مغالطه ی تجسم در کار خداسازی!

  • 1392/11/29 - 21:44
الوهیت عیسی مسیح از بنیادی‌ترین باورهای مسیحیت فعلی است. این پرسش مهم را عقلای جهان مطرح می‌کنند که منطقا اگر عیسی خداست بایستی در کتاب مقدس بارها به این مهم تصریح کرده باشد این تصریحات کجاست؟ اولیوت بسلن بسیاری همفکرانش می‌خواهد به این مهم پاسخ دهد؛ اما آن‌گونه که من می‌فهمم دچار مغالطه ی تجسم می‌گردد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مساله ی الوهیت عیسی مسیح در کتاب مقدس از مسائل نفس‌گیر الهیات مسیحی است که مبلغان و پژوهشگران مسیحی را به تقلای فراوان انداخته است. آنان می‌خواهند به جامعه‌ی انبوه عقلا در جهان که مرتب می‌پرسند: اگر عیسی خداست پس باید امر به این مهمی در کتاب مقدس موجود باشد؟ پاسخ دهند. 

آقای استوارت اولیوت فصل 4 کتاب خود «راز تثلیث» را به همین موضوع (الوهیت عیسی) اختصاص داده است. او در این فصل بر آن است تا با به دست دادن شواهدی –به گمان خودش- از متن کتاب مقدس این مساله را «بدیهی» قلمداد کند.

به این مورد بنگرید! «این نکته [پذیرش حقیقت باشکوه هویت واقعی مسیح – به عنوان خدا- ] در مورد یوحنا نیز صدق می‌ کند. او می‌ گوید جلالی را که در زندگی عیسی دید، جلال پسر یگانه پدر بود (یوحنا 1 :14) . او در ابتدا با پدر بود (اول یوحنا 1 : 1-2). او همان "کلمه‌ای" است که "در ابتدا با خدا بود" ( یوحنا 1 : 1-2) . باور یوحنا و دیدگاه قاطع وی نسبت به الوهیت مسیح این گونه بود .»[1]. وی می‌نویسد: «هدف اصلی یوحنا از نوشتن انجیلش این بود که به ما تفهیم نماید که "عیسی، مسیح و پسر خدا است" (یوحنا 20 : 31) .»[2]. ما پیش از نقد این شاهد، مناسب است که توضیح مختصری در باب کتاب مقدس به دست دهیم.

کتاب مقدس دارای دو بخش است. عهد عتیق و عهد جدید، عهد جدید شامل اناجیل سه گانه ی (متی، مرقس و لوقا) معروف به «اناجیل همنوا» و «انجیل غیر همنوا» ی یوحنا و نامه‌های پولس و ... هست. نکته‌ی بسیار مهم در اینجا این است که الهیات سه انجیل هم نوا، همسو و همگام با تعالیم یهودیت و عهد عتیق و مقابل الهیات انجیل یوحنا است. این را استید در «فلسفه در مسیحیت باستان» طرح کرده است. از نگاه استید و دیگرانی، اناجیل هم‌نوای (متی، مرقس و لوقا) در عهد جدید، عیسی را مخلوق خدا و بنده‌ی او و صرفاً یک انسان فرستاده‌شده از سوی خدا معرفی می‌کنند.

در تبیین الهیاتی این اناجیل، انسان به راهنمایی و هدایت شدن نیازمند است و بر این اساس کمبودش را پیامبری باید پر کند و نه یک فدیه! «گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا صُحُف انبیا را باطل سازم. نیامده ام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم.»[3]، «و چون به کفر ناحوم شدند، بی تامل در روز سبت به کنیسه در آمده، به تعلیم دادن شروع کرد»[4]، «و روز سَبت در یکی از کنایس تعلیم می داد»[5].

اما در بخش دیگرِ عهد جدید قصه کاملاً متفاوت و به گونه‌ای دیگر است. در آنجا دیگر صحبت از یک فادی است. یک منجی که انسان‌ها بدو نیازمندند تا نجات یابند. [6]

این را توماس میشل هم به گونه‌ای تأیید می‌کند: «جا دارد متذکر شویم که شباهتهای زیادی در روش و محتوا بین انجیل یوحنا و نوشته های فرقه یهودی قمران وجود دارد. این فرقه معتقد بود که جامعه بشری شرور و فاسد است؛ از این رو، سزاوار است قوم خود را برای فرا رسیدن روز خداوند آماده کند.»[7].

حال پس از بیان نوع نگاه موجود در میان متکلمین و پژوهشگران مسیحی در مورد انجیل یوحنا و کوکِ ناسازش! به نقدی که به گمانم می‌توان مطرح کرد می‌پردازیم. همان‌گونه که دیدید اولیوت «کلمه» بودن عیسی را مساوق خدایی او گرفته است! او از آیات آغازین انجیل یوحنا استفاده کرده و می‌خواهد شاهدی بر الوهیت عیسی مسیح بیاورد. «در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود.»[8]. اگر بخواهیم این استدلال را صورت‌بندی کنیم فکر می‌کنم این گونه باشد:

م 1: عیسی مسیح کلمه‌ی (صفت) خدا است.

م 2: خدای قدیم اگر تکلم می‌کند باید صفت تکلمش (عیسی) هم قدیم باشد چون کلام که از گوینده جدا نیست.

در نتیجه عیسی مسیح که به عنوان کلامِ (صفت قدیم) خدای متکلمِ قدیم، همیشه بوده خداست؛ زیرا قدیمی جز خدا نیست.

اگر درست فهمیده باشم قائلین به الوهیت عیسی بر مبنای این آیه‌ی انجیل یوحنا یک صفت (کلام) را جدای از موصوفش (خدا) و به صورت یک جسم خارجی و عینی فرض کرده و بعد حکم به خدایی کلمه (عیسی) کرده‌اند! و این یعنی: «مغالطه ی تجسم». در تعریف این مغالطه آمده است: مغالطه ی تجسم فرض و گمان یک جسم عينی و خارجی به ازای هر یک از الفاظ و کلمات است؛ به طور مثال وقتی برای آب درون ظرفی جدای از آن مایع سیال برای صفاتی مثل گرمی و سردیش هم جداگانه وجودی قائل شده و احکامی متمایز از آب بار کنیم.  

نتیجه آن که استناد آقای اولیوت و همفکرانش به این آیه از انجیل یوحنا مخدوش است؛ اولاً به دلیل این که انجیل یوحنا به اعتراف دانشمندان مسیحی غیر هم نوا با اناجیل دیگر است و و وجهی برای ترجیح خوانش آن بر اناجیل هم نوا نیست و از سویی بر فرض تسالم بر این انجیل استناد به این آیه مغالطه‌ی تجسم را در پی دارد.

[1]- اولیوت، استوارت، راز تثلیث (نسخه‌ی پی دی اف)، ص 5-34.

[2]- همان، ص 35.

[3]- متی 5: 1.

[4]- مَرقُس 1:217.

[5]- لوقا 13:10.

[6]- استید، کریستینفر، فلسفه در مسیحیت باستان، ترجمه‌ی عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب ص 192

[7]- میشل، توماس، کلام مسیحی، ترجمه‌ی حسین توفیقی، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب،1387، چاپ سوم، ص 48.

[8]- یوحنا 1:1

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.