نقش دولت‌های مستکبر در ایجاد فرقه تصوف

  • 1395/02/05 - 12:57
حکومت بنی‌امیه از یک سو با ترویج عقاید انحرافی در قالب تشکیل نحله‌های فکری و عقیدتی در جامعه و از سوی دیگر با ترور اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به دنبال سیطره و تداوم حاکمیت خویش بودند و هر کجا، فکر و عقیده انحرافی می‌یافتند و آن را در تقویت حکومت ظالمانه خود مؤثر می‌دانستند، به حمایت و تقویت آن اقدام می‌کردند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیث ثقلین  دو رکن اساسی را به مردم معرفی کردند که هرگاه مسلمین به این دو متمسک شوند هرگز دچار اختلاف و انحراف نشوند. به‌گونه‌ای که این دو از هم جدا نشوند تا بر ایشان در کنار حوض کوثر وارد شوند.[1]
امّا همان‌طور که گفته شد؛ دشمن قسم‌خورده انبیاء الهی، علی‌الخصوص پیامبر عظیم‌الشأن اسلام؛ پس از شکست در ترور پیامبر اسلام با کوله‌باری از تجربه‌ی مبارزه با دین حق و انحراف در ادیان الهی، ضمن شناسایی منافقین مناسب برای اجرای نقشه‌های خود برخی از عوامل نفوذی خود را به‌عنوان تازه‌مسلمان به ساختار حکومتی پیامبر وارد کردند. این مدعا با روایتی که از  پیامبر عظیم‌الشأن (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که فرمودند: «اگر ده نفر از يهوديان به من ايمان آورده بودند، همه يهود به من ايمان مي آورد.» قابل اثبات می‌باشد زیرا پس از بعثت تا لحظه شهادت رسول‌الله یهودیان بسیاری مسلمان شدند و حال آن‌که براساس مفهوم این روایت مشخص می‌شود همه یا حداقل اکثر یهودیانی که مسلمان شدند، به دروغ ابراز مسلمانی کرده و از این کار خود قصد و غرض دیگری داشتند. [2]
به هر حال آن‌ها با جداسازی مردم از عترت پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم) که مانع اصلی تحریف و تأویل باطل، کتاب خدا به‌عنوان یکی از دو رکن معرفی‌شده در حدیث ثقلین بود، زمینه تحریف و تأویل و تفسیر به رأی قرآن را فراهم کرده و به‌مرور اختلاف و انحراف در جامعه مسلمانان ایجاد نمودند. حکومتی که با غصب خلافت پیامبر، در سقیفه شکل گرفت، پس از قتل خلیفه سوم و شهادت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با حیله و نیرنگ و خیانت و ساده لوحی برخی یاران امام علی و امام حسن (علیهم‌السلام) به بنی‌امیه رسید! بنی‌امیه‌ای که پس از فتح مکه برای به‌دست گرفتن دوباره قدرت و حکومت، به‌ظاهر اسلام آورده بود، امّا در باطن به دنبال نقشه های شیطانی و شوم خویش بود. بنی‌امیه‌ای که به تحقیق نورعلی تابنده قطب فعلی صوفیه گنابادیه «از آن اول اصلاً به اسلام اعتقادی نداشته و با اساس اسلام مخالف بودند»[3] یا در جای دیگر می‌گوید «معاویه که اسلام را کم‌کم از مسیر اصلی خودش خارج کرده بود»[4]
معاویه برای رسیدن به‌قدرت نهائی و انهدام کامل دین اسلام، به جعل حدیث از ناحیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در تعریف و تمجید سران ضد غدیر، ممنوع کردن روایات فضائل و مناقب علی بن ابیطالب (علیه السلام) و خریداری ایمان مردم و کشتار اصحاب مدافع اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بر نفوذ قدرت خود در ممالک اسلامی افزود. امّا مانع جدی رسیدن بنی‌امیه به همه اهداف خود، حضور معنوی اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در جامعه اسلامی بود. بنی امیه برای برداشتن این مانع به استخدام کسانی اقدام کرد که به خوشنامی زبان‌زد خاص و عام بودند و با حمایت از این افراد و ترویج تفکرات آن‌ها به مقابله با نفوذ معنوی عترت پیامبر اسلام(صلی‌الله و علیه و آله و سلم) در جامعه نمودند. حسن بصری یکی از کسانی است که محققان با بررسی‌های دقیق نتیجه گرفته‌اند «اگر زبان حسن بصری و شمشیر حجاج نبود، دولت مروانیان از گهواره به گور می‌رفت»[5] زیرا او در وجوب اطاعت از شاهان بنی‌امیه فتوا داده درباره‌ی آنها می‌گفت: «دین جز با آنان پا نمی‌گیرد هرچند ظلم و جور کنند، به خدا اصلاحاتی که خداوند به‌دست آنان (بنی امیه) انجام می‌دهد بیش آر فسادهایشان است».[6]
بنی‌امیه در عرض همه‌ی اقدامات خود که با تمام جزئیاتش در تاریخ به ثبت رسیده [7] اقدام به‌کاری بسیار خطرناک نمود. آن‌ها اسلامی را که در سقیفه دو پاره شده بود، با انتخاب و حمایت از افرادی همچون حسن بصری پاره‌پاره کردند. افرادی مانند حسن بصری با اظهارنظرهای خود چه فتنه‌ها که برپا نکردند. ازجمله مهم‌ترین اقدامات او تأسیس فرقه‌های کلامی ازجمله تصوف در مقابل امامان می‌باشد. او با گسترش تفکراتی همچون ولایت بدون امامت در دوران امامت و تعمیم دادن ولایت و همگانی کردن امامت در دوره‌های بعد به مقابله با نفوذ معنوی ائمه اطهار (علیهم‌السلام) رفته و حکومت‌های طاغوتی و ظالم را یاری نمودند. ابوطالب مکی و عبداللطیف الطیباوی[8]  براین عقیده‌اند که حسن بصری در عهد بنی‌امیه مذهب تصوف را تأسیس کرد تا بتوانند به‌وسیله آن سیاست ضد امامت و ولایت را، حفظ کنند.
بنابراین حکومت بنی‌امیه از یک سو با ترویج عقاید انحرافی در قالب تشکیل نحله‌های فکری و عقیدتی در جامعه و از سوی دیگر با ترور اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به دنبال سیطره و تداوم حاکمیت خویش بودند و هر کجا، فکر و عقیده انحرافی می‌یافتند و آن را در تقویت حکومت ظالمانه خود مؤثر می‌دانستند، به حمایت و تقویت آن اقدام می‌کردند.

پی‌نوشت:
[1]. کلینی، کافی، ج ۱، ص ۲۹۴.
[2]. کتاب شریف نهج الفصاحه، تهران،  دنیای دانش، 1382 حديث شماره 2461.
[3]. فصلنامه عرفان ایران11/9.
[4]. همان، نورعلی تابنده.
[5]. رهبری در اسلام، ص 148؛ به نقل از حکومت در اسلام، ص 30؛ واحدی تقی (صالح علیشاه)، در کوی صوفیان، تهران، راه نیکان، 1382، ص57
[6]. جعفر سبحانی‌تبریزی، المذاهب الاسلامیه، قم، موسسه الامام الصادق (ع)، 1388، 89.
[7]. ن.ک به: نقش امویان در اسلام؛ سیدمحمدحسین فقیه‌ایمانی، رویشگاه تصوف ، تهران، راه نیکان 1386.
[8]. نقش امویان در اسلام: جلد1، ص 127

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.