ریشه تفکر وهّابیت در جسمانیت خداوند

  • 1394/07/18 - 08:06
تفکر وهّابیت در جسمانیت خداوند برگرفته از روایات بسیار زیادی در صحاح ستّه و دیگر متون روایی معتبر اهل‌سنت می‌باشد که جهت نمونه به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: قبل از بیان بخش کوچکی از این قبیل روایات ساختگی، باید از درگاه الهی به خاطر تکرار این‌گونه روایات اسرائیلیات که برگرفته از آموزه‌های یهود و تازه مسلمانان نفوذی همچون ابوهریره و کعب‌الاحبار می‌باشد به ساحت قدس ربوبی...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ تفکر وهّابیت در جسمانیت خداوند برگرفته از روایات بسیار زیادی در صحاح ستّه و دیگر متون روایی معتبر اهل‌سنت می‌باشد که جهت نمونه به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: قبل از بیان بخش کوچکی از این قبیل روایات ساختگی، باید از درگاه الهی به خاطر تکرار این‌گونه روایات اسرائیلیات که برگرفته از آموزه‌های یهود و تازه مسلمانان نفوذی همچون ابوهریره و کعب‌الاحبار می‌باشد به ساحت قدس ربوبی عذر تقصیر برده و عرضه بداریم: «سُبْحَانَ اللَّـهِ عَمَّا يَصِفُونَ [مؤمنون/91] منزه است خدا از آنچه آنان توصیف می‌کنند».
خدا با قیافه حضرت آدم، با قامتی شصت ذراعی؛ در معتبرترین کتاب پس از قرآن کریم نزد اهل‌سنت یعنی صحیح بخاری و مسلم روایت شده است: «ابوهریره از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده است: خداوند آدم را به شکل خود و با قدی شصت ذراعی خلقت فرمود.»[1] گفتنی است: 60 ذراع معادل است با 30 متر.
دیدن خداوند با چشم سر؛ بخاری در صحیح خود از جریر روایت می‌کند: «نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودیم که حضرت نگاهی به ماه شب چهارده انداخت و فرمود: همان‌گونه که این ماه را می‌بینید خداوند را نیز به خوبی دیده و در دیدن آن دچار مشکلی نخواهید شد.»[2] و احادیث دیگری که به جهت طولانی بودن هر یک از احادیث، تنها به بخش مورد نظر اشاره می‌کنیم: «برای خدا فرشتگانی است که به میان مردم رفته و اهل ذکر را می‌جویند و چون آنان را یافتند با بال‌هایشان آنها را احاطه می‌‎کنند. خدا از اینان می‌پرسد که بندگان من چه می‌گویند؟ در جواب اظهار می‌دارند که آنان تو را تسبیح گفته و به حمد و تمجید تو مشغولند. می‌پرسد آیا مرا دیدند؟ می‌گویند نه، به خدا تو را ندیدند. می‌گوید: چگونه خواهند بود آن‌گاه که مرا ببینند؟ می‌گویند: اگر تو را ببینند هم بهتر تو را عبادت کرده و هم بیشتر به تسبیح و تمجید تو می‌پردازند...»[3] «به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کردیم: آیا در روز قیامت می‌توانیم خداوند را ببینیم؟ حضرت فرمود: آیا زمانی که آسمان صاف باشد مشکلی در دیدن ماه و خورشید دارید؟ عرض کردیم: خیر! فرمود: در روز قیامت برای دیدن خداوند نیز مشکلی نخواهید داشت؛ آن‌گاه که منادی می‌گوید: هر گروهی به سوی معبود خویش روانه گردد! در این هنگام مسیحیان به سوی صلیب‌ها و بت‌پرستان به سوی بت‌ها و دیگران به سوی آلهه خویش می‌روند... تا آنجا که پروردگار در صورت و ظاهری به غیر از آن شکلی که بار اول دیده‌اند به سوی آنها آمده و می‌گوید: من پروردگار شما هستم اما از آنجا که مردم خدا را نمی‌شناسند، از این‌رو فقط انبیا با خداوند سخن می‌گویند تا اینکه خداوند می‌گوید: آیا شما نشانه‌ای هم برای شناختن خداوند دارید؟ می‌گویند: ما خدا را از ساق پایش می‌شناسیم و خداوند نیز ساق خود را نمایان می‌سازد. در این هنگام تمام مؤمنان به سجده می‌افتند.»[4] بخاری این روایت را در صحیح خود آورده و مسلم نیز در کتاب خویش بابی را تحت عنوان «اثبات رؤیة المؤمنین فی الآخرة ربّهم؛ اثبات دیدار خداوند در قیامت از سوی مؤمنان» گشوده و روایات متعددی را تحت همین موضوع آورده که به یکی از آنها اشاره می‌کنیم: «دو بهشت با هر آن‌چه از ظروف و وسایل موجود در آن از نقره و دو بهشت از طلا و ظروف و وسایل آن از طلا می‌باشد و بین قوم (یعنی آنان که در آن دو بهشت جای دارند) و بین دیدن پروردگارشان (مانعی) نیست، مگر آن که بر چهره خداوند رداء کبریایی در بهشت عدن می‌باشد (که مانع دیدن چهره او می‌باشد).»[5] و روایات بسیاری که به جهت اختصار از بیان آنها خودداری می‌کنیم.
خدای خندان؛ خنده خداوند را صحاح شش‌گانه اهل‌سنت روایت نموده‌اند که تنها به موردی از آن که در کتاب صحیح مسلم آمده اشاره می‌کنیم: «خدا به دو نفر می‌خندد: یکی کسی است که در راه خدا جهاد می‌کند و شهید می‌شود و دیگری قاتل او که بعدا مسلمان شده و شهید می‌شود و هر دو به بهشت می‌روند.»[6] سؤال ما از معتقدان به این‌گونه احادیث آن است: کجای این مطلب خنده دارد؟!
خدای متعجّب؛ مگر نه این است که منشأ تعجّب، جهل به واقعه‌ای است؟ امّا آیا بر خداوند سبحان چیزی مجهول است که چون آشکار شد موجب خنده با تعجّب او شود؟ معلوم می‌شود خدایی که صاحبان صحاح معرّفی کرده‌اند بیهوده تعجّب می‌کند؛ چنان که بیهوده می‌خندد: «خدا از قومی که با زنجیرها وارد بهشت می‌شوند تعجّب می‌کند.»[7] تنها سخنی که می‌توانیم بگوییم این که: «سُبْحَانَ اللَّـهِ عَمَّا يَصِفُونَ [مؤمنون/91] منزه است خدا از آنچه آنان توصیف می‌کنند».

پی‌نوشت:
[1]. صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 4، ص 2183.
[2]. صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 1، ص 203.
[3]. صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 5، ص 2353.
[4]. صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 6، ص 2706.
[5]. صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 1، ص 163.
[6]. صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 3، ص 1505.
[7]. صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 3، ص 1096.

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.