انکار وجود فرزند از سوی پدر!

  • 1394/05/28 - 17:36
شبهه‌ی مضحکی که برخی از وهابیون در بحث مهدویت مطرح می‌کنند؛ انکار وجود مهدی(علیه السلام) توسط پدر بزرگوارشان است! نویسنده‌ای مغرضانه می‌نویسد: «حسن عسکری در بیماری منجر به وفاتش به مادرش وصیت کرد و تصدی امور اوقاف و صدقات را به او سپرد و بزرگان دولت و قضات را بر آن شاهد گرفت، در حالی که اگر او فرزندی داشت...

پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ شبهه‌ی مضحکی که برخی از وهابیون در بحث مهدویت مطرح می‌کنند؛ انکار وجود مهدی(علیه السلام) توسط پدر بزرگوارشان است! نویسنده‌ای مغرضانه می‌نویسد: «حسن عسکری در بیماری منجر به وفاتش به مادرش وصیت کرد و تصدی امور اوقاف و صدقات را به او سپرد و بزرگان دولت و قضات را بر آن شاهد گرفت، در حالی که اگر او فرزندی داشت که امام مسلمین و دارای چنین اوصاف کامل خارق العاده‌ای بود، نمی‌توانست جز او را وکیل خود نماید. پس کسی که خود وکیل و رئیس امت و مایه امنیت هستی و مردم است، با وجود غیبتش از تصدی امور اوقاف و صدقات پدرش ناتوان نیست؛ و چون چنین نکرد، معلوم می‌شود که فرزندی نداشته‌است...»[۱]
استدلال آبکی این نویسنده مبنی بر اینکه چون امام شیعه به فرزندش وصیت نکرده پس وجود او را منکر شده‌است! را شیخ مفید عالم بزرگ شیعه هزار سال پیش جواب گفته‌است؛[۲] و در پاسخ آن به اجمال می‌توان گفت که این استدلال هم بر مبنای اهل سنت و هم بر مبنای شیعه قابل پاسخ‌گویی است؛ زیرا اگر القفاری غیر مغرضانه و از منظر یک سنی به این ماجرا نگاه کند و به امامت الهی و عصمت امام مهدی(علیه السلام) اعتقاد نداشته باشد، طبیعی است که در نظر او یک کودک خردسال نمی‌توان وصایت کسی را به عهده بگیرد؛ بنابراین به صورت طبیعی امام حسن(علیه السلام) نمی‌توانست به فرزند خود وصیت کند، در نتیجه از وصیت آن حضرت به مادر گرامیش نمی‌توان انکار فرزندش را برداشت کرد. و اگر القفاری از منظر یک شیعه به این ماجرا نگاه کند، باز هم امام حسن عسکری(علیه السلام) نمی‌توانستند به فرزندشان وصیت کنند؛ البته نه به دلیل خردسال بودنش، بلکه به دلیل این‌که وصایت امام مهدی(علیه السلام) منجر به اطلاع حکومت وقت از تولد آن حضرت می‌شد و در نتیجه جان ایشان به خطر می‌افتاد. بنابراین طبیعی بود که امام حسن(علیه السلام) در وصیت خود نامی از فرزند دلبندش به زبان نیاورد. دلیل روشن بر این مدعا هم این است که ایشان برای وصایت مادرشان، بزرگان حکومت و قضات را شاهد می‌گیرند نه اصحاب و یاران خویش را. این نشان می‌دهد که مقصود آن حضرت این بوده که در نظر حکومت این تلقی شکل بگیرد که ایشان فرزندی ندارند و به این شکل جان فرزند گرامیشان از آفات و خطرات مصون بماند.عجیب این است که القفاری با استناد به ماجرای وصایت مادر امام حسن(علیه السلام) مدعی انکار امام مهدی توسط پدر بزرگوارشان شده‎است ولی او به ده‌ها روایتی که از ایشان صادر شده و در آنان بر تولد فرزندشان تصریح کرده‌اند، ذکری به میان نیاورده است.[۳]
القفاری در نقد این سخن شیخ طوسی که علت وصیت نکردن امام یازدهم به فرزندشان را مخفی نگه داشتن ایشان از حکومت بوده‌است، می‌نویسد:«این ادعایی بی دلیل است.»[۴] از او می‌پرسیم مقصودش از دلیل چیست؟ اگر مقصودش این است که او باید از منابع اهل سنت دلیل بیاورد! افزون بر این‌که این ادعای او، بر خلاف روش مدعایی‌اش یعنی نقد شیعه  با مقبولات شیعه است. از اساس نیز چنین سخنی پذیرفتنی  و معقول نیست. زیرا هیچ‌گاه نمی‌توان انتظار داشت طرفداران یک مذهب، باورهایشان را بر اساس مبانی دیگران اثبات کنند و بر اساس مقبولات آنان دلیل و مدرک بیاورند. همچنان که از اهل سنت هم نمی‌توان انتظار داشت برای اثبات تک تک باورهایش از منابع شیعه دلیل بیاورند. برای مثال یک سنی مذهب چگونه و با کدام دلیل و مدرک معتبر از منابع شیعه می‌تواند خلافت خلفای اهل سنت را به اثبات برساند؟! البته مذهب شیعه بر خلاف دیگران این افتخار را دارد که می‌تواند بسیاری از عقاید و باورهایش را حتی براساس منابع اهل سنت اثبات نماید، مانند آنچه علامه امینی در الغدیر انجام داده است.
اما اگر مقصود القفاری از دلیل این است که شیخ طوسی بر اساس منابع شیعه برمدعای خویش دلیل اقامه کند، این سخن حقی است و البته در منابع شیعه هم برای اثبات این مدعا شواهد فراوانی وجود دارد. از جمله نوبختی نویسنده کتاب فرق شیعه که معاصر امام حسن عسکری بوده‌است می‌نویسد: «ما در برابر امام پیشین و امامتش سر تسلیم فرود می‌آوریم و به رحلت او اقرار می‌کنیم و اعتراف می‌کنیم که او از صلبش جانشینی دارد که به جای او نشسته است و همو امام پس از اوست... و نام بردن از او و پرسش از مکانش جایز نیست تا این کاه برای آن دستوری برسد؛ چرا که او –که درود خداوند بر او باد- پوشیده، ترسان و مستور به ستر خداوند متعال است و بر ما نیست از آن پرس و جو کنیم، بلکه این کار روا نیست و حرام است؛ چرا که آشکار کردن آنچه از ما پوشیده شده باعث ریختن خون او و خون ما می‌شود و در پوشیده ماندن آن و لب فرو بستن از آن، خون ایشان و خون ما محفوظ می‌ماند... و روایات بسیاری وجود دارد که ولادت قائم بر مردم مخفی خواهد ماند و یادش به فراموشی خواهد رفت و شناخته نخواهد شد.»[۵
 
پی‌نوشت‌:
[۱]. اصول مذهب شیعه، القفاری، انتشارات دارالرضاء، ص۱۰۹۸
[۲]. الفصول العشره، شیخ مفید، بیروت، دارالمفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق، ص ۶۹
[۳]. دلیل روشن، آیتی، قم، موسسه آینده روشن، ص ۵۳۸
[۴]. اصول مذهب شیعه، همان
[۵]. فرق شیعه، نوبختی، نجف، انتشارات مکتب المرتضویه، ۱۳۵۵ ه.ق، ص ۱۱۸- ۱۱۷

تولیدی

دیدگاه‌ها

چه خوب است مانند الفقاری هر دو چشم را باز کنند تا بتواند بهتر حقیقت مطلب را بفهمد ولی افسوس از درک بدون تعصب

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.