شباهت تصوف به بودا از دیدگاه دکترغنی
مطلب اجمالی_ همواره شائبه اسلامی و غیر اسلامی بودن تصوف و خالص یا ناخالص بودن آن از دیگر فرق، مطرح بوده است. دکتر غنی از طرفداران مسلک تصوف از جمله کسانی است که برای این پرسش پاسخهای دقیقی بیان کرده است. دکتر غنی معتقد است اینکه بعضی عقائد بودائی و هندی و مانوی را منشأ تصوف و عرفان شمردهاند اگر مبالغه باشد لااقل باید گفت که از چیزهائیکه تأثیر در تصوف اسلامی داشته افکار و عادات هندی و بودائی است. [1] ایشان سیّاحان دوره گرد هندوی که در قرن دوم در عراق و دیگر ممالک به دوره گردی مشغول بودند را ازجمله کسانی میدانند که در صوفیه مؤثر بودند. [همان] این سخن نشان دهنده صحت ادعای غیراسلامی بودن تصوف است. زیرا این مطلب نشان دهنده وجود ناخالصی و انحراف از همان اوایل شروع تصوف است. بنابراین باید گفت این اعمال و رفتار غیر اسلامی صوفیان اولیه برگرفته از اعمال و رفتار سیّاحان و رهبانانی است که ترک دنیا و دوره گردی را سرمشق زندگی خود کرده بودند.
پینوشت:
دکتر غنی، قاسم، بحثی در تصوف، مجله یغما، شماره 6، تهران، 1331 ش، ص 26
مطلب تفصیلی_ درباره منشأ تصوف و اینکه این فرقه با دیگر فرق تشابهاتی دارد سخنان و نظرات زیادی از طرف محققین و تاریخ نویسان بیان شده است. لذا همواره شائبه اسلامی و غیر اسلامی بودن آن مطرح بوده است. ازجمله کسانی که در این زمینه به تحقیق پرداخته است، محققی است که در زمینه تصوف سالیان سال به تحقیق و پژوهش پرداخته و کتب زیادی را به تحریر درآورده است و آوازه بلندی در این عرصه دارد، محقق شهیر دکتر غنی است که ازجمله طرفداران تصوف به شمار میرود. دکتر غنی معتقد است اینکه بعضی عقاید بودائی و هندی و مانوی را منشأ تصوف و عرفان شمردهاند اگر مبالغه باشد لااقل باید گفت که از چیزهائیکه تأثیر در تصوف اسلامی داشته افکار و عادات هندی و بودائی است. ایشان درباره زمان پیدا شدن افکار بودائیان و هندوها در بین صوفیان میگوید: «در قرن دوم هجری از اوایل حکومت بنیعباس جماعتی از تارکین دنیا و دوره گردان هندی و مانوی در عراق و سایر ممالک منتشر بودند و همانطور که در قرن اول از رهبان سیّار مسیحی صحبت میشد، در قرن دوم هم از تارکین دیگری از رهبان سیّار مسیحی گفتگو است که نه مسلماناند و نه مسیحی... جاحظ میگوید: اینها سیّاحاند و سیاحت برای آنها در حکم توقف و عزلت نسطوریان است در صوامع و دیرها، و این جماعت دوبهدو سیاحت و سفر میکنند و عادت آنها این است که دو شب در یک محل نخوابند... این سیّاحان بهنوبه خود در صوفیه مسلمان مؤثر واقع شدهاند و آنها هستند که سرگذشت بودا را منتشر ساخته و او را سرمشق زهد و ترک دنیا معرفی کردهاند. [1]
ایشان نهتنها صوفیان قرون اول و دوم بلکه صوفیان قرون بعدی را نیز متأثر از بودائیان و هندوها دانسته و معتقد است که عقیده به "فنا" و "محو" یا "استهلاک" ظاهراً در اصل هندی است. همچنین ازجمله شباهتهای نزدیکی که بین بودائیان و مسلک تصوف هست یکی ترتیب مقامات است که سالک به ترتیب و تدریج از مقامی به مقام دیگر تا به مقام فنا میرسد. که در طریقه بودائیان هشت مقام هست، یعنی راه سلوک عبارت است از هشت منزل است. همانطور که اهل سلوک مسلمین در طی طریقه از مراحل مختلفی میگذرند. اگرچه در جزئیات شروط سلوک و خصوصیات مقام راه با یکدیگر فرق دارند و مسلم است که عوامل زمان و مکان و مذهب و نژاد و سایر خصوصیات به هریک رنگ مخصوصی زده، ولی در اصول هر دو مشترکاند و از شباهتهای تام میتوان حدس زد که میبایستی از یک اصل و منبع ناشی شده باشند. [2]
دیگر اینکه در هر دو طریقه پیروان متوسل به حصر فکر میشوند که صوفیه "مراقبه" و بودائیان "دیانا" مینامند و هر دو طرف این اصل میروند که عارف و معروف یکی شود، حتی اینکه صوفی میگوید: شرک است که بگوییم خدا را میشناسیم زیرا نتیجه چنین حکمی اعتقاد به تعدد مبدأ است و این خود شرک است و همین منطق و نحوه استدلال بسیار شبیه است به عقیده عرفای هندی که میگویند: «باعقل برهمن را شناختن کوشش بیفایده است و هرکس چنین عقیدهئی داشته باشد عقیده غلطی است زیرا هر عرفانی مستلزم دو چیز است، یکی شخصی است که میشناسد (عارف) و دیگری موضوعی که مورد عرفان است (معروف)». [3]
سخنان و تحقیقات دکتر غنی نشان دهنده صحت ادعای برخی محققین مبنی بر غیر اسلامی بودن تصوف است. زیرا این مطلب نشان دهنده وجود ناخالصی و انحراف از همان اوایل شروع تصوف است. چراکه در همان قرون اولیه، مسلمانان هیچگاه از ائمه اطهار (علیهمالسلام) نه ترک دنیا به شیوه صوفیان دیده بودند و نه آن زهد خشکی که صوفیان به آن دامن میزدند. بنابراین باید گفت این اعمال و رفتار غیر اسلامی صوفیان اولیه برگرفته از اعمال و رفتار سیّاحان و رهبانانی است که ترک دنیا و دورهگردی را سرمشق زندگی خود کرده بودند.
پینوشت:
[1]. دکتر غنی، قاسم، بحثی در تصوف، مجله یغما، شماره 6، تهران، 1331 ش، ص 26
[2]. همان، ص 32
[3]. همان، ص 3
إضافة تعليق جديد