مناظره هشام بن حکم در مورد حقانیت و قلت مذهب شیعه
خلاصه مقاله
در مناظرهای بین هشام بن حکم با ابوعبیده معتزلی، ابوعبیده به هشام میگوید دلیل صحت اعتقاد ما، کثرت (زیاد بودن) ما است و دلیل بطلان اعتقاد شما، قلّت (کم بودن) شما است. هشام بن حکم در جواب میگوید: با این سخن، ما را نکوهش نمیکنی، بلکه بر حضرت نوح خرده میگیری؛ چون حضرت نوح، 950 سال پیامبری کرد و شب و روز قومش را به سوی خدا فراخواند، ولی جز گروهی اندک به وی ایمان نیاوردند، پس کثرت دلیل بر حقانیت نیست.
متن مقاله
ابوعبیده معتزلی به هشام میگوید: دلیل صحت اعتقاد ما، کثرت (زیاد بودن) ما است و دلیل بطلان اعتقاد شما، قِلّت (کم بودن) شما است.
هشام بن حکم[1] در جواب میگوید: با این سخن، ما را نکوهش نمیکنی، بلکه بر حضرت نوح خرده میگیری. یعنی در واقع این سخن شما که بهعنوان دلیل بطلان اعتقاد ما اراده کردی، شامل حضرت نوح هم میشود؛ چون حضرت نوح، 950 سال پیامبری کرد و شب و روز قومش را به سوی خدا فراخواند، ولی جز گروهی اندک به وی ایمان نیاوردند.[2]
نتیجه اینکه: کثرت و جماعت، میزان و مقیاس برای شناخت حق از باطل نیست و بر طبق مبانی و ضوابط اسلامی کثرت طرفداران یک عقیده، دلیلی برای حق بودن آن نمیتواند باشد، چنانچه قرآن کریم در موارد متعدد، اکثریت را مذمت میکند. بهعنوان نمونه: «اکثَرَهُم لایومِنُون.[بقره/100] و اکثرشان ایمان نمیآورند.» «واکثرَهُم الفاسقون.[آل عمران/110] و اکثرشان اهل فسقند.» «واکثَرَهُم الکاذِبون.[شعراء/223] و اکثر آنان دروغ گویند.» «واکثرهم لایعقلون.[مائده/103] بیشتر آنها نمیفهمند» «وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُون.[غافر/59] ولی اکثرمردم ایمان نمیآورند.» «وَ أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُون.[مومنون/70] بیشترشان از حق کراهت دارند و گریزانند.»
تاریخ انبیاء الهی هم نشان داده که در بیشتر مواقع، گروندگان به پیامبران الهی، کمتر از کفار بودهاند. بهعنوان نمونه قرآن کریم خطاب به بنیاسرائیل میفرماید: «ثم تَوَلیتُم الّا قلیلاً منکم.[بقره/ 83] سپس (از دستورات خدا) رویگردانیدید، به جز اندکی از شما.»
همچنین نبی مکرم اسلام، به عمار یاسر فرمود: ای عمار! اگر علی را به راهی و مردم را به راه دیگر دیدی، با علی باش و مردم را رها کن؛ چرا که علی تو را به نیستی و نابودی نمیکشاند و تو را از راه هدایت بیرون نمیبرد.»[3] پس طبق موازین اسلامی، ادعای حقانیت اکثریت در دین مبین اسلام جایگاهی ندارد، بلکه برای اثبات حقانیت خود، باید دلیل و سند داشت، نه کثرت نفرات.
پینوشت:
[1]. هشام بن حکم، دانشمند علوم عقلی و از یاران امام جعفر بن محمد صادق، از امامان شیعه، و از نخستین متکلمین مسلمان و شیعه است.
[2]. مازندرانی، محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج1، ص274، قم، نشرعلامه، 1379ق، «و قال أبو عبيدة المعتزلي لهشام بن الحكم الدليل على صحة معتقدنا و بطلان معتقدكم كثرتنا و قلتكم مع كثرة أولاد علي و ادعائهم فقال هشام لست إيانا أردت بهذا القول إنما أردت الطعن على نوح حيث لبث في قومه أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً يدعوهم إلى النجاة ليلا و نهارا و ما آمن معه إلا قليلا»
[3]. کنز العمال، متقی هندی، طبعه دارالمعارف النظامیه، حیدر آباد، هند، (1312ق)، ج6 ص155 حدیث2590 «یا عمار، ان رایت علیاً قد سلک و وادیاً و سلک الناس وادیاً غیره، فاسلک مع علی و دع الناس، انه لن یدلّک علی ردی و لن یخرجک من الهدی»
الموفق الخوارزمي،(عالم سنی حنفی مذهب) المناقب، تحقيق : الشيخ مالك المحمودي - مؤسسة سيد الشهداء (ع)، مؤسسة النشر الإسلامي، 1414ق، فصل هشتم، ص105، ح110 «یا عمار، ان رایت علیاً قد سلک و وادیاً و سلک الناس وادیاً غیره.»
إضافة تعليق جديد