اندیشه های علی یعقوبی

  • 1392/02/16 - 10:51
از زمان بعد رسول رحمت صلی الله علیه وآله وسلم، تا کنون، عصر ظهور هزاران مدعی و مفسر واقعی دین مبین اسلام بوده است. اما آنچیزی که تاامروز آمده است، مدعیانی برای اثبات خود، جهت رسیدن به آمال و اندیشه های واهی و بی اساس خودشان بوده و در پی رسیدن به اهداف غیر الهی و غیر انسانی شان، قدم از طریقت ربوبی خارج نهاده اند.
علی یعقوبی

اندیشه یا ادعا

- در غالب سخنراني‌هاي خود ادعا مي‌کند؛ «مطالبي که مي‌گوید، در تاريخ هزار و چهارصد ساله اسلام گفته نشده و اين سخنان حتي براي علماي شيعه نيز تازگي داشته و آنان از آوردن مثل آن و يا تکميل آن عاجز هستند»

- با مردم سالاري بسيار مخالف است و آن را در مقابل خداسالاري و امام سالاري مي داند. لازمه سخنانش، نفي مردم سالاري ديني نيز هست، زيرا هيچ نوع مردم سالاري را نمي پذيرد. مردم سالاري ديني را بيعت مردمي معنا کرده و انحراف از اين تعبير را انحراف از تشيع مي داند و بر این باور است، جامعه را بايد براي مهدي سالاري آماده کرد و نه مردم سالاري، وگرنه بويي از انتفاع از امام زمان(عج) نبرده ايم، ولي باز هم چندان راهکار اثباتي براي تحقق اين آرمان در عرصه اجتماعي ارائه نمي کنند.

- روحانيت را منحصر در فقه فردي دانسته و حجيت علما را تنها در حوزه اي محدود به رسميت مي شناسد، ولي براي تکميل اين نقص به هيچ وجه يقين مقنني ارائه نمي دهد و خود را مدار حق معرفي مي کند. شايد اين مقايسه خود با انبيا و ائمه، خطرناک ترين بخش انحراف ايشان باشد.

- مجلس خبرگان رهبري را از اساس باطل و اعضاي مجلس خبرگان را فاسق و بي دين دانسته و بر این باور است همه آنها بايد توبه کنند، مگر اينکه رهبري تأييد کند. تناقض در اين کلام خيلي روشن است. ايشان سراغ مرجعيت رفتن را نيز بدون اذن ولي فقيه باطل مي داند. تصدي ولايت فقيه را نيز براي اين منصب بدون اذن خاص امام زمان باطل مي داند؛ يعني معصيت کبيره است، ولي فقيه را قائم به امام زمان(عج) مي داند، نه قائم به قرآن و حديث.

-معتقد است شيعه بايد معجزه داشته باشد و شيعه اي که معجزه نداشته باشد، شيعه نيست.

- مي گويد جنگ هاي زمان ظهور از نوع تکنولوژي نيست و قواي خاصي به جن و انس داده مي شود که درگيري از آن سنخ مي شود. وی البته خيلي در باب اين قوا توضيح نمي دهد.

 -راه مقابله با آمريکا را قواي مهدوي مي داند، نه موشک شهاب و بمب اتم و در ادعايي بسيار خنده دار، باب انتفاع از اين نعمات خاصه و قواي مهدوي را در حال حاضر تنها براي حضرت خضر و تا حدودي خودش مفتوح مي داند. مي گويد امام(ع) امضا کرده اند که غير از ما دو نفر هر کس بهره مند از اين نعمات است به رحمت خدا برود و رفته اند. تنها ما توان ولايت ملکوتي داريم و اين را افشا مي کنم تا دشمن نااميد شود و دوست اميدوار.

 -مي گويد دعايی از جنس ملکوتي در جوار استجابت ولايي قرار دارد و نخست وزير ترکيه بلنت اجويت که در جريان کوي دانشگاه 78 به رهبري اهانت کرد را همين گونه تنبيه کردم و دعايم بين دو تا سه روز مستجاب شد و زلزله آمد، زيرا من در ملکوت بودم و دعا کردم و اين دعا حرکتي ايجاد کرد.

- می گوید داعي ملکوتي فاعل امر است، زيرا با دعايش سيلي ملکوتي را به سمت ولايت حرکت مي دهد و اين ولايت است که جهت دهنده و تعيين کننده است. مرگ اسحاق رابين و انتفاضه دوم هم به فاعليت من در ملکوت بود. ما از خدا خواستيم مردم فلسطين به گونه اي قيام کنند که هيچ کس توان درک آن را نداشته باشد و اين قيام تا زماني که ما بخواهيم ادامه داشته باشد. اينها شبيه کاري است که حضرت ابراهيم(ع) انجام مي داد.

-مدعي است اين دعاها را در ملکوت تنها در اموري انجام مي دهم که رضايت امام(ع) را به صورت نوري مي بينم.

- وی معتقد است هيچ فقيهي در ميان شيعه وجود نداشته و کسي غير از خودش جايگاه واقعي فقه را در نظام معارف اسلامي نمي‌داند. وي در موارد بسياري صريحا به علماي شيعه حمله نموده و آنها را به قصور در فهم معارف دين متهم مي‌کند. گاه نيز تحدي نموده و آنها را به مبارزه و محاجه مي‌طلبد. يکي از اهداف خود را از ذکر اين سخنان بيدار کردن علماي شيعه از خواب غفلت و نشان دادن راه به آنها معرفي مي‌کند.

- مي گويد من از 313 نفر اصحاب حضرت نيستم و به من وعده شهادت در جنگ چهارم از جنگ هاي عظيم بين حق و باطل در آخر الزمان داده اند. دشمن خيال مي کند من جزو آنهايم. براي همين، بيشتر ايام سال مشغول جنگ با دشمنان نامرئي مهدي(عج) هستم، هرچند در ظاهر و جنبه مادي از رهبر اطاعت مي کنم.

- مي گويد وظيفه دارم اجازه ندهم کسي داراي قواي ملکوتي شود. تا زماني که خدا بخواهد اين مسأله بايد انحصاري بماند. در باب نعمات خاصه و قوا بابش بر همه جز من بسته است.

- مي گويد من به مشهد که مي روم، زيارت نمي خوانم. مي روم در حرم مي نشينم و مي گويم «آخيش». معتقد است که اهلش مي دانند، معناي اين حرف چيست. این در حالی است که اين گونه توسل و زيارت کاملا غير از روش دستور داده شده از سوي اهل بيت و سيره سلف صالح است.

- معتقد است باب ارتباط برزخي با امام زمان کاملا باز است و همان شبکه امام و نواب که در دوران غيبت صغري بر پا بود، اکنون به شکلي بسيار گسترده تر در عالم برزخ برقرار است. هرکس هر هفته مي تواند از امام(ع) يا اين نواب اجازه بگيرد. مي گويد نزدیک صد نفر هستند که در برزخ اجازه صدور اين ملاقات را دارند.

- معتقد است مقوله ولايت فقيه، آيات قرآني ندارد و آيات قرآني مربوط به ولايت فقيه همان آيات مربوط به حکمت است.

- معتقد است هم اکنون هيچ هادي نیست و به زودي در يکي از شهرهاي بزرگ جهان واقعه اي عظيم رخ مي دهد که هر کس بتواند آن را جمع کند، هادي، حکيم و ولي جامعه است. بايد از هر حرفي که او در امور فردي و اجتماعي مي زند، اطاعت کرد. البته اول خدا قواي لازمه را به آن شخص مي دهد و بعد آن مطلب را به پا مي کند.

- مراد از «روات احاديث» را که حضرت مهدي(عج) مردم را در زمان حوادث واقعه به آنها رجوع داده، منحصر به زمان نايب خاص دوم و حداکثر زمان غيبت صغري دانسته و آن را شامل دوران غيبت کبري نمي داند.

- از خودش بسيار تعريف و خود را با امير المومنين(ع) مقايسه مي کند که از خود تعريف مي کرد. روشن است که قياس مع الفارق است، ولي ايشان حقيقتا خود را در چنين سطحي مي بيند.

- ايشان روش خود را روش انبيا(ع) به ویژه حضرت ابراهيم(ع) مي داند و مدعي مي شود بر پايه تفکر صراط مستقيم به دنبال تحرک بخشي به مسلمانان به سوي ظهور بوده و از سوي حضرت زهرا(س) وظيفه دارد، زمينه را براي ظهور مهدي(عج) در دوران عمر کوتاهش فراهم کند. مدعي است خود نيز در اين راه به شهادت خواهد رسيد، چون از حضرت خواسته منفعتي در دوران ظهور نبرد.

-ايشان معمولا از محکمات آيات و روايات گريزان است و به متشابهات متمسک مي شود.

- ايشان مدعي است که بصيرت ملکوتي دارد و مي گويد در زندگي اش تنها در بين تمام علما و فقها يک پيرزن را ديده است که اين ديد ملکوتي را داشته است ولا غير.

- مي گويد اصول دين در دوران غيبت تحريف شده. نبايد اموري نظير توحيد، نبوت، امامت، عدل و معاد را اصول دين دانست، زيرا بر پایه قرآن، مهمترين اصل دين «حنيفيت» است.

 

دیدگاه‌ها

مي گويد اصول دين در دوران غيبت تحريف شده. نبايد اموري نظير توحيد، نبوت، امامت، عدل و معاد را اصول دين دانست، زيرا بر پایه قرآن، مهمترين اصل دين «حنيفيت» است. خوب شما دلیل بیارید که غیر از این است با ذکر آیه و حدیث بگویید که اصول دین اینها هستند 1: در اصول کافی جلد 1 داریم که اهل بیت می فرمایند ما اصل خیر و برکت هستیم و ما فروعاتی داریم که یکی از آنها توحید است 2: امیر المنین (ع) در حدیثی می فرمایند بهشت در دستان پیامبر(ص) و جهنم در دستان من است و... پس معد زیر مجموعه امامت است و.. 3: اولا در آیات و روایات داریم که رسالت از نبوت بالاتر است چرا ما می گوییم نیوت اصول دین است ولی از رسالت صحبت نمی کنیم. ثانیا حضرت ابراهیم (ع) در اواخر عمر شریفشان بعد از طی نبوت و رسالت امام شدند. پس امامت بالاتر از هر دوی آنهاست ولی ما امامت را در اصول مذهب گذاشته ایم( تذکر پیامبر اکرم (ص) هم امام بودند) 4: اگر عدل جزء اصول دین است چرا امام سجاد (ع) می فرمایند:الهی عاملنا بفضلک ولا تعاملنا بعدلک. خدایا با فضلت با من رفتار کن نه با عدلت. چرا فضل خدا را جزء اصول دین نگذاشته ایم 5: ما می گوییم مخالف شرک ، توحید است ولی در قران 10 بار مخالف شرک، حنیفیت مطرح شده است. 6 : امام باقر (ع) می فرمایند اسلام بر پنج استوار است .نماز . روزه . حج . ذکات. و ولات که چهار تای اول وابسته به ولایت هستند. چرا امام باقر (ع) اصول دین ما را اینگونه مطرح کردند. 7 : شهید مطهری (ره)می گویند : این اصول دین ساخته دست متکلمین هست نه ساخته دست اهل بیت(ع).

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.