علت سکوت صحابه در مسأله سقیفه

  • 1394/05/10 - 07:55
چرا صحابه نسبت به جریان سقیفه سکوت کردند؟ چرا به مخالفت با ابوبکر و عمر نپرداختند؟ در این نوشتار با ذکر چند نکته به بررسی این سوالات با توجه به کتب اهل سنت می‌پردازیم. اولاً این طور نبود که تمام صحابه نسبت به جریان سقیفه ساکت بودند، بلکه اعتراضاتی نسبت به این جریان در تاریخ ذکر شده است. بخاری در صحیح خود می‌گوید: «زمانی که رسول خدا از دنيا رفت...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ چرا صحابه نسبت به جریان سقیفه سکوت کردند؟ چرا به مخالفت با ابوبکر و عمر نپرداختند؟ در این نوشتار با ذکر چند نکته به بررسی این سوالات با توجه به کتب اهل سنت می‌پردازیم.
اولا: این طور نبود که تمام صحابه نسبت به جریان سقیفه ساکت بودند، بلکه اعتراضاتی نسبت به این جریان در تاریخ ذکر شده است. بخاری در صحیح خود می‌گوید: «زمانی که رسول خدا از دنيا رفت، (وقتی خواستيم برای ابوبکر بيعت بگيريم) انصار با ما مخالفت نمودند و همگی در سقيفه بنی ساعده جمع شدند و همچنين علي و زبير و همراهانشان با ما مخالفت کردند»[1]. یا در کتب تاریخی معتبر ذکر شده است که: «مهاجمین بر در خانه امام علی (علیه السلام) برای بیعت اجتماع کردند و گفتند که اگر از خانه فاطمه و علی بیرون نیایید، خانه را به آتش خواهند کشید».[2]
ثانیا: علت‌هایی که برای سکوت در سقیفه ذکر کرده‌اند:
- وجود نفاق در میان بزرگان قوم؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نام‌های منافقان را به حذیفه بن یمانی فرموده بود.[3]
- سست ایمانی تازه مسلمانان: محققی می‌گفت: «این قدر افراد آن زمان سست ایمان بودند که در مقابل سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) در روز غدیر ایستادند و از امام علی دفاع نکردند.»
- وجود کینه و دشمنی برخی از مسلمانان با حضرت علی (علیه السلام) به دلیل کشته شدن بسیاری از بستگان نزدیک آنان در جنگ‌ها به دست ایشان. ابن ابی الحدید می‌گوید: «به استادم گفتم که من از علی (علیه السلام) درشگفتم که چگونه در این دوره دراز پس از وفات رسول خدا زنده ماند و از آن همه کینه‌ورزی‌های قریش جان سالم بدر برد؟ ابوجعفر به من گفت: اگر او خود را به آن اندازه کوچک نکرده و به کنج انزوا نخزیده بود، کشته می‌شد».[4]
- از میان نرفتن رسوم قبیله‌ای و تعصب‌های جاهلیت؛ برخی از مورّخان بر این نکته تأکید می‌کنند که مردم به رغم فرموده‌های حضرت رسول (صلی الله علیه و آله)، منتظر بودند که کسی بر پایه سنت قبیله‌ای برای خلافت برگزیده شود. البته برای هر یک از این عوامل، شواهد تاریخی و دلایل کافی وجود دارد. داستان حضرت موسی و هارون در قرآن، همانند این قصه تاریخی است؛ زیرا پیامبری موسی (علیه السلام) نزد بنی اسرائیل ثابت شده بود. عصای او و ید بیضایش را دیده بودند و ساحران در برابر چشمان آنان ایمان آوردند. همچنین دیدند که عصای موسی نیل را شکافت و خود از آن گذشتند و فرعون و یارانش غرق شدند و...، اما هنگامی که موسی (علیه السلام) هارون را در جای خود نشاند و به فرمان خدا به کوه طور رفت، دوباره بت پرست شدند و جانشینی هارون را نپذیرفتند و به نصایح او گوش فرا ندادند و به پرستش گوساله ای پرداختند که سامری آن را با طلا و زیورآلات خودشان ساخته بود. این داستان هنگامی روی داد که پیامبرشان نمرده، بلکه فقط تأخیر کرده بود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز به حضرت علی (ع) فرمودند: «تو نسبت به من، همچون هارون نسبت به موسی هستی»[5] این همانندی در ویژگی‌های فراوانی وجود دارد که یکی از آنها پیروی نکردن مردم از اوست.

پی‌نوشت:

[1]. بخاری، صحيح البخاري ج 6 ص 2505، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت، 1407/1987 ، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا.
[2]. بلاذری، انساب الاشراف ج 1 ص 586، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دار الفكر، ط الأولى، 1417/1996.
[3]. ذهبی، سير أعلام النبلاء  ج 2 ص 364، دار النشر : مؤسسة الرسالة، بيروت ، 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي
[4]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة ج 4 ص 42، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، 1418هـ، 1998م ، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري
[5]. بخاری، صحیح بخاری ج 3 ص 1359، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة ، بيروت، 1407، 1987، الطبعة : الثالثة ، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.