مریدان صوفی و لزوم اجازه داشتن در تمام امور

  • 26 شهريور, 1397 - 13:29
فرقه سلطان علیشاهی ازجمله فرقی است که هر امری را در این فرقه منحصر در اجازه بزرگان خود می‌دانند از نوشتن مقالات گرفته تا داشتن اجازه قطبیت و حتی انجام امور عبادی و غیر عبادی. این تقیّد تا جایی است که حتی این اجازه، شامل امور واجب هم می‌شود. یعنی اینکه مرید بدون اجازه مرشد خود حتی اجازه انجام واجبات را هم ندارد.

چکیده:

بزرگان برخی از فرق صوفی همچون سلطان علیشاهی معتقدند که مریدان این فرقه هر سخن یا عملشان باید همراه با اجازه بزرگان فرقه باشد. از ادعای قطبیت گرفته که محمدحسن گنابادی از اقطاب این سلسله می‌نویسد: «در زمان غیبت، در طریقت در سلاسل فقر مدرک اصلی، اجازه و نص است که یداً به ید به معصوم برسد.» [نامه‌های صالح، ص 189] تا نوشتن مقالات یا انجام امور عبادی یا غیرعبادی که سلطان حسین تابنده در کتاب خویش از سلطان‌علی گنابادی نقل می‌کند و می‌نویسد: «اما پرستش پروردگار به رأی و خواست نفس نباید باشد، به اذن و اجازه‌ی نبی وقت یا وصی نبی یا کسی که از جانب آن بزرگواران مأذون و مجاز باشد، که اگر غیر این هر چه کند، باطل و غیرمقبول خواهد بود.» [نابغه علم و عرفان، ص 258] معنای این حرف این است که واجب الهی زمانی بر مریدان صوفی واجب است که بزرگ و مرشد آن‌ها اجازه دهند.

مطلب تفصیلی:

یکی از پیچیده‌ترین مسائل در برخی از فرقه‌های صوفیه علی‌الخصوص فرقه سلطان علیشاهی مسئله اجازه است. بزرگان این فرقه معتقدند که مریدان این فرقه باید تابع محض این فرقه بوده و هر عمل عبادی یا غیرعبادی ایشان باید در راستای نظر بزرگان این فرقه انجام شود. ازاین‌رو مریدان این فرقه هر سخن یا عملشان باید همراه با اجازه باشد، از ادعای قطبیت گرفته که بالاترین درجه در فرق صوفی است تا ذکر گفتن و یا حتی بحث کردن با غیر صوفیان باید با اجازه قطب و مرشد انجام شود.

بزرگان این فرقه این‌قدر بر روی این مسئله حساس هستند که حتی نوشتن مقاله نیز، بدون اجازه بزرگان مرید، امری نهی شده و مذموم به شمار می‌رود. یوسف مردانی از مشایخ این فرقه به‌شدت به اشخاصی که بدون اجازه به این کار اقدام کرده‌اند تاخته و ایشان را مذمت می‌کند و می‌گوید: «بعضی از آقایون که چند تا کتاب تاریخ خواندن مدعی میشوند، مقاله‌ها می‌نویسند. مقاله نویسی هم که هنری است. قلم به دست می‌گیرند. قلم به دست می‌گیری برای چی؟ دیگران را هدایت کنی؟ من ذالذی یشفع عنده الا باذنه. تو حق نداری این کار را بکنی مگر اینکه او اجازه بدهد.» [1]

اهمیت اجازه نزد این فرقه تا جایی است که ملاعلی گنابادی در رساله سعادتیه آورده است: «بدون اجازه بزرگ، قول شخص چون بول او خواهد بود، چنانکه می‌بینیم که امور شیطانیه و شعبده جات بدون اجازه ثمری ندارد و اجازه که آمد لا محاله مثمر ثمر می‌شود. پس امر خدایی نباید کمتر باشد.»[2] ایشان اجازه قطب را تا بدانجا بالا می‌برد که آن را امر خدایی می‌پندارد. ولی باید گفت که شعبده چه با اجازه و چه بدون اجازه شعبده است و اجازه قطب برای انجام شعبده هیچ تأثیر و تغییری در آن ایجاد نمی‌کند. همچنین محمدحسن گنابادی قطب دیگر این سلسله می‌نویسد: «در زمان غیبت، در طریقت در سلاسل فقر مدرک اصلی، اجازه و نص است که یداً به ید به معصوم برسد.» [3]

بزرگان این فرقه نه‌تنها اجازه را در امر اثبات قطبیت مهم و ضروری می‌دانند بلکه اقطاب این سلسله همچون ملاسلطان گنابادی معتقدند که مرید باید برای انجام تمام امور عبادی و غیرعبادی خود از بزرگ خود اجازه داشته باشد. چنانچه سلطان حسین تابنده در کتاب خویش از سلطان‌علی گنابادی نقل می‌کند و می‌نویسد: «اما پرستش پروردگار به رأی و خواست نفس نباید باشد، به اذن و اجازه‌ی نبی وقت یا وصی نبی یا کسی که از جانب آن بزرگواران مأذون و مجاز باشد، که اگر غیر این هر چه کند، باطل و غیرمقبول خواهد بود.»[4]

این نوشته سلطان حسین تابنده نشان می‌دهد که تمام امور عبادی مریدان این فرقه باید با اجازه بزرگان این فرقه باشد و الا باطل خواهد. ایشان معتقدند که حتی اعمال عبادی واجب نیز باید با اجازه بزرگ و مرشد مریدان انجام شود. کما اینکه محجوبی از مشایخ صوفیه گنابادی انجام امربه‌معروف و نهی از منکر را منحصر در اجازه دانست و گفت: «اون امربه‌معروفی واجب است، که آن فرد دارای اجازه باشد. چنانچه در کتاب پند صالح آمده است که: امربه‌معروف و نهی از منکر دو پایه استوار و دو نگاهبان اسلام است. که به‌عنوان آمریت از وظائف صاحبان امر است (یعنی کسی که صاحب اجازه است).[5]

 معنای این حرف این است که واجب الهی زمانی بر مریدان صوفی واجب است که بزرگ و مرشد آن‌ها اجازه دهند. درحالی‌که اعمال واجب بر مسلمین، برای شخص خاصی نیست بلکه برای تمام مسلمین است، حتی امام معصوم (علیه السلام). درنتیجه می‌توان گفت این امر بدعت و انحرافی دیگر در دین اسلام است که متصوفه پایه‌گذار این بدعت است. جالب اینجاست که وقتی از صوفیان برای این‌همه بدعت و انحرافی که در دین مبین اسلام ایجاد کرده‌اند سؤال می‌کنیم، یا می‌گویند شما این مسائل را متوجه نمی‌شوید یا می‌گویند ما اجازه صحبت و بحث کردن را نداریم.

پی‌نوشت:

[1]. سخنرانی یوسف مردانی، 22 / 11 / 1396
[2]. ملاعلی نورعلیشاه ثانی، رساله سعادتیه، سلطان فلک سعادت، به کوشش اصفهانی عبدالغفار، حقیقت، 1372، ص 47 و 48
[3]. بیچاره گنابادی، محمدحسن (صالح علیشاه)، نامه‌های صالح، نشر تابان، تهران، 1346، ص 189
[4]. تابنده گنابادی، حسین، نابغه علم و عرفان، انتشارات حقیقت، تهران، 1384، چاپ اول، ص 258
[5]. سخنرانی محجوبی، 4 / 10/ 96

تولیدی

إضافة تعليق جديد

CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.
Fill in the blank.