ملاک انسانيت از ديدگاه پائولو‌ کوئليو

  • 1394/05/27 - 08:02
پائولو کوئليو، به دنبال کسب تجربه‌ها، بينش‌ها و بصيرت‌هايی که خود می‌پنداشت، در چهل‌سالگی، دست به قلم برد و نوشته‌های زيادی را پديد آورد که اين نوشته‌ها برای او شهرت زيادی را در پی‌داشت. کوئليو گرايش مردم جهان به عرفان، در دنيای فعلی را خوب دريافته است و گرايش‌های شديد معنوی و عرفانی، در آثارش موج می‌زند. مکتب‌های معنوی...

پايگاه جامع فرق، اديان و مذاهب_ پائولو کوئليو، به دنبال کسب تجربه‌ها، بينش‌ها و بصيرت‌هايی که خود می‌پنداشت، در چهل‌سالگی، دست به قلم برد و نوشته‌های زيادی را پديد آورد که اين نوشته‌ها برای او شهرت زيادی را در پی‌داشت. کوئليو گرايش مردم جهان به عرفان، در دنيای فعلی را خوب دريافته است و گرايش‌های شديد معنوی و عرفانی، در آثارش موج می‌زند. مکتب‌های معنوی شرق آسيا و يوگا، بوديسم، هندوئيسم و تائوئيسم، نيز بر او تأثير جدی گذاشته‌اند. کوئليو تَجارب شخصی خود را با اين گرايش‌های عرفانی در می‌آميزد و عرفان جديد و بسيار مُبهمی را در قالب داستان‌ها و نوشته‌های خود مطرح می‌کند.
بايد گفت ملاک و قانون، در آثار کوئليو تقريباً بی‌معناست و نويسنده در کتاب‌های خود، هر جا که از آوردن شواهد و دلايل قابل ‌پذيرش برای مفاهيم مورد نظر خود عاجز می‌ماند، بی‌قانونی و هرج‌ومرج را تبليغ می‌کند و در واقع، قانون کوئليو همان بی‌قانونی است؛ و زندگی برتر همان زندگی است که در آن به اجرای قوانين، مجبور نباشی و احترام به آن‌ها برای تو هيچ اهميتی و زير پا گذاشتن آن‌ها نیز هيچ عقوبت و سرزنشی برايت نداشته باشد. در حقيقت او قانون را در بی‌قانونی می‌داند: «ماری با لذت فراوان، آنچه را ممنوع بود انجام داد، چون مزيت بزرگ زندگی در آنجا اجبار نداشتن در احترام به قوانين و حتی نپذيرفتن عواقب وخيم نقض آن‌ها بود.»[1] در اين بحبوحه آشفتگی و هرج‌ومرج، يافتن اصول و محورها کار بسيار دشواری است؛ زيرا اصول ثابتی برای انسان و انسانیت وجود ندارد، پس با بررسی شخصيت‌ها و عناصر داستان‌های او به ملاک واحدی نمی‌رسيم و همين مسئله يکی از ابعاد اعتقادی او را تشکيل می‌دهد. او می‌گويد: «اين خيلی مهم است و هرگز فراموش نکن، حتی اگر روزی استاد شدی، بايد بدانی که راه تو فقط يکی از راه‌هايی است که به سمت خدا می‌رود. عيسی مسيح در جايی گفته: خانه پدر، اتاق‌های بسيار دارد.»[2] پس هر کس در اين طی طريق بايد صفات و ويژگی‌های لازم را برای همان مسير ويژه داشته باشد و اينکه «انسان، چه زمانی انسان ناميده می‌شود؟» از نظر کوئليو کاملاً مردود است؛ زيرا خوبی و بدی، در آثار او معيار خاصی ندارد و همه يک چهره دارند.[3]
بايد توجه داشت که برای بررسی هر ديدگاهی، به معيارها و قوانينی نياز داريم که مؤسسان و بزرگان آن ديدگاه مطرح می‌کنند و بر اساس همين اصول است که هرکس بخواهد به انتخاب يا رد نظر خاصی بپردازد، به تحليل و بررسی پرداخته، در صورت مطابقت آن نظر با حق و واقعيت، آن را پذيرفته و در صورت اثبات بطلان آن، صرف نظر می‌کند.
پائولو کوئليو برای اينکه هر کس را به طريقی که می‌پسندد راهنمايی کند، کل قوانين را نقض می‌‌کند! اين، در حالی است که خود او در بسياری از موارد برای سالک و مبارز مسير خويش، قوانينی را طراحی می‌کند و بر سالک، واجب و لازم می‌داند که گوش به فرمان راهنما باشد. ازجمله مواردی که کوئليو نظر خود (رواج بی‌قانونی) را نقض می‌کند، اين است که او در روابط جنسی دو قانون را مطرح می‌کند که بر طبق آن هيچ کس نبايد ديگری را به برقراری رابطه جنسی وادار کند. همچنين او برقراری رابطه جنسی با کودکان را ممنوع می‌شمارد، اما ساير روابط را به طور مطلق، آزاد اعلام مي‌کند.[4]
اين گونه تناقض‌گويی‌ها مورد تأیید خود پائولو کوئليو نيز می‌باشد، در حقيقت بايد گفت که سخن امروزش با گفته ديروزش، کاملاً متفاوت است؛ و اين امری عادی و در عين حال تعجب‌برانگيز در آثار کوئليو است. او حقيقتاً در کتاب‌های خود بر طبق خواست دل رفتار کرده و معيار و قوانين را به طور کلی به فراموشی سپرده است.

پی‌نوشت:
[1]. کوئلیو، پائولو، ورونيکا تصميم می‌گيرد بميرد، ترجمه ميترا ميرشکار سياهکل، تهران، نشر پر، ص 125.
[2]. کوئلیو، پائولو،خاطرات يک مغ، ترجمه بهرام جعفری، تهران، نشر مهراب دانش، ص 204
[3]. کوئلیو، پائولو، شيطان و دوشيزه پريم، ترجمه آرش حجازی، تهران، نشر کاروان، ص 56.
[4]. کوئلیو، پائولو، ورونيکا تصميم می‌گيرد بميرد، ترجمه ميترا ميرشکار سياهکل، تهران، نشر پر، ص154.

برای مطالعه بیشتر بنگرید به کتاب «سايبان خود ساخته عرفان مدرن» نوشته محمد اسماعيل عبداللهی

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.