نقد و بررسی ادعای خدایی حسینعلی نوری

  • 1394/11/14 - 08:58
حسینعلی‌نوری در زمان حیات خود چندین بار ادعای خدایی نمود و مردم را به پرستش خود دعوت کرد. رهبران بعد از وی برای معقول جلوه دادن ادعای او دست به توجیهاتی زده‌اند، از جمله اینکه مدعی شده‌اند برای عبادت احاطه‌ی علمی به معبود لازم است و چون ما نمی‌توانیم به خدا علم پیدا کنیم، در نتیجه باید هنگام عبادت حسینعلی را مد نظر قرار دهیم.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حسینعلی‌نوری در زمان حیات خود چندین بار ادعای خدایی نمود و مردم را به پرستش خود دعوت کرد. سران بعد از حسینعلی برای توجیه و معقول جلوه دادن ادعای وی به دلایلی، از جمله عدم امکان شناخت خدا، متوسل شده‌اند و معتقدند که در عبادت، شناخت معبود و احاطه‌ی علمی به ذات او لازم است و از آنجا که شناخت خدا برای ما ممکن نیست، باید مظهر خدا را که همان حسینعلی‌نوری باشد، در نظر گرفت؛ شوقی‌افندی، از سران بهائیت، در این‌باره گفته است: «... اگر در حین نماز، خود را محتاج می‌بینید که کسی را پیش چشم خود مجسم کنید، حضرت عبدالبهاء را در نظر آورید؛ زیرا به واسطه‌ی حضرت عبدالبهاء می‌توان با جمال مبارک (حسینعلی‌نوری) راز و نیاز کرد».[1]
در نقد این سخن باید گفت: اما این مطلب را که گفته‌اند در عبادت، احاطه‌ی علمی لازم است، سخنی بی‌اساس و باطل است؛ زیرا:
اولاً: با اینکه احاطه‌ی علمی، به کُنه ذات الهی ممکن نیست، کما اینکه خداوند متعال در قرآن هم بدان اشاره کرده و فرموده است: «...وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً...[کهف/110]؛ مردم به خداوند احاطه‌ی علمی ندارند...»، در عین حال از بشر تعهد گرفته شده که جز او را نپرستند: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ؛ وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ [یس/61-60] اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را نپرستيد؛ زيرا وى دشمن آشكار شماست و اينكه من را بپرستيد. اين است راه راست». بنابراین همان توجه و معرفت اجمالی که در فطرت بشر به ودیعه نهاده شده است و انبیاء آن را پرورش داده‌اند، برای پرستش حق کافی است. پس توجه پیدا کردن، حضور قلب، فنای روح در پیشگاه عظمت پروردگار، حالت خشوع و عبودیت در مقابل خداوند متعال، غیر از احاطه‌ی علمی یا خارجی و فهم حقیقت و ذات اوست و برای عبادت شناخت ذات خداوند لازم نیست. حضرت سیدالساجدین نیز به خدای متعال عرضه می‌دارد: «بک عرفتک و أنت دللتنی علیک و دعوتنی إلیک و لولا أنت لم أدر ما أنت.[2] (الهی) تو را به تو شناختم و تو من را بر وجود خود دلالت فرمودی و به سوی خویشم خواندی، اگر تو نبودی نمی‌دانستم که چیستی».
ثانیاً: در صورتی که توجه قلب، خضوع و خشوع متوقف بر احاطه‌ی علمی به ذات شیء باشد، اشکال عبدالبهاء به توجه داشتن به سوی مطلع نور و مشرق آیات (حسینعلی‌بهاء) نیز در عبادت وارد است؛ زیرا اشخاصی که به سوی او متوجه می‌شوند، هنوز از معرفت نفس خود عاجزند، تا چه رسد به معرفت نفوس دیگران؛ زیرا توجه به دیگری، توجه به نفس و روح اوست، نه به جسم و بدن او، زیرا جسم فناپذیر است و حقیقت روح مانند حقیقت پروردگار مجهول و مستور است. خداوند متعال می‌فرماید: «وَ يَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً [اسراء/85]؛ و از تو درباره‌ی روح سؤال می‌کنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است و جز اندکی از دانش، به شما داده نشده است».
اما نتیجه‌ای که عبدالبهاء از عدم تصور خداوند می‌گیرد، سخیف و باطل است؛ زیرا هرگز توجه به مظهر خدا، خداپرستی نخواهد بود، بلکه توجه به غیر خدا شرک محسوب می‌شود، چه آنکه مظهر، غیر از حقیقت است و با هم تباین دارند: مظهر محدود است، ولی حق تعالی حدی ندارد؛ مظهر حادث است ولی ذات حق، قدیم است، مظهر متعدد است ولی ذات حق واحد است.
از روایات اسلامی به روشنی به دست می‌آید که عبادت کردن اسماء الهی و نشانه‌های حق تعالی، جایز نیست و کفر و شرک محسوب می‌شود، چه رسد به عبادت یک انسان که به طریق اولی شرک محض است.

پی‌نوشت:
[1]. مجله‌ی اخبار امری، نشریه‌ی محفل ملّی بهائیان ایران، شماره‌ی 6، مهر ماه سال 1328.
[2]. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.