بیعت گرفتن از مریدان با ادعای نیابت!
مطلب اجمالی_ سران فرقه سلطان علیشاهی معتقدند که در عصر غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایشان وظیفه جانشینی از آن حضرت را بر عهده دارند. ایشان معتقدند که تمام مردم باید با قطب صوفیه بهعنوان جانشین حضرت، بیعت کنند. چراکه بیعت کردن را باعث کامل شدن دین و ایمان هر شخص میدانند. جذبی دراینباره میگوید: «هر کس این بیعت را (نزد قطب) کرده باشد امامت امام دوازدهم را قبول کرده است، آنوقت مذهبش دارای حقیقت است، اگر نکرده باشد البته همین برحسب صورت اولیه مسلمان است، احکام اسلامی بر او جاری است.» [رساله جذبیه، ص 72] این بدین معناست که کسی که با قطب بیعت نکرده باشد اگرچه مسلمان است ولی نمیتوان او را مسلمان واقعی دانست و فقط بهظاهر مسلمان است.
پینوشت:
جذبی، هبه الله، رساله جذبیه، انتشارات رضوی، ص 72
مطلب تفصیلی_ اقطاب فرقه سلطان علیشاهی را باید انسانهایی متکبر و متوهمی دانست که خود را داعیهدار امر ولایت میدانند و معتقدند که در عصر غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایشان وظیفه جانشینی از آن حضرت را بر عهده دارند. ایشان معتقدند که تمام مردم باید با قطب صوفیه بهعنوان جانشین حضرت بیعت کنند. چراکه بیعت کردن را باعث کامل شدن دین و ایمان هر شخص میدانند. سید هبه الله جذبی دراینباره مینویسد: «در زمان غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این امر مهم که موجب آیه مبارکه «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی [مائده/3] امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم» موجب اکمال دین است ساقط و نسخ نشده، لذا باید عقلاً و نقلاً و فضلاً در زمان غیبت هم این عمل را انجام دهند و آنها مجازین در درایت و بزرگان عرفا میباشند که به اجازهی متصله به وسائط به امام (علیه السلام) از مستعدین اخذ بیعت مینمایند.» [1]
در حالی جذبی معتقد است که باید عقلا و نقلا بیعت گرفتن در غیبت کبری توسط قطب صوفیه انجام شود که هیچ شاهد نقلی از آیات و روایات ائمه اطهار (علیهم السلام) در این مورد وارد نشده است و این تنها ساخته و پرداخته اقطاب فرقه سلطان علیشاهی است تا با تمسک کردن به این آِیه و بدون هیچ دلیلی خود را مخاطب این آیه و دیگر آیات نازل شده بر پیامبر اکرم (ص) در عید غدیر بدانند. کما اینکه ملا سلطان گنابادی خود را در حکم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دانسته و این آیه را که فقط و فقط در حکم ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای خود و اقطاب این فرقه جاری دانسته و در اجازه نامهای که در فرمان قطبیت فرزند خود میآورد او را قطب انتخاب شده از طرف حقتعالی معرفی میکند و میگوید: «پوشیده نماند که چون هر یک از اولیای عظام را در زمان حیات و بعد از ممات، خلفا و نواب لازم که رشته دعوت منقطع بلکه در بقاع ارض و در جمله ازمان حکم «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیک [مائده/67] ای پیامبر، آنچه بر تو نازل شده است به مردم برسان.» جاری باشد، لهذا... نور چشم مکرم حاج ملاعلی را به منصب ارشاد سرافراز نموده و... چون اشاره غیبیه شده بود در این باب، تأخیر را روا نداشت» [2]
سران این فرقه با تمسک به این مطلب در پی القا این هستند که دین و ایمان هر شخص جز با بیعت کردن با اقطاب صوفیه کامل نخواهد شد کما اینکه خود نیز به این امر اشاره کردهاند. جذبی دراینباره میگوید: «هر کس این بیعت را (نزد قطب) کرده باشد امامت امام دوازدهم را قبول کرده است، آنوقت مذهبش دارای حقیقت است، اگر نکرده باشد البته همین برحسب صورت اولیه مسلمان است، احکام اسلامی بر او جاری است.» [3] این بدین معناست که کسی که با قطب بیعت نکرده باشد اگرچه مسلمان است ولی نمیتوان او را مسلمان واقعی دانست و فقط بهظاهر مسلمان است. حال سؤال این است که اگر اینچنین است چرا مطلبی به این مهمی مورد اشاره ائمه اطهار (علیهم السلام) نبوده و حتی نواب اربعه نیز از مردم بیعت نگرفتهاند و فقط سران تصوف هستند که داعیهدار گرفتن نیابت از امام هستند.
پینوشت:
[1]. کیوان قزوینی، عباسعلی، رازگشا، به اهتمام محمود عباسی، انتشارات راه نیکان، 1376، ص 197
[2]. تابنده، حسین، نابغه علم و عرفان، تهران، انتشارات حقیقت، 1384، چاپ اول، ص 127 و 129
[3]. جذبی، هبه الله، رساله جذبیه، انتشارات رضوی، ص 72
إضافة تعليق جديد