شيوه برخورد سران بابيت و بهائيت با مخالفان

  • 1392/12/04 - 10:02

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بهائيت، فرقه‌اي شعاري است كه آرمانش «غارت و نابوديِ» كساني است كه به اين فرقه اعتقاد ندارند، از اين رو با مسلمانان به ويژه شيعيان (كه باب و بهاء از محل زندگي آنان سر بر آوردند) بيشترين دشمني و خصومت را دارند.

در اين نوشتار به گوشه اي از كينه سران بابيت و بهائيت نسبت به شيعيان و علماي اسلامي اشاره مي‌كنيم: علي محمد شيرازي (باب) مي‌نويسد: «گرفتن اموال كساني كه به اين فرقه ايمان ندارند، واجب است.»[1] همچنين مي‌نويسد: «بر هر پادشاهي كه در اين فرقه به سلطنت مي‌رسد واجب است يك نفر غير مؤمن (غير بابي) را بر روي زمين زنده نگذارد و همچنين اين حكم براي همه پيروان واجب است.»[2] در جاي ديگر نيز فرمان مي‌دهد: «تمام مشركين را بكشيد و زمين را از ايشان پاك نماييد.»[3]

حسين علي نوري (بهاء) نيز درباره شيعيان مي‌گويد: «همه شيعيان مشرك هستند.»[4] او به پيروانش دستور مي‌دهد: «آتش سوزان باشيد به دشمنان من و آب رحمت باشيد به دوستان من.»[5]

هويت سران اين فرقه زماني آشكار مي‌‍‌شود كه سران بهائيت، دشمني خود با علماي شيعه را بر صحيفه اوراق و الواح مي‌ريزند. الواح پيشوايان بهائيت (حسين علي نوري و عباس افندي) عليه چهره‌هاي برجسته روحانيت در عصر قاجار در تاريخ ثبت شده است؛ براي نمونه مي‌توان لوح حسين علي نوري، مشهور به «ابن الذئب» را نام برد.

حسين علي در اين لوح، آقا نجفي را -كه پدر بر پدر، مجتهد و صاحب رساله بوده است- فرزند گرگ مي‌خواند. او ضمن توهين ها و هتاكي‌هاي خود به او، از علماي ايران به عنوان «ابرهاي تيره و مظاهر ظنون و اوهام» ياد كرده كه مانع تابش «آفتاب عدل» بر افق ايران مي‌شوند.[6]

حسين علي در لوح ديگري به مرحوم صاحب جواهر -كه امام خميني (ره) او را نماد فقاهت شيعه مي‌شمارد- مي‌نويسد: «شيخي را كه به (محمد قبل از حسن) موسوم است ياد كنيد. او از اعلم علماي عصر خود است. هنگامي كه حق ظاهر شد او و امثال او از آن اعراض كردند و كساني كه گندم و جو پاك مي‌كردند، به سوي خدا اقبال كردند... اي گروه علماء، به خدا پناه ببريد و خودتان را حجاب ميان من و خلق من قرار ندهيد... اي گروه علماء، بر حذر باشيد كه سبب اختلاف در اطراف شويد. چنان كه در ابتداي امر (ابتداي ظهور باب و بهاء) علت اعراض (دوري مردم) شديد.»[7]

همچنين مي‌گويد: «بگو اي گروه علماء، آيا صداي قلم اعلاي مرا نمي‌شنويد و اين خورشيد تابان از افق ابهي را نمي‌بينيد؟ تا چه وقت بر بتهاي هواهاي خود معتكف مي باشيد؟ اوهام را رها كنيد و رو به خداي مولاي قديم خود (بهاء) بياوريد.[8]

عباس افندي نيز راجع به علماي ايران مي‌نويسد: «اينها علم نيستند، زنديقند...».[9]

گذشته از ادعاهاي پي در پي حسين علي نوري، مبني بر الوهيت خود و اينكه همگان را به سوي خود فرا مي‌خواند، به روشني خوانديم كه سران بابيت و بهائيت، هيچ مخالفي را تحمل نكرده و پيوسته مخالفان را اعم از عالم و ... دشنام داده و كافر خوانده و دستور به نيست و نابوديش داده‌اند.

پانوشت:
1. بيان فارسي، ص 157.
2. پيشين، ص 262.
3. تفسير سوره يوسف.
4. رحيق مختوم، ج 1، ص 595.
5. ادعيه محبوب ميرزا حسين علي، ص 196.
6. مائده آسماني، ج 9، ص 32 – 33.
7. تاريخ جامع بهائيت، ص 512 – 513.
8. پيشين، ص 475.
9. خاطران صبحي، ملاقات عبد البهاء.

 

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.