عشق‌ورزی در عرفان اوشو

  • 1394/05/25 - 13:12
از نظر اوشو در عشق‌های زمينی، عشق، فقط جاذبه جنسی است که اگر اين عشق، همراه با غرايز باشد، استمرار خواهد داشت. در جايگاه زمينی، عشق، فقط جاذبه‌ای جنسی است که بسياری از انسان‌ها گرفتار آن شده‌اند. از ويژگی‌ها و خصايص عشق مادی اين است که هرگز دوام ندارد و اگر با غرايز همراه نباشد، می‌بايست براي چيزهايی که پس‌ از آن پيش...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از نظر اوشو در عشق‌های زمينی، عشق، فقط جاذبه جنسی است که اگر اين عشق، همراه با غرايز باشد، استمرار خواهد داشت. در جايگاه زمينی، عشق، فقط جاذبه‌ای جنسی است که بسياری از انسان‌ها گرفتار آن شده‌اند. از ويژگی‌ها و خصايص عشق مادی اين است که هرگز دوام ندارد و اگر با غرايز همراه نباشد، می‌بايست برای چيزهايی که پس‌ از آن پيش خواهد آمد، جشنی بزرگ برپا کنيم و به آن‌ها خوش‌آمد گوييم که زندگی، در کنار غرايز بوده و برای تداوم، عشق، لازم است... عشق بدون توقع و نياز، شالوده رهايی است. بال‌هايش ما را به بالاترين حد آسمان می‌برد؛ جايی که حقيقت را احساس کنيم. تعداد بسيار محدودی از مردم می‌دانند که عشق چيست. بدبختانه 99 درصد مردم فکر می‌کنند که عشق، همراه با غرايز است؛ يا بعضی‌ها فکر می‌کنند که عشق، فقط غرايز است، درحالی‌ که غرايز، کاملاً حيوانی هستند، ولی عشق، الهی است.[1]
اوشو هر چند معتقد است که عشق، امری الهی و مقدس است اما آن را شبيه درختی می‌داند که ريشه‌اش در خاک است؛ يعنی بايد ريشه عشق را در جسم، دنبال کرد: «عشق بايد زمينی باشد، درست مانند درختی که بدون خاک نمی‌رويد. همان‌طور که درخت، محتاج ريشه در خاک است، عشق نيز نيازمند ريشه در جسم است؛ زيرا جسم، حکم خاک را برای ريشه‌های عشق دارد. درختی که ريشه‌ای عميق در زمين دارد، حرکتی به‌ سوی آسمان پيش می‌گيرد و همدم ابرها می‌گردد. هر درختی رؤيای رسيدن به ستارگان را در سر می‌پروراند، اما اين راز را به خاطر بسپار: هرچه درخت بيشتر اوج گيرد، ريشه‌هايش بيشتر، در زمين فرو می‌روند. اين دو همانند دو سوی يک معادله هستند؛ ارتفاع و ريشه‌های درخت بايد در تناسب با يکديگر باشند. درختی با ريشه‌های کم‌عمق نمی‌تواند رشد چندانی بيابد و خيلی زود، سرنگون می‌شود. تصور درختی فاقد ريشه که اوج گرفته است و به ستارگان رسيده، کاملاً بی‌معناست. آری عشق بايد رها شود و اوج گيرد.»[2]
اوشو در قالب مثال، به چيستی کمال از ديدگاه خود، که همان لذت گرايی‌ است و راه اصلی کمال که همان سکس است، می‌پردازد. او در آثار ديگر خود سکس را امری مقدس و الهی دانسته، و کسانی را که آن را گناه می‌پندارند، سرزنش می‌کند و می‌گويد: «برای رسيدن به معرفت فردی، دو راه وجود دارد: سکس و مراقبه. سکس راهی‌ است که توسط طبيعت، تأمين‌ شده است. سکس، راه طبيعت است؛ حيوانات آن را دارند، پرندگان، آن را دارند.» بنابراين اولين، کوتاه‌ترين و آسان‌ترين راه کمال برای انسان، سکس (به معنای هرزگی و روابط نامشروع) است. اوشو سکس را بخش جدانشدنی از زندگی انسان‌ها می‌داند و استدلال او بر اين مطلب تولد انسان از سکس است.[3]
می‌گويد: «مهرورزی (سکس) تو را به بالاترين اوج بندگی می‌رساند؛ به بالاترين شعاع‌های درخشش، شادی، به اوج. تو با بيشترين انرژی خود، به تپش در می‌آيی»[4]  
از نظر او عشق، شفابخش است و انسان را با جهان، آشتی داده، او را به سرچشمه کمال می‌رساند. «عشق، شفابخش است. به‌ جز عشق، هيچ طبيب ديگری در جهان وجود ندارد. عشق هميشه است که شفا می‌بخشد؛ زيرا عشق؛ انسان را کامل می‌کند. عشق، شما را با جهان، آشتی می‌دهد، بيگانگی را از ميان برمی‌دارد و شما را جزئی از هستی می‌سازد و پس‌ از آن، شما از جهان نبوده، بلکه وجودتان کاملاً لازم و مؤثر خواهد بود.»[5]
پس يکی از راه‌های رفتن به ماورای سکس، خود سکس و عشق‌ورزی است که بايد در عمق آن فرورفت تا به فراتر از آن دست‌ يافت: «بله من به شما می‌آموزم که چگونه در عشق ورزيدن و ارتباط جنسی خود، عميق باشيد؛ زيرا اين، يکی از راه‌های رفتن به ماوراء است. ابتدا بايد اين مرحله را پشت سر بگذاريد تا به فراسوی آن برويد. در واقع، هدف من، اين است که شما را به ماوراء ببرم»؛ چراکه  «شهوت، همان عشق است، در پايين‌ترين پل.»[6]
در قرآن کريم کلمه عشق نيامده ولی به‌ جای آن «حُب» آمده است: «والذين آمنوا اشدُّ حبّاً لله.[بقره/165] کسانی که ايمان آوردند شديدترين محبت (آن‌ها) تنها برای خداوند است.» عشق در عرفان اسلامی، به معنای «اظهار کمال [7] و مرتبه عالی محبت است.»[8] حضرت علی (عليه‌السلام) در ستايش فرشتگان می‌فرمايد: «وشربوا بالکأسِ الرّويةِ من محبّة؛ آنان از جام خداوند متعال، سيراب شده‌اند و محبت خداوند متعال در دل‌هايشان جا گرفته است».
در آخر بايد اشاره کرد که عشق با توجه به وسعت معنای آن دارای اوصافی بوده و در تقسيم‌بندی اهل حکمت و معرفت به پنج قسم تقسيم‌ شده است: «عشق طبيعی (شهوانی)، عشق نفسانی (انسانی) عشق روحانی، عشق عقلانی و عشق الهی» همچنين به عقيده حکما از يک زاويه ديگر، عشق به حقيقی و مجازی نيز قابل تقسيم است. عشق حقيقی، يعنی عشقی که معشوقش، حقيقی‌ است؛ زيرا حقيقت مطلق و جميل ذاتی‌ است و آن همان، عشق کاملان است به‌ حق. و اما عشق مجازی، يعنی عشقی که معشوقش، مجازی‌ است؛ يعنی جمال و کمالی که در معشوق هست، از آن خود وی نيست، بلکه عاريتی‌ است.[9]
بنابراين اگر طرف عشق انسان، تجليات اسماء و صفات الهی (امور زمينی) باشد، نه ذات الهی، چنين عشقی در مسلک عارفان، عشق مجازی ناميده می‌شود؛ به‌شرط اينکه چنين عشقی آينه و پلی برای رسيدن به عشق حقيقی باشد. بنابراين اگر عشق پل و آينه برای رسيدن به محبوب نباشد نمی‌توان آن را عشق ناميد. و قطعاً چنين عشقی نه حقيقی خواهد بود و نه مجازی.

پی‌نوشت:

[1]. اوشو، تمثيل‌های عرفانی، ترجمه: فلورا دوست محمديان، تهران، نشر آويژه، ص 128.
[2]. همان، ص 63.
[3]. اوشو، از سکس تا فرا آگاهی، ترجمه: محسن خاتمی، تهران، نشر فرا روان، ص77.
[4]. اوشو، راز، ترجمه: محسن خاتمی، تهران، نشر فراروان، ص198.
[5]. اوشو، تائوئيزم، ترجمه: فرشته جنيدی، تهران، نشر هدايت الهی، جلد1، ص51.
[6]. اوشو، الماس‌های آگاهی، ترجمه: محسن خاتمی، تهران، نشر امير قلم، ص35.
[7]. رودگر، محمدجواد، سخن عشق، قم، نشر وثوق، ص 11.
[8]. ابن عربی، الفتوحات المکيه، جلد2، بیروت، نشر دارصادر، ص121.
[9]. مطهری، مرتضی، مقالات فلسفی، جلد 2، نشر صدرا، ص170.

برای مطالعه بیشتر بنگرید به کتاب «سايبان خود ساخته عرفان مدرن» نوشته محمد اسماعيل عبداللهی.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.