلهای برای فساد و اختلاف قرار دادند... به هر جهت، این سایتها را که ما خواهش کردیم، برای اینکه گفتم اگر شما خیر ما را میخواهید باید این سایتها را تعطیل کنید.»[1] بعد از منتشر کردن این پست در اینستاگرام، یکی از کاربران گفت که چرا دراویش باید اینقدر مورد استثمار قرار بگیرند، مگه آنها آزادی عمل و عقیده ندارند که یک شخصی به آنها بگوید سایت بزنید یا نزنید. یکی از دراویش درجواب ایشان گفت: ما نه مورد استثمار قرار گرفتیم نه مورد استعمار. مولا لطف کردند و ما رو پذیرفتند. منت روی سر ما گذاشتند.
من: اگر قطب شما از شما استفاده نمیکند و مورد استثمار قرار نگرفتید، پس چرا خودتان را مطیع محض ایشان میدانید. تا جایی که هیچ حق و اجازهای برای خودتان ندارید.
صوفی: عرفان و تصوف ورای امورات ظاهریه که از درک و فهم غیر سالک خارج است. فقط همین را بدانید که طالب حقیقت، در ابتدا بهمانند نابلدی است که میخواهد پا در طریقی بگذارد که گذر از آن بدون راهبلد، ناممکن و حتی محال است.
من: اولاً عرفان از تصوف جداست. ثانیاً بحث داشتن استاد و راهنما نیست. این خودش یک بحث دیگری است. مسئله الآن این است که چرا سرسپردگی محض؟ چرا باید مرید از قطب و مراد خودش تبعیت بیقیدوشرط داشته باشد؟
صوفی: خوب مسئله همین است که میگویم و آن اینکه شما درک درستی نسبت به این مسائل ندارید. خوب اگر تبعیت محض و اطاعت کامل نباشد، میشود همین عدم اطاعت از ایشان که الان دارد رخ میدهد.
من: ببین برادر. حرفشنوی یکچیز است ولی اطاعت محض و تبعیت و سرسپردگی محض هم یکچیز دیگر است. شما فراتر از حرفشنوی و اطاعت قدم برداشتید.
صوفی: حرفشنوی که برای اطاعتی است که پسر از پدر دارد اما ولی خدا مراتبش خیلی بالاتر از پدر است. پس اطاعت از او هم باید خاصتر باشد و هم بالاتر. مسئله این است که سالک باید ممحض و فانی در پیر و مراد خود شود. همانطوری که پدر صلاح فرزند خردسالش را بهتر از فرزندش درک میکند، ولی خدا هم صلاح و مصلحت ما را بهتر از خود ما میداند. پس سر نسپردن به او معنایی ندارد.
من: مسئله این است که حتی حرفشنوی و یا اطاعت فرزند از پدرومادر هم حد و حدودی دارد و تا جایی است که دستور والدین مخالف شرع مقدس نباشد ولی بزرگان شما برای تبعیت و سرسپردگی مریدانشان نزد آنها حدومرزی قائل نشدند.
صوفی: من نمیدانم شما چرا با این مسئله مشکل دارید؟
من: خوب این مسئله سرسپردگی و تبعیت محض باعث مفسده و انحراف میشود.
صوفی: عجب. مراد و مریدی که مرتبهای بالاتر از استاد و شاگردی است چه مفسدهای در پی دارد؟
من: تبعیت بیچونوچرا از پیر مفاسد زیادی دارد. ازجمله اینکه دیگر شما حق اعتراض نسبت به اعمال و رفتار و سخنان شیخ و مراد خود ندارید. مثلاً یکی از صوفیه میگوید: «همچنان که شایسته نیست در کارهای خدا اعتراض کرد، مرید در حق شیخ واصل هم باید چنین باشد. مرید در حق شیخ واصل هم باید چنین باشد و ریاضت و تنعم و خوابوبیداری و هر صفتی که موجب انکار شیخ هست چون از شیخ بیند، آنهمه افعال دون کودکانه را در سلک کرامات و معجزات داند... اگر چنین نباشد او را مرید حقیقی نگویند.» [2] خوب این یعنی اینکه حتی اگر شیخ و مراد شما هر کاری کرد، حتی خلاف شرع، بازهم به او اعتراض نکنید!!!
صوفی: خوب ما چرا به کسی که راه را پیموده اعتراض کنیم؟ ظاهر و باطن پیر یکی است. این ما هستیم که یا در مورد عمل پیر دچار سوءتفاهم شدیم یا اینکه پیر میخواهد ما را امتحان کند و الا انجام خلاف شرع از پیر بعید بلکه محال است.
من: جلالخالق. مگر پیر و قطب شما دراویش، معصوم است که انجام گناه از او محال باشد؟ این اعتقاد به تعصب کورکورانه شما به اقطاب و مشایختان برمیگردد که باعث میشود اینچنین عقیدهای داشته باشید که خلاف اعتقادات و آموزههای اسلامی است. زیرا اولاً شرع مقدس برای امتحان و آزمایش افراد نیست که شخصی بتواند با ترک واجبات یا انجام محرمات مریدان خود را امتحان یا آزمایش کند. ثانیاً سخن و عمل تمام انسانها حتی ائمه اطهار (علیهم السلام) نیز باید مطابق شرع مقدس و قرآن کریم باشد، چنانچه خود اهل بیت (علیهم السلام) خود نیز بارها بر این موضوع تأکید کردند.
پینوشت:
[1]. نورعلی تابنده، اسفند 97
[2]. بهاءالدین ولد، محمد بن حسین، معارف سلطان ولد، مصحح فروزان فر، نشر طهوری، تهران، 1382، ص 65
إضافة تعليق جديد