مراقبه در عرفان راجنیش اوشو

  • 1394/05/11 - 12:57
یکی از راه‌های کمال در عرفان اوشو مراقبه است. ازنظر او مراقبه، همان تسلیم است و تسلیم، رها ساختن کامل خود است، با آزاد کردن انرژی درونی. مراقبه آزادی مطلق است و در طی آن، انسان خود را در دست‌های خداوند می‌بیند: «مراقبه به معنای تسلیم شدن است و خود را از همه رو رها کردن. همین‌که انسان خود را رها کرد خویشتن را در دست‌های خداوند می‌یابد...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از راه‌های کمال در عرفان اوشو مراقبه است. ازنظر او مراقبه، همان تسلیم است و تسلیم، رها ساختن کامل خود است، با آزاد کردن انرژی درونی. مراقبه آزادی مطلق است و در طی آن، انسان خود را در  دست‌های خداوند می‌بیند: «مراقبه به معنای تسلیم شدن است و خود را از همه رو رها کردن. همین‌که انسان خود را رها کرد خویشتن را در دست‌های خداوند می‌یابد.»[1]
اوشو می‌گوید: «... آنچه را که من مراقبه می‌نامم، همان آزاد کردن و به راه انداختن انرژی درونی‌مان است آن انرژی نهفته، با چنان نیرویی بیدار شود که باانرژی بیرونی که ما را احاطه کرده است، یکی گردد. به‌محض آنکه این ارتباط، برقرار شود، ما چون برگ‌های کوچکی در اقیانوس محدودی از جریان هوا شناور می‌گردیم.»[2] اوشو درباره هنر مراقبه می‌گوید: «همه هنر مراقبه این است که چطور به‌راحتی شخصیت را ترک کنیم، به‌سوی دل بشتابیم، شخص نباشیم. همین شخص بودن یا نبودن، همه هنر مراقبه و همه هنر خلسه معنوی است.»[3] پس  «زمانی که انرژی حاصل از مراقبه، به حرکت درمی‌آید، تمام بدن، شروع به رقص می‌کند، پس مانع حرکات بدنی خود نشوید.»[4]
ازنظر او  «آمیزش باید بزرگ‌ترین هنر مراقبه باشد؛ زیرا کلیدهایی را در اختیار قرار می‌دهد که از پست‌ترین، به والاترین استحاله پیدا کنی، کلیدهایی را در اختیارت قرار می‌دهد که لجن را به نیلوفر آبی تبدیل کنی.»[5]
او مراقبه را فنا می‌داند: «مراقبه یعنی قرار گرفتن در وضعیت فنا، فنای نفس، فنای ذهن، فنای دل‌مشغولی‌ها و نگرانی‌ها، از این‌ها که تخلیه شوی، مستعد تجلی خداوند خواهی شد.»[6] بنابراین مراقبه ازنظر اوشو چنین تعریف می‌شود: «همه آنچه باید بدانی این است که مراقبه یعنی این: بی‌زمانی، بی نفسی، سکوت، سرخوشی، شعف و نشاط فراگیر، و خلسه‌ای سیراب کننده.»[7] مورد دیگری که اوشو در بحث مراقبه به آن پرداخته و درباره آن بحث می‌کند: مراقبه پویاست. مراقبه پویا یا همان مراقبه بی‌نظم، روش اصلی اوشو و روشی است که سایر روش‌های مراقبه گرایانه او بر پایه آن استوارند. مراقبه پویا را به گونه فردی یا گروهی می‌توان انجام داد. چنانچه مراقبه گروهی، ممکن باشد، انرژی، پدید آمده و پیامدهای آن، نیرومندتر است. [8] او برای مراقبه شرایطی را مشخص کرده ازجمله: با شکم خالی مراقبه کردن، دراز کشیدن روی زمین، بستن چشم‌ها، تنفس عمیق، و در آخر استراحت کامل. این روش‌ها و دستورالعمل‌ها بیشتر شبیه به حرکات ورزشی و نرمش‌هایی است برای آمادگی جسم یک انسان نه پرورش یافتن روح او.
درحالی‌که در عرفان اسلامی مراقبه، نوعی انتظار است؛ انتظار دیدار و وصال. مراقبه در عرفان، نوعی حالت و تجربه است و باحالت تکلیفی و اخلاقی، تفاوت دارد؛ مثلاً انتظار یک شیعه مؤمن برای ظهور ولی‌عصر (علیه‌السلام)، انتظاری تکلیفی است؛ یعنی انسان، آگاهانه وبر اساس وظیفه و تکلیف، خود را به حالت منتظر، درمی‌آورد. اما مراقبه در تجربه انسانی، حالت جدیدی است که در انسان، پیداشده و انسان، به‌گونه‌ای است که با تمام وجود خود، در انتظار حادثه جدید است. او همچنین در انتظار آن است که از شب سیاه هجرانش، سپیده‌ای بدمد و او را به‌روز روشن وصال، هدایت کند. یک سالک در این مرحله چنان با معشوق، در ارتباط است که گویی جز دیدار معشوق و وصال او به هیچ‌چیز دیگر توجه ندارد.
در عرفان اسلامی سالک به هیچ‌چیز دیگر جز دیدار معشوق توجه ندارد، زیرا:
الف- هیچ لذتی به لذت دیدار معشوق نمی‌رسد و عاشق، نه‌تنها از چیزهای دیگر لذت نمی‌برد، بلکه رنج هم می‌برد.
ب- جز معشوق حقیقی، هیچ‌چیز دیگری وجود عاشق را تکامل نبخشیده و دگرگون نمی‌سازد. عالَم سلوک، بر تحول و تکامل عاشق، استوار است و در این تحول و تکامل، هیچ‌چیز به‌اندازه وجود معشوق، اثرگذار نیست.
ج- سالک، توجه به غیر معشوق را در این مقام، نشانه کوته‌بینی و دون‌همتی خود می‌داند. [9]
در قرآن کریم و روایات اسلامی، از مراقبه با عنوان محاسبه اعمال و معرفت نفس، یادشده است: «یا اَیَّهَا الَّذینَ آمَنوا اِتَّقُوا اللهَ وَلتَنظُر نَفسٌ ما قَدَّمَت لِغَد وَ اتَّقُوالله اِنَّ اللهَ خَبِیرٌ بِما تَعمَلوُن...[حشر/18]؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید از (مخالفت) بپرهیزید و هر کس باید بنگرد تا برای فردایش چه چیز از پیش فرستاده و از خدا بپرهیزید که خداوند، ازآنچه انجام می‌دهید، آگاه است.» این آیه تنها آیه ای است که در آن عبارت (اتقوا الله) دو بار به‌کاررفته و انسان را سخت موظف می‌سازد که همیشه به محاسبه اعمال خود بپردازد و سپس به این نکته اشاره می‌کند که از یاد بردن خدا فراموشی خویشتن است و وای بر آن‌کس که خویشتن را از یاد ببرد. [10] و در روایتی نیز از امام کاظم (علیه‌السلام) نیز چنین نقل‌شده: «لیس منّا مَن لَم یُحاسب نفسَهُ فی کُلِّ یومٍ، فاِن عَمِلَ سیِّئاً اَستَغفِرُاللهَ مِنهُ وتابَ اِلَیهِ؛ از ما نیست کسی که همه روز به‌حساب خویشتن نرسد، تا اگر عمل خوبی کرده، آن را توفیق خداوند داند و اگر گناهی کرده، توبه کند.»[11]

پی‌نوشت:

[1]. اشو، مراقبه، هنر وجد و سرور، ترجمه فرامرز جواهر نیا، تهران، نشر فردوس، ص 350.
[2]. اوشو، تعلیمات تانترا، ترجمه: بهروز قنبری و اشرف عدیلی، تهران، نشر هدایت الهی، ص 50
[3]. اوشو، الماس‌های اوشو، ترجمه: مرجان فرجی، تهران، نشر فردوس، ص 77
[4]. تعلیمات تانترا، ترجمه: بهروز قنبری و اشرف عدیلی، تهران، نشر هدایت الهی، ص 57
[5]. الماس‌های اوشو، ترجمه: مرجان فَرَجی، تهران، نشر فردوس، ص 240
[6]. اوشو، زور به ای بودایی، ترجمه: مسیحا برزگر، تهران، نشر آویژه، ترجمه مسیحا برزگر، ص 40
[7]. اشو، بلوغ، ترجمه: مرجان فرجی، تهران، نشر فردوس، ص 111
[8]. مراقبه، هنر وجد و سرور، ترجمه فرامرز جواهر نیا، تهران، نشر فردوس، ص 360
[9]. یثربی، یحیی، عرفان عملی، قم، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، صص 285-287
[10]. حقیقی، کریم محمود، تازیانه‌های سلوک، شیراز،  نشر شاه‌چراغ، ص 23.
[11]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، جلد 2، تهران، نشر دارالکتب، ص 435

برای مطالعه بیشتر بنگرید به کتاب «سايبان خود ساخته عرفان مدرن» نوشته محمد اسماعيل عبداللهی.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.