پارمهانسا یوگاناندا، داعیه معنویت جدید!

  • 1394/03/23 - 10:32
موکوناندا لعل گوش یا همان یوگاناندا از افرادی است که داعیه معنویت جدید دارد. وی نیز مانند دیگر مبدعین شبه‌‏آیین‌‏ها مدّعی درون‏‌گرایی است. وی معتقد است می‏‌تواند با گسترش دانش عینی و تجربیات درونی به ورای محدودیت‌‏های دانش تجربی دست یابد. او نیز توصیفات چندگانه‌‏ای درباره خداوند دارد؛ از همین‌‌روی دچار تضاد و تناقض شده است...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ موکوناندا لعل گوش یا همان یوگاناندا از افرادی است که داعیه معنویت جدید دارد. وی نیز مانند دیگر مبدعین شبه‌‏آیین‌‏ها مدّعی درون‏‌گرایی است. وی معتقد است می‏‌تواند با گسترش دانش عینی و تجربیات درونی به ورای محدودیت‌‏های دانش تجربی دست یابد. او نیز توصیفات چندگانه‌‏ای درباره خداوند دارد؛ از همین‌‌روی دچار تضاد و تناقض شده است. ادعای رؤیت خدا یکی از مراحلی است که خداباوری او را دچار تضاد نموده است؛ چون حالاتی که از ملاقات خود با خدا گزارش کرده به حالات بشر شبیه‌‏تر است تا حالاتی که خداوند را باید بدان توصیف کرد.[1] چند خدایی، تثلیث و ثنویّت نیز بر باورهای یوگاناندا سایه افکنده است به‌‏گونه‌‏ای که او برهما، ویشنو، شیوا و کالی را در صف خدایان قرار می‏‌دهد.[2]
وی هنگامی که درباره دین سخن می‏‌گوید به‏‌گونه‌‏ای است که اعتقاد به خدای ترس و وحشت در وی مشهود است؛ گو این‏‌که باورهای تایلور و فریزر در مورد منشأ دین درست است.[3] یوگاناندا نیز با عرفان‌‏های هندی باور او را به تناسخ آشکار می‌‏کند. وی باور به تناسخ را جزو باورهای حتمی دانسته، حتی کلیسا را نیز از قائلین به تناسخ می‏‌داند. او معتقد است که مفهوم تناسخ منحصر به فلسفه شرق نیست، بلکه حقیقتی بنیادی است که در بسیاری ازتمدن‌‏ها بوده است. کلیسای مسیحیت نیز در آغاز، مسأله تناسخ را پذیرفت؛ اما پس از شورای دوم قسطنطنیه در سال 553 از باورهای آنان حذف شد.[4]
وی با بیان یادآوری‌‏های زندگی‏‌های پیشین، تناسخ را اصلی اثبات شده می‏‌پندارد: «خاطره‏‌های سال‏‌های نخستین زندگی‏‌ام را بدون نظم تاریخی به یاد می‌‏آورم. هم‏چنین خاطره‌‏های روشنی دارم از یک زندگی دور که در آن، یوگی بودم میان برف‏‌های هیمالیا. یادآوری خاطره‏‌های گذشته‏‌ام مرا با آینده نیز پیوند می‌‏دهد.»[5]
چه بسیار یوگی‌‏هایی که به دلیل گذر غیرعادی از زندگی به مرگ، خود آگاهیِ لاینقطع خویش را حفظ کرده‏‌اند. اگر انسان فقط جسم می‏‌بود، نبود او هویّتش را پایان می‏‌بخشید؛ اما همه حکیمان در طول هزاره‏‌ها ندا درداده‏‌اند که آدمی در اصل روح است و مجرّد و بی‌‏زمان.[6] او درباره کارما نیز که به‏‌گونه‌‏ای علت تناسخ تلقی می‏‌شود، سخنان فراوانی دارد و بر این باور است که اعتقاد به او به عنوان استاد، کارماهای انسان‌‏ها  را از بین برده، چرخه تناسخ را به پایان می‌‏رساند.[7]

پی‌نوشت:

[1]. نگرشی بر آرا و اندیشه‏‌های یوگاناندا، فعالی، تهران، سازمان ملی جوانان، معاونت مطالعات و تحقیقات، 1388، ص 82-75.
[2]. سرگذشت یک یوگی، یوگاناندا، پارمهانسا، ترجمه گیتی خوش‌دل، نشر پیکان، تهران، 1383، ص 31-33.
[3]. نگرشی بر آرا و اندیشه‏‌های یوگاناندا، فعالی، تهران، سازمان ملی جوانان، معاونت مطالعات و تحقیقات، 1388، ص 91.
[4]. انسان در جستجوی جاودانگی، یوگاناندا، پاراهامسا، ترجمه توران دخت تمدن(مالکی)، تهران، تعالیم حق، 1380، ص 548.
[5]. همان، 17.
[6]. سرگذشت یک یوگی، یوگاناندا، پارمهانسا، ترجمه گیتی خوش‌دل، نشر پیکان، تهران، 1383، ص 18.
[7]. همان، 62.
برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به کتاب، فرجام من و تو، عبدالحسین مشکانی سبزواری، قم، نشر صهبای یقین، ص 99.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.