خرقه صوفیه

  • 1394/10/24 - 00:49
خرقه یکی از آداب صوفیه است که درمورد آن سخن‌های بسیاری گفته شده است. برخی از صوفیه سعی کرد‌ه‌اند برای خرقه پوشی مستند روایی ذکر کنند و برخی دیگر معتقد شده‌اند که در صوفیه نخستین چیزی که امروزه از آن به خرقه صوفیه یاد می‌شود وجود نداشته و خرقه و خرقه پوشی از روی ضرورت بوده است كه بعدها از روی كج‌فهمی به يك سنت مبدّل شد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خرقه یکی از آداب صوفیه است که درمورد آن سخن‌های بسیاری گفته شده است. برخی از صوفیه سعی کرد‌ه‌اند برای خرقه پوشی مستند روایی ذکر کنند و برخی دیگر معتقد شده‌اند که در صوفیه نخستین چیزی که امروزه از آن به خرقه صوفیه یاد می‌شود وجود نداشته و خرقه و خرقه پوشی از روی ضرورت بوده است.
خرقة [خ ِ ق َ] (ع اِ) گله ملخ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (از لسان العرب) (از تاج العروس). ج، خِرَق. جعبه‌ای که بطانه ٔ آن پوست گوسپند و یا پوست خز و سنجاب باشد. (از ناظم الاطباء). قسمی جامه ٔ زبرین که آستر از پوست‌های گرانبها دارد.[۱]
زهاد و صوفیه که در آغاز پاره‌های جامه‌های کهنه یا پاره‌هایی را از راه‌ها، مزبله، سرگین‌دان‌ها، جمع می‌کردند و می‌شستند و به هم می‌دوختند و جامه خود می‌ساختند.[۲] و یا جامه هر کجا پاره می‌شد رقه و پیوند به آن می‌زدند.[۳] بدین اعتبار به آن خرقه، مرقع، مرقعه می‌گفتند. این‌ها همه از سر فقر و ضرورت بوده است و‌گاه آنچنان بی‌تکلف رقعه بر رقعه می‌دوختند که وزن این خرقه‌ها بسیار سنگین می‌شده است. مثلا آستین ابن الکزرینی یازده رطل بوده است.[۴]
اما اندک اندک رقعه بر رقعه دوختن بی‌تکلف و از سر فقر جای خود را به تکلف و زینت و تظاهر و تلبس ریا ورزانه داد وقتی که «جاه ایشان میان خلق بزرگ گشت» [۵] هر کسی مرقعه‌ای پوشید و خود را مانند آنان ساخت تا جایی که مشایخ برای آنکه از این صوفی نمایان متمایز گردند و از رنج صحبت اضداد (مخالفان) در امان باشند در دوختن مرقعه زینتی به کار می‌بردند که کسی چنان نمی‌توانست بدوزد و آن را شعار شناخت یکدیگر قرار داده بودند. [همان] که این خود گامی بود به سوی تجمل از درون تصوف.
عزالدین محمودبن علی کاشانی آرد: «ازجمله رسوم موضوعه صوفیان یکی الباس خرقه است در تغییر لباس معهود که مشایخ در بدایت تصرف در احوال مریدان آنرا مستحسن داشته‌اند و در سنت آنرا سندی نیافته الا حدیث ام خالد که روایت است از رسول صلی ﷲ علیه که وقتی جامه‌ای چند به حضرت اوآوردند و در میان گلیمی بوده سیاه کوچک آنرا برداشت و روی به جماعت کرد و گفت «من ترون اکسو هذه»، همه خاموش ماندند فرمود که «ایتونی بام خالد»‌ ام خالد را حاضر کردند آن گلیم را در وی پوشاند و گفت «ابلی هذا واخلقی» و دو بار بازگفت و بر آن گلیم علمی چند بود زرد و سرخ در آنجا نگاه می‌کرد و می‌گفت یا‌ ام خالد هذا سناء، و سنا بزبان حبشه نیکو باشد و تمسک بدین حدیث در تصحیح الباس خرقه بر وصفی و بر هیئتی که رسم متصوفه است بعید است.[۶] درنتیجه حدیث‌ ام خالد را که بعنوان سند و حجیت خرقه پوشی صوفیه آورده‌اند را بدین نحو رد کرده و ابطال آن را بیان می‌کند.
خرقه نیز از مخترعات قرون وسطی و ما بعد است و در اوائل نام و نشانی از وی نیست. [۷] علاوه بر آن از قبل اسلام معنی لغوی خرقه بمعنی پاره و وصله و کهنه بوده است و در کلمات اوائل لفظ خرقه پیداست ولی مراد ایشان جبه است چون بیشتر کسانی که تصوف را بخود می‌بستند جبه‌های پشمینه و کهنه و وصله‌دار می‌پوشیدند از این جهت معروف شدند بصوفیه؛ یعنی پشمینه‌پوش و خرقه‌پوش و اهل خرقه یعنی لباس کهنه‌ها.
و «لباس التقوی ذلک خیر ذلک من آیات اللّه» و چنانچه متعارف است که از روش و آداب اهل هر حرفه و فنی تعبیر به لباس می‌کنند و می‌گویند لباس روحانیین، لباس اهل علم، لباس زهاد، لباس نساک، لباس رهبان و این از آنرو است که هر یک را لباس مخصوص و زی مخصوصی است، پس زی و لباس مخصوص صوفیه را اطلاق بر حرفه ایشان می‌کنند. [۸] و این در حالی است که امروزه پوشیدن خرقه با اجازه خاصه و دارنده آن را موید من عند الله می‌دانند.
اما در نزد متأخرین مقصود از خرقه نه لباس کهنه است زیرا که امروز نه کسی کهنه‌پوش است و نه پشمینه‌پوش بلکه همه لباسهای فاخر بلکه اکثر بر روش و منش جبابره هستند و نه مقصود رشته تصوف است بلکه مقصود اتصال سند و پیوست سلسله است. مثلا می‌گویند «خرقه از که داری؟» یعنی سلسله‌ات به چه کسی منتهی می‌شود. یا می‌گویند «ما از فلان خرقه داریم» و «فلانی‌ها از فلان خرقه دارند»، مقصود محض اتصال سلسله است خرقه و کهنه و لباسی در کار نیست، اگرچه بعضی از رشته‌ها باز هم برای فریفتن عوام لباس کهنه و مندرسی را حفظ می‌کنند و نگاه می‌دارند یا راست یا دروغ نسبت می‌دهند به یک پیری که قدیم‌تر از ایشان است مثلا می‌گویند «این خرقه نعمت الله است یا نوربخش است» یا «پیرهن فلان پیر است که به من رسیده» پس من اولی و سزاوار‌تر به مقام او هستم ولی این عمل از همه معهود نیست و نادر هم یافت شود که خرقه پاره نزد کسی یافت شود.[۹]
و مراد از استحسانی که صوفیه برای پوشیدن خرقه ذکر می‌کنند «استحباب امری و اختیار رسمی است که متصوّفه آن را به اجتهاد خود وضع کرده‌اند از جهت صلاح حال طالبان، بی‌آنکه دلیلی واضح و برهانی لایح از سنّت بر آن شاهد بود؛ مانند اِلباس خرقه و بنای خانقاه و اجتماع از بهر سماع و نشستن در چهلّه و غیر آن؛ هرچند آن اختیار از تشبّت و تمسّک به سنّتی خالی نبود.» [۱۰]
درنتیجه روشن شد که افرادی از صوفیه قصد داشته‌اند که پوشیدن خرقه را مستند به شرع کرده و اینگونه قلمداد کنند که خرقه پوشی ایشان امری موید از جانب شارع بوده است که در این مورد به حدیث‌ ام خالد استناد کرده‌اند و نویسندگان ایشان این حدیث را کافی در این امر ندانسته‌اند و دیگر اینکه کسانی از صوفیه که خرقه پوشی را بعنوان استحباب و نشانه صوفیه معرفی کرده‌اند نیز با این تعارض رو به رو می‌شوند زیرا زاهد و عارف کسی است که همواره اعمال و رفتار خود را برای خداوند انجام دهد و از آشکار کردن عمل خود ابا دارد، و حال آنکه با خرقه پوشی مشهور به لباس گروهی خاص شده که این امر با اصلی که صوفیه برای هدف خود بیان می‌کنند سازگار نیست.

پی‌نوشت:
[۱]. دهخدا، لغتنامه دهخدا، ذیل کلمه خرقه
[۲]. مولف مجهول، آداب الملوک، ص ۲۹؛ علی بن عثمان جلابی هجویری، کشف المحجوب، تصحیح ژوکوفسکی، مقدمه قاسم انصاری، چاپ دوم، طهوری، تهران، ۱۳۷۱ ص ۵۶
[۳]. علی بن عثمان جلابی هجویری، کشف المحجوب، تصحیح ژوکوفسکی، مقدمه قاسم انصاری، چاپ دوم، طهوری، تهران، ۱۳۷۱، ص ۵۵
[۴]. جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمن ابن الجوزی البغدادی، تلبیس ابلیس، دارالکتاب العلمیه، بیروت، ۱۳۶۸ هجری، ص ۱۹۱؛ ترجمه تلبیس ابلیس، علیرضا ذکاوتی قراگوزلو، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۶۸، ص ۱۵۳
[۵]. علی بن عثمان جلابی هجویری، کشف المحجوب، تصحیح ژوکوفسکی، مقدمه قاسم انصاری، چاپ دوم، طهوری، تهران، ۱۳۷۱، ص ۵۶
[۶]. عزّالدّین محمود بن علی کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، باب پنجم در مستحسنات متصوّفه، فصل دوم در اِلباس خرقه
[۷]. علی‌محمد سجادی، جامه زهد: خرقه و خرقه‌پوشی، ج۱، ص۶۳، تهران ۱۳۶۹ش
[۸]. البدعة و التحرف، البدعةوالتحریف، ص: ۱۸
[۹]. مصطفوی جواد، البدعة و التحرف، البدعةوالتحریف، شرح خرقه، ص ۲۰
[۱۰]. عزّالدّین محمود بن علی کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، باب پنجم در مستحسنات متصوّفه، فصل سوم در فواند خرقه

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.