استادخدایی در اکنکار !

  • 1394/04/02 - 03:32
خدا بودنِ استاد در اکنکار را می‌‏توان نوع خاصی از انسان‌خدایی اکنکار تلقی کرد. پال‏ توئیچل در مکاشفاتی که در [کتاب] دندان ببر دارد، بارها او و استادان همراهش توسط خدایان طبقات، خدا خطاب می‌‌شوند. حتی در مراحل پایانی او صدایی از درون می‌‌شنود که خود او خداست. وی در همین کتاب از قول فوبی کوانتز به‌‏طور واضح اعلام می‌‌دارد که خداوند در درون آدم‌‌هاست...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خدا بودنِ استاد در اکنکار را می‌‏توان نوع خاصی از انسان‌خدایی اکنکار تلقی کرد. پال‏ توئیچل در مکاشفاتی که در [کتاب] دندان ببر دارد، بارها او و استادان همراهش توسط خدایان طبقات، خدا خطاب می‌‌شوند. حتی در مراحل پایانی او صدایی از درون می‌‌شنود که خود او خداست.[1] وی در همین کتاب از قول فوبی کوانتز به‌‏طور واضح اعلام می‌‌دارد که خداوند در درون آدم‌‌هاست و چیزی جدای از آن‏‌ها نیست.[2] هر چند در بسیاری از نوشته‌‏ها اکنکار اعلام می‌‌‌‌کند که استاد تنها مجرای فیض‏ الهی است؛ اما در بسیاری از مواقع نیز استاد را مجلای الهی می‌‌داند: «او نشان خواهد داد که ماهانتا وجهی از وجوه الهی است که به خاطر رهاسازی روح‌‌ها هیئت انسانی به  خود می‌‌گیرد».[3]

این آموزه نیز قرابت شدیدی به آموزه‌‌های مسیحیت دارد؛ چه این‌‌که مسیحیان نیز معتقدند که مسیح (علیه السلام) تجسید و تجلّای الهی بود که برای رها کردن روح‌‌های دربند از گناه نخستین، هیئت انسانی به خود گرفته است. شریعت کی سوگماد در جایی دیگر به وضوح به تجلّی سوگماد در زمین در قالب ماهانتا پرداخته است: «استادِ حقِّ در قید حیات، تجلّی جسمانی سوگماد در زمین است و مأموریت دارد همۀ روح‌‌هایی را که آمادۀ بازگشت به جهان‌‏های بهشتی‌‌اند بدان‌‌جا عودت دهد.»[4] «پال» در جملاتی، پا را از این هم فراتر نهاده، مقام استادی را (که از قضا به خود او تعلق گرفته) نیز خدا می­‌خواند. او می‏‌نویسد: «استاد در واقع خدایی است در درون ما که از طریق صدای پر عطوفتِ وجدان به ما درس می‌‌دهد.»[5] او هیچ ابایی ندارد تا خدایِ خدایان اکنکار را هم‌تراز با استاد قرار داده، خود را سوگماد اعلی بپندارد: «سوگماد عشق، حکمت و قدرت است. او حاضر مطلق است و در همه چیز نفوذ دارد. استادِ حقِّ در قید حیات نیز چنین است.»[6] این در حالی است که اکنکار، سوگماد را خدایِ خدایان، مطلقِ مطلقان، مقدّسِ مقدّسان، رحیمِ رحیمان، قادرِ مطلق، حاضرِ مطلق و عالمِ مطلقِ تمام کائنات می‌‌داند.[7] در قاموس کتابِ مقدسِ ادعایی اکنکار، ماهانتا دارای جنبه‌‌های سه گانه‌‏ای است که از آن با عنوان تثلیث سوگماد یاد می‌‌کنند. نخستین جنبه، حضور مطلق و ازلی ماهانتاست و در قلب اقیانوس عشق و رحمت قرار دارد. دومین جنبه سوگماد کالبد شکوهمند و عالم‌‌گیری است که روح هستی یا اک نامیده می‌‌شود. سومین جنبه‌ نیز کالبد متجلّی شدۀ ماهانتاست که یگانۀ جاویدان و تجلّی کالبدی سوگماد نامیده شده است. در ادامه، کتاب مقدس ادعایی، سومین جنبه را که تجلّی کالبد سوگماد است، تناسخ خداوند در هیئت انسانی می‌‌شمارد.[8] به راستی خداوند به کدامین کارما تناسخ یافته است؟

از آن‌‌جایی که محال عقلانی بودنِ تجلّی جسمانی خداوند برای پیامبر اکنکار که خود زمانی فلسفه خوانده است روشن بوده، در جاهای فراوانی استاد را فقط واسطه نامیده و تأکید کرده‌‌اند که استادان انسان‏‌هایی بیش نبوده‌­اند. البته تناقض‏‌گویی اکنکار را می‏‌توان یکی از ویژگی‌‏های دائمی آن شمرد که نگارنده به جهت تکرار آن در مباحث مختلف دچار شرمندگی در بیان شده است.

تحلیل و بررسی

یکم: در اکنکار هرچند ادعا می‌‌شود هدف، رسیدن به جهان‌‏های بهشتی است، آن‏‌چه از نوشته‌‌ها و آموزه‌‌های این آیین برمی‌‌آید، هدف اصلی ارتباط با استاد است. جایگاه ویژه‌‌ای که برای استاد خلق شده است و نیز دعوت‌‌های مکرّر برای هر امری به سوی استاد، نشان از این واقعیت دارد. رسیدن به جهان‏‌های بهشتی و درنوردیدن اقلیم سوگماد، بهانه­‌هایی هستند تا چلاها و پیروان اکنکار دست به دامان ماهانتا شوند. در عمل نیز مشاهده می‌‌شود فراتر از ارتباط با استاد چیز دیگری وجود ندارد. آموزش‌‌های رؤیابینی هم اکیست‌‏ها را تا بدان‌‌جا پیش می‌‌برد که در عالم خیال، تصویر یا نوری از استاد را ببینند.

دوم: علائم و ویژگی‏‌هایی که استاد اکنکار را با آن می‌‌سنجند کاملاً ذهنی و اثبات‌‏ناپذیر است. این‌که استادِ بیرون، از سوی سوگماد و توسط استاد پیشین انتخاب می‌‌شود، در تاریخچۀ کوتاه این آیین بارها زیر پا گذاشته شده است. پال توئیچل هرگز استاد بعدی را برنگزید و فقط به یک رؤیای ادعایی اکتفا شد. هارولد کلمپ نیز بیش‏تر در نبردی نفس‏‌گیر به این مسند دست یافت. جالب این‌ که فقط همین دونفر به‌‏طور رسمی بعد از بنیان‌‌گذار اکنکار بر مسند ماهانتایی تکیه زده‌­اند. گزینش استاد درون نیز فقط با رؤیا و در عالم خیال و تصور صورت می‌‌گیرد.

سوم: اکنکار تفاوت خدا (که همان سوگماد است) را با استاد بیان نمی‌کند. فراوان اتفاق می‌‌افتد که اکنکار، استاد را همان خدا و سوگماد می‏‌انگارد؛ پس می‏‌توان به درستی ادعا کرد که اکنکار آیین دعوت به پرستش استاد است.

چهارم: سازوکار انتخاب استادان اکنکار، کلاف سردرگمی است. البته این کلاف سردرگم، بلافاصله پس از درگذشت بنیان‌‌گذار آن، مشکل عظیمی برای آن‌‏ها به‏‌وجود آورد. انتخاب داروین گراس با ادعای این‌‌که وی انتخاب پال‌‏توئیچل و به تبع آن انتخاب سوگماد است، برای مدتی بحران جانشینی را حل کرد؛ اما با گذشت زمان، انتخاب سوگماد اشتباه از آب درآمد و اکنکار با ادعای دیگری هارولد کلمپ را برگزیدۀ سوگماد معرفی کرد و داروین گراس را از گردونه خارج ساخت. البته تقارن ازدواج داروین گراس با گیل توئیچل (بیوۀ پیامبر ادعایی این آیین) با انتخابش به مقام ماهانتایی و نیز تقارن خلع او از این مقام با جدا شدنش از بیوۀ پال، بر دامنۀ این مشکل می‌‌افزاید.

پنجم: اجر و مزد خواستن رهبران این آیین از پیروان‌شان با عناوین مختلف نیز پرسش‌‌های فراوانی ایجاد کرده است. استاد برای پذیرش چلاها از آن‌‏ها حقِّ عضویت ماهانه دریافت می‌‏کند. پاسخ به پرسش‌‌های چلاها نیز با عنوان مشاوره انجام می‌‏گیرد و از آن‌‏ها حق مشاوره دریافت می‌‌شود.

ششم: به رغم تبلیغات فراوان دربارۀ جایگاه استادان اکنکار، تناقض‏‌گویی‌‌های آن‌‏ها در گفته‌‌ها و نوشته‏‌هایشان مشکلات فراوانی برای آن‌‏ها به‏‌وجود آورده است. اگر اساتید از عالم واقع و درون باخبرند و سخنانشان از عالم واقع سرچشمه می‌‌گیرد، هرگز نباید دچار تناقض‏‌گویی بشوند؛ اما در تمام باورهای اکنکار، تناقض‏‌گویی‌‌ها موج می‌‌زند.

هفتم: اکنکار بسیار سعی دارد استادان خود را در کنار پیامبران برگزیدۀ الهی و یا حتی بالاتر از آن‏‌ها قرار دهد. در حالی‏‌که:
- پیامبران برگزیدۀ الهی صدق ادعای نبوّت خود را با معجزات فراوانی به اثبات می‌‌رساندند. بنا به یک استدلال کاملاً عقلایی، هر کس ادعا کند از جانب خداوند، مَسند پیامبری را بر عهده دارد، باید بتواند ادعای خود را با عمل خارق‏‌العاده‏‌ای که فقط با اذن الهی صورت می‌‏گیرد به اثبات برساند. معجزه، نوعی اثبات پیامبری است تا هر گزافه‌‏گو نتواند خود را در این جایگاه رفیع قرار دهد. در طول تاریخ، تمام پیامبرانی که از سوی تودۀ بشر و نیز عقلا و اندیشمندان به‏‌عنوان واسطه‌‌های الهی پذیرفته شده‌‌اند، معجزاتی سِتُرگ به داشته‌‏اند. عیسای روح الله با بخشیدن حیات مجدّد، به اثبات نبوّت خود پرداخته است. موسای کلیم الله نیز با عصا و یدبیضاء و شکافتن دریا هدایت مردم را در دست گرفت. پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) با کتاب آسمانی و تحدّی‌‌های فراوان و هم‏چنین معجزات دیگری مانند شقّ‏‌القمر و سخن گفتن سنگ‏‌ریزه‌‌ها و ... به اثبات ادعای خود می‌‌پرداخت. این معجزات آن‏‌چنان مردم را به عجز وامی‌‏داشت که حتی معاندین و مخالفین سرسخت انبیای الهی، به عظمت آن‌‏ها اذعان می‌‌کردند. امّا اکنکار معجزه را کلاً نفی کرده، می‌‌گوید ماهانتا هیچ وظیفه‌‌ای در قبال دیگران ندارد تا با معجزه، درستی ادعاهای خویش را ثابت کند. در واقع اکنکار بار دیگر در مقابل عقل و سیرۀ عقلا صف‌‏آرایی کرده است.
- تمام پیامبران الهی دارای پیشینۀ اجتماعی کاملاً مثبتی بوده‌‌اند که به محض ادعای پیامبری، بسیاری بر صدق گفته‌‌های آن‌‏ها شهادت می­‌داده‌­اند؛ مثلاً هیچ‌‏کدام از کفّار مدینه نگفته‌­اند که پیامبر اسلام در دوران زندگی‌‌اش گناهی مرتکب شده و یا به کسی تعرضی کرده است؛ اما پال‏ توئیچل به‌‏عنوان پیامبر این فرقه، به سرقت ادبی متهم شده و نیز دورانی از زندگی‌‌اش را با جنون سپری کرده است. هم‏‌چنین هارولد کلمپ نیز مدتی را در تیمارستان بستری بوده است.
- پیامبران الهی از عصمت برخوردار بوده‌‌اند و هرگونه عمل شنیع و خلاف شرع و اخلاق هرگز از آن‌‏ها صادر نشده است. البته ناگفته پیداست برای ادعایی به بزرگی پیام‌‏آور بودنِ خداوند، لازم است چنین ویژگی­‌ای در مدعی وجود داشته باشد. اگر پیامبران دارای پیشینۀ سالم و بدون عیب نباشند و یا این‌‌که به راحتی دچار اشتباه و گمراهی و عصیان شوند، چگونه می‌‏توان به صحّت پیام‌‏های ادعایی آنان ایمان آورد؟ پس عصمت و دوری از گناه نیز از لوازم عقلی و عقلایی پیام‌‏آور بودن است که باید هر پیام‏‌آور الهی از آن برخوردار باشد. مثلاً پیامبر اسلام را همگان، حتی دشمنانش «محمد امین» می‌‌خواندند؛ چون همه به صداقت در گفتار و امانت در رفتار او ایمان داشتند و هرگز در زندگی قبل از نبوت و یا بعد از نبوت از وی گناه، ظلم و یا نقض پیمانی مشاهده نشده است، درحالی‌‏که پال‏ توئیچل خود دورانی از زندگی‌‌اش را در حاشیه‌‏نشینی به‏‌سر برده و داروین گراس به اتهام غرق بودن در نفسانیات از مقامش خلع می‌‌شود. هارولد کلمپ نیز دورانی را با سرکشی در برابر خداوند پشت سر گذاشته است.
- پیامبران الهی هیچ اجر و مزدی را در مقابل رسالتشان طلب نکرده‌‌اند، کما این‌‌که پیامبر اسلام نیز دریافت هرگونه اجر و مزد را نفی کرده است. اما پیامبران ادعاییِ اکنکار با فرم و ثبت رسمی به دریافت اجر و مزد می‌‌پردازند.
- پیامبران الهی همگان را به سوی خدا فرا می‌‌خواندند و هر کس را که به آن‌‏ها بیش از حد علاقه نشان می‌‌داد از این عمل باز می‌‌داشتند. هم‏‌چنین آنانی را که پیامبران را در جایگاه خدایی قرار می‌‌دادند، تکفیر کرده، به مجازات می‌‌رساندند؛ اما در اکنکار، ماهانتا همان خداست که برای راحتی بشر به زمین آمده است تا پرستیده شود!
- گاهی نیز اکنکار سعی دارد ماهانتا را انسانی کامل معرفی کند. اما آیا واقعاً می‏‌توان استاد اکنکار را انسان کامل نامید؟ اکنکار هیچ‌‏گونه ویژگی‏ و مراتبی را برای انسان کامل خود معرفی نمی‌‌کند و صرف استادِ حقِّ در قید حیات بودن را کافی می‌‌داند. این درحالی است که در ویژگی‌‏های استاد نیز دچار ضعف شدیدی هستند.

پی‌نوشت:

[1]. دندان ببر، توئیچل، پال، ترجمه هوشنگ اهرپور،چ پنجم، تهران، نگارستان کتاب و زرین، 1381، ص 226.
[2]. همان، ص 239.
[3]. شریعت کی سوگماد، توئیچل، دوجلد، ترجمه  هوشنگ اهرپور، بی‏جا، بی‏تا، ج1، ص 296.
[4]. همان، ج1، ص 57.
[5]. همان، ج 1، ص 352.
[6]. همان، ج 1، ص 189.
[7]. همان، ج 1، ص 75.
[8]. همان، ج1، ص 64.
برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به: سودای دین داری، عبدالحسین مشکانی سبزواری، قم، نشر صهبای یقین، ص 163.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.