عقیده صوفیه در مورد حاکم ظالم

  • 1394/07/23 - 00:01
ظلم، قبیح عقلی است به این معنا که هر عاقلی ظلم را قبیح می‌داند و فاعل آن را مذمت می‌کند. در کتب اصول فقه ثابت شده است که منابع و مصادر احکام الهی، قرآن و سنت و عقل و اجماع است. اصولیون در محدوده احکامی که به‌واسطه‌ی عقل ثابت می‌شود از قبحِ ظلم نام می‌برند؛ یعنی از آنجا که عقل ظلم را قبیح می‌داند و قاطبه‌ی عقلا فاعلِ ظلم -که فرد ظالم باشد- را، فردی مستحق مذمت و...

پايگاه جامع فرق، اديان و مذاهب_ ظلم، قبیح عقلی است به این معنا که هر عاقلی ظلم را قبیح می‌داند و فاعل آن را مذمت می‌کند. در کتب اصول فقه ثابت شده است که منابع و مصادر احکام الهی، قرآن و سنت و عقل و اجماع است. اصولیون در محدوده احکامی که به‌واسطه‌ی عقل ثابت می‌شود از قبحِ ظلم نام می‌برند؛ یعنی از آنجا که عقل ظلم را قبیح می‌داند و قاطبه‌ی عقلا فاعلِ ظلم -که فرد ظالم باشد- را، فردی مستحق مذمت و پستی برمی‌شمارند؛ کشف می‌کنیم که شارع نیز حکم به حرمت ظلم می‌کند.[۱]
یکی از نتایج بحث حسن و قبح عقلی این است که از دیدگاه عقل، ظلم قبیح است، و از دیدگاه شرع، منکر است و شارع نیز ظالم را مستحق عذاب می‌داند. حتی اشاعره (یکی از فرقه‌های اعتقادی اهل سنت) که حکم عقل را به‌کلی در امور شریعت نافذ نمی‌دانند و می‌گویند مصدر احکام الهی منحصر به امور غیر عقلی از قرآن و سنت و امثال آن است، نیز به‌حکم قرآن و روایات؛ ظلم را حرام شرعی و فاعل آن را مستحق عذاب می‌دانند. زیرا شارع مقدس در قرآن کریم می‌فرماید: «ثُمَّ قيلَ لِلَّذينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُون.‏[یونس/۵۲] پس به كسانى كه ستم ورزيدند گفته شود: «عذاب جاويد را بچشيد. آيا جز به [كيفر] آنچه به دست می‌آوردید، جزا داده می‌شوید؟» در این آیه‌ی شریفه خداوند متعال جزای ظالم را عذاب جاوید جهنم توصیف می‌کند و البته در دیگر آیات مبارکه قرآن نیز خداوند این صفت قبیح را به‌کرات از خود نفی می‌کند.[۲]
با این اوصاف، هر مسلمانی نسبت به شخص ظالم موظف است که در هنگام تجمیع شرایط او را از این کار بر حذر دارد و در مقابل این منکر الهی بی‌تفاوت نباشد و نهی از منکر کند. حال اگر در جامعه حاکم جامعه ظالم بود وظیفه چیست؟
حسین بن سعید کوفی اهوازی متوفای قرن سوم که از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادی(صلوات الله علیهم) بوده است، در کتاب "الزهد" روایتی نقل می‌کند که وظیفه‌ی انسان در مقابل حاکم ظالم مشخص می‌شود؛ «عَنْ أَبِي شَيْبَةَ الزُّهْرِيَّ، عَنْ أَحَدِهِمَا عليهما السلام أَنَّهُ قَالَ: لَادِينَ لِمَنْ دَانَ اللَّهَ بِغَيْرِ إِمَامٍ عَادِلٍ، وَ لَادِينَ لِمَنْ دَانَ اللَّهَ بِطَاعَةِ ظَالِمٍ.[۳‏] آيين و دينى براى خدا نيست مگر با امام عادل؛ و دين ندارد كسى كه از (حاكم) ظالم اطاعت نمايد.» در این روایت حضرت به کسی که با اطاعت از ظالم دین خودش را برقرار کند نسبت بی‌دینی می‌دهند و او را از منظر شارع شخصیتی بی‌دین می‌پندارند.
هم‌چنین با دقت در سیره پیامبر(صلی‌ الله علیه و آله و سلم) به‌خوبی می‌توان درک کرد که حضرت تا وقتی‌که یاوری نداشت و قیام و اعتراض به‌صورت رسمی و از موضع قدرت، نتیجه نمی‌داد، پیامبر(صلی‌الله علیه و آله و سلم) از روش‌های دیگری مثل نرمش قهرمانانه‌ی صلح حدیبیه و معاهده با کفار، استفاده می‌کردند، ولیکن در زمان قدرتِ حکومت پیامبر، حضرت بعد از استفاده از قدرت منطق و عقلانیت اسلامی کسانی که شهوت شیطانی شهرت و غلبه و ظلم بر مردم را نداشتند، به راه راست هدایت می‌کردند ولی هر ظالمی را که نمی‌خواست پیرو عقل و منطق باشد و سر جدال باخدا و مردم داشته باشد را با ابزار جنگ با او برخورد می‌کردند. و همین دعوت به اسلام و بر حذر داشتن از کفر و به عبارتی امر به معروف‌ترین معروف‌ها و نهی از منکرترین منکرها را ما در سیره‌ی امامان معصوم نیز می‌یابیم البته با روش‌های متفاوت که شاخص‌ترین آن‌ها قیام عاشورای سال شصت‌ویک هجری است که نوه‌ی گرامی رسول خدا حضرت حسین بن علی(علیه‌ السلام) برای از بین نرفتن باقیمانده اسلام به قیام علیه یزید بن معاویه پرداختند و هدف خود را از این قیام، اصلاح امت و امربه‌معروف و نهی از منکر بیان فرمودند. بنا بر نقل ابن شهرآشوب در کتاب مناقب سیدالشهدا هدف از قیام عاشورایی خود را چنین توصیف کردند: «إِنِّي لَمْ أَخْرُجْ بَطِراً وَ لَا أَشِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ أَطْلُبُ الصَّلَاحَ فِي أُمَّةِ جَدِّي مُحَمَّدٍ أُرِيدُ آمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ أَسِيرُ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ سِيرَةِ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب.‏[۴] من از سر شادى و سرمستى و تباه‌کاری و ستمگرى قيام نكردم، بلكه براى خواستار شدن اصلاح در امت جدم به پا خاستم، و اكنون مى‌‏خواهم امربه‌معروف و نهى از منكر كنم، و بر روش جدم و پدرم على بن ابی‌طالب راه بروم.»
اما يکی از بزرگان صوفیه، یحیی باخرزی در کتاب خود در ضمن عقاید صوفیه چنین می‌نگارد: «روا نباشد که با حاکمان عهد خروج کنی اگرچه ظالم باشند.»
در همین زمینه حسن بصری سرسلسله‌ی فرق صوفیه نیز در تطهیر حاکمان ظالم بنی‌امیه از ظلم و فساد، فتوا به وجوب اطاعت از بنی‌امیه داده است و در توجیه این فتوای عجیب دین را وابسته به این حاکمان ظالم پنداشته است و چنین گفته: «لا یستقیم الدّین الا بهم و ان جاروا و ان ظلموا، و الله لما یصلح الله بهم اکثر مما یفسدون.[۶] دین جز با آنان (بنی‌امیه) پا نمی‌گیرد هرچند ظلم و جور کنند، به خدا اصلاحاتی که خداوند به دست آنان (شاهان بنی‌امیه) انجام می‌دهد بیش از فسادهایشان است.»
سؤالی که باید از صوفیه پرسیده شود این است که آیا-نعوذ بالله- نوه پیامبر حسین بن علی(علیهماالسلام) در کربلا که در مقابل ظالم زمانه خویش قیام کرد با هدف امربه‌معروف و نهی از منکر اشتباه کرده است؟!

پی‌نوشت:
[۱]. مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، محقق :زارعی سبزواری، عباسعلی، بوستان کتاب ،قم ،۱۳۸۷، بحث مستقلات عقلیه صفحه۲۲۳
[۲]. بقره/۲۸۱ و آل‌عمران/ ۱۰۸ و نساء/۴۰ و انعام/۱۳۱ و التوبه/۷۰ البته آیات با چنین محتوایی بیشتر آنچه ذکر شد می‌باشد.
[۳]. كوفى اهوازى حسين بن سعيد، زاهد كيست؟ وظیفه‌اش چيست؟ ترجمه الزهد، محقق مصحح مترجم: صالحى عبدالله، نور السجاد،قم ، صفحه ۵۴
[۴]. ابن شهرآشوب مازندرانى محمد بن على‏،  مناقب آل أبي طالب عليهم السلام‏، ۴ جلدی ، علامه‏، قم، ۱۳۷۹هجری قمری، جلد۴ صفحه۸۹
[۵].  باخرزی، ابو المفاخر؛ یحیی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، به کوشش ایرج افشار، جلد دوم، چاپ دوم، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران،صفحه ۶
[۶].محمدی ری شهری؛ محمد، القیاده فی الاسلام، دارالحدیث، تهران ، ایران، صفحه ۱۴۷

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.