سخن پیامبر در همه حال حجت و حق است
خلاصه مقاله
غزالی میگوید: «پیامبر پیش از وفاتش فرمود، کاغذ و قلم و دواتی را بیاورید تا مشکل شما را در امر خلافت پس از خود حل و کسی را که مستحق آن است را برای شما معرفی کنم. اما عمر گفت به سخنان این مرد توجه نکنید، که او هذیان میگوید.» نووی میگوید: «علما در اینکه پیامبر چه میخواست بنویسد، دچار اختلاف شدهاند. برخی گفتهاند آن حضرت میخواست جانشین پس از خود را مشخص و تصریح به نام او کند، تا پس از وی نزاع و فتنه برپا نشود.» ابن حجر میگوید: «در اینکه پیامبر چه میخواست بنویسد، برخی گفتهاند که پیامبر میخواست بر امامت و جانشینی پس از خود تصریح کند تا اختلاف بینشان واقع نشود و برخی گفتهاند که پیامبر میخواست احکام دین را بنویسد تا بهوسیله آن در میان امت اسلامی اتفاق نظر بهوجود آید و اختلاف نباشد.»
سپس ابن حجر میگوید: «هذیان گویی از پیامبر امکان ندارد، چرا که سخنان آن حضرت چه در حال بیماری و چه در حال سلامت، برای ما حجت است.»
متن مقاله
پیامبر اکرم در آخرین روزهای حیات شریفش، درخواست قلم و دوات کرد تا وصیتی را بنویسد که امت یکپارچهی او گمراه نشوند. متأسفانه به نقل تاریخ و کتب فریقین برخی از صحابه، مانع از اقدام پیامبر شدند و با جسارتی زشت و توهین آمیز، پیامبر رحمه للعالمین را متهم به هذیانگویی کردند. بزرگان اهل سنت مطالبی را بیان داشتند که حاکی از این موضوع است که سران فتنه باعث انحراف در میان مسلمانان شدند و اتحاد و یکپارچگی را از هم گسستند.
مثلاً غزالی اینگونه بیان میدارد که: در اینکه پیامبر قصد نوشتن چه وصیتی داشت، تا از گمراهی امتش جلوگیری کند، متون و منابع و کتابهای صریحی در دست است، بعد این عبارت را میآورد: «پیامبر پیش از وفاتش فرمود، کاغذ و قلم و دواتی را بیاورید تا مشکل شما را در امر خلافت پس از خود حل و کسی را که مستحق آن است را برای شما معرفی کنم. اما عمر گفت به سخنان این مرد توجه نکنید، که او هذیان میگوید.»[1]
و یا نووی شارح کتاب صحیح مسلم میگوید: «علما در اینکه پیامبر چه میخواست بنویسد، دچار اختلاف شدهاند. برخی گفتهاند آن حضرت میخواست جانشین پس از خود را مشخص و تصریح به نام او کند، تا پس از وی نزاع و فتنه برپا نشود.»[2]
ابن حجر عسقلانی میگوید: «در اینکه پیامبر چه میخواست بنویسد، اقوال گوناگونی است. پس برخی گفتهاند که پیامبر میخواست بر امامت و جانشینی پس از خود تصریح کند تا اختلاف بینشان واقع نشود... و برخی گفتهاند که پیامبر میخواست احکام دین را بنویسد تا بهوسیله آن در میان امت اسلامی اتفاق نظر بهوجود آید و اختلاف نباشد...»[3] اما عمر بن خطاب با آن جسارتی که کرد و بهانهی بیماری پیامبر را که متذکر شد و نسبت هذیانگویی را به پیامبر داد، مانع از نوشتن وصیت مهم پیامبر گردید و تا قیام قیامت موجبات گمراهی ابدی را در امت پیامبر اسلام فراهم کرد. اما آنچه حائز اهمیت است این است که آیا واقعاً پیامبر اکرم هذیان میگفت؟ اگر این طور باشد، پس چرا خداوند در قرآن دربارهی او میفرماید: «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی...[نجم/1] و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید.» پس چرا شخص پیامبر بنا بر این روایت میفرماید: «... ابوهریره گوید: پیامبر فرمود من به جز حق، سخنی نمیگویم، برخی از اصحاب گفتند ما میبینیم که شما با ما شوخی میکنید، حضرت فرمود: من سخنی جز حقّ نمیگویم.»[4] از این روایت اینطور برداشت میشود که اگر پیامبر شوخی هم بکند در شوخیهای ایشان هم حکمت و هم حقیقت نهفته است.
ابن حجر عسقلانی در شرح جمله عمر بن خطاب -نسبت هذیان گویی به پیامبر اکرم- میگوید: «هذیان گویی از پیامبر امکان ندارد، چرا که سخنان آن حضرت چه در حال بیماری و چه در حال سلامت، برای ما حجت است.»[5]
فاعتبروا یا اولی الابصار
پینوشت:
[1]. «و لمّا مات رسول الله-ص- قال قبل وفاته ائتوا بدواه و بیضاء لازیل لکم اشکال الامر و اذکر لکم من المستحق لها بعدی قال عمر دعوا الرجل فانّه لیهجر.» سرّ للعالمین...، غزالی، موسسه فرهنگی تبیان، قم، ایران، باب فی ترتیب الخلافه و المملکه، ج1 ص18.
[2]. «فقد اختلف العلماء فی الکتاب الذی هم النّبی-ص- به فقیل اراد ان ینصّ علی الخلافه فی انسان معین لئلایقع نزاع و فتن.» شرح نووی علی صحیح مسلم، نووی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج11 ص90.
[3]. «و اختلف فی المراد بالکتاب فقیل کان اراد ان یکتب کتاباً ینص فیه علی الاحکام... و قیل با أراد ان ینص علی أسامی الخلفاء بعده حتی لایقع بینهم الاختلاف...» فتح الباری شرح صحیح بخاری، ابن حجر عسقلانی، دار المعرفه، بیروت، لبنان، ج1 ص209.
[4]. «حدثنا عبدالله... عن ابوهریره عن رسول الله-ص- انّه قال انّی لااقول الاّ حقّاً قال بعض اصحابه فانّک تداعبنا یا رسول الله فقال انّی اقول الاّ حقّاً.» مسند احمد، احمد بن حنبل، موسسه قرطبه، قاهره، مصر، ج2 ص340 حدیث8462.
[5]. «و وقوع ذلک من النّبی-ص- مستحیل لانّه معصوم فی صحته و مرضه... ولقوله-ص- انّی لاأقول فی الغضب و الرضا الاّ حقّاً.» فتح الباری...، ابن حجر عسقلانی، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، ج8 ص133 حدیث4168.
إضافة تعليق جديد