اصلاحات ارضی؛ از رؤیا تا واقعیت

  • 1394/03/16 - 10:58
روز 4 خرداد 1339 فرمان اجرای قانون اصلاحات ارضی از سوی شاه صادر شد. مسئله اعطای زمین به کشاورزان یکی از اصولی بود که بعد از انقلاب کمونیستی 1917 روسیه ، همواره از طریق احزاب کمونیست جهان مطرح می‌شد و کوشش می‌گردید تا از این طریق «کشاورزان و دهقانان رنج کشیده» کشورهای جهان سوم به ایدئولوژی کمونیستی گرایش یابند. البته مسئله بهبود...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ روز 4 خرداد 1339 فرمان اجرای قانون اصلاحات ارضی از سوی شاه صادر شد. مسئله اعطای زمین به کشاورزان یکی از اصولی بود که بعد از انقلاب کمونیستی 1917 روسیه ، همواره از طریق احزاب کمونیست جهان مطرح می‌شد و کوشش می‌گردید تا از این طریق «کشاورزان و دهقانان رنج کشیده» کشورهای جهان سوم به ایدئولوژی کمونیستی گرایش یابند.
البته مسئله بهبود وضعیت کشاورزان ایران از زمان مشروطه همواره مورد توجه رجال و بزرگان کشور قرار داشت ولی مشکلات سیاسی و بحران‌های موجود باعث می‌شد تا دولت‌ها و مجلس از پرداختن به این امر باز بمانند.
پس از شهریور 1320 و تشکیل حزب کمونیست در ایران از مسئله اعطای زمین به کشاورزان همواره در جهت مبارزه با دولت‌ها استفاده می‌شد. به طوری که در سال 1325 ش فرقه دموکرات آذربایجان پس از اعلام استقلال، قوانین اصلاحات ارضی را تنظیم و تصویب نمود.[1]
مجموع این مسائل و بروز جنگ سرد، بلوک غرب را واداشت تا به منظور جلوگیری از گسترش ایدئولوژی کمونیستی در کشورهای مجاور و همسایه شوروی، طرحها و راهکارهایی را بیندیشند.
یکی از این راهکارها تغییر نظام سنتی کشاورزی و اعطای زمین به کشاورزان بود تا از طریق اعطای وام‌های دولتی و واگذاری ماشین‌های مکانیزه کشاورزی بتواند وضعیت زندگی دهقانان و کشاورزان را بهبود ببخشد.
بدین منظور طرح اجرای اصلاحات ارضی به عنوان عامل بازدارنده نفوذ کمونیسم در ایران در دستور کار امریکاییان قرار گرفت. البته طراحان سیاست خارجی امریکا می‌خواستند برای اجرای برنامه‌های آتی خود از قبیل سرمایه گذاری مؤسسات مالی و صنعتی کشاورزان امریکایی و فروش محصولات خود راهکارهایی نیز بیابند، تا از طریق ایجاد بازار کار ارزان ، کشاورزان خرده پایی را که جهت کسب و کار ناچار به مهاجرت به حاشیه شهرها می‌شوند جذب کرده و تولیدات خود را به حد اشباع برسانند و از طریق ایجاد جمعیت جدید شهرنشین بازار فروش محصولات خود را بالا برند.[2]

نقطه شروع

در سال 1328 شاه به ایالات متحده سفر می‌کند و در آنجا به جای کمک اقتصادی به وی توصیه می‌شود که اصلاحات را آغاز کند. «جیمز آلن بیل» در تشریح نتیجه این سفر می‌نویسد: «محمدرضا شاه در 22 دی 1329 خواستار نشستی با حضور نخبگان سیاسی شد و در این نشست خطاب به آنها گفت که در 9 سال اخیر حرف بسیار زده شده اما کاری صورت نگرفته است.
وی ابراز داشت که اکنون زمان اصلاح است.» شاه در این جلسه برای نخستین بار از عدالت اجتماعی سخن به میان آورد و در برآمدن برابری در مالکیت تاکید می‌کند.
وی در نخستین گام فرمان واگذاری اراضی سلطنتی به کشاورزان را صادر می‌کند.» این نخستین گام از بزرگترین اقداماتی بود که سال‌ها بعد در قالب انقلاب سفید، به نام «اصلاحات ارضی» خوانده شد و تغییرات عمیق و گاه دردناکی را در ایران به وجود آورد.
انقلاب سفید علیرغم اینکه در قالب لایحه ای 12 ماده‌ای ارائه شده بود بر نخستین ماده خود یعنی اصلاحات ارضی تاکید بیشتری داشت.
بدین ترتیب دولت منوچهر اقبال لایحه اصلاحات ارضی را جهت تصویب به مجلس ارائه نمود اما این لایحه با مخالفت اکثریت نمایندگان که خود از زمینداران و مالکان بزرگ بودند رو به رو شد. جالب آنکه پس از واگذاری زمین‌های غصبی رضاشاه به پسرش محمد رضا شاه، او بزرگترین مالک کشور به حساب می‌آمد و بدیهی بود که مدتها خود مانع اصلی بود. بدین منظور طرحی اندیشیده شد تا املاک شاهی تحت عنوان بنیاد پهلوی قرار گرفته مورد این اصلاحات قرار نگیرد.

*مخالفت آیت الله بروجردی

بزرگترین و مهمترین مانع در مقابل این طرح امریکایی عالم عالی قدر آیت الله العظمی بروجردی برجسته ترین مرجعیت شیعیان در قم بود که ریاست حوزه علمیه قم را نیز به عهده داشت و با این اصل شرعی که مردم اختیار دارایی خود را دارند به جنگ امریکاییان و دولت‌های دست نشانده آنان رفت و موقتاً آنان را به عقب نشینی واداشت.[3]
مرحوم حبیب الله عسگراولادی در کتاب خاطرات خود، درباره کشمکش شاه و آیت الله بروجردی بر سر اصلاحات ارضی می نویسد: ....در سال های دهه 1330 یکی دو مقاومت نسبتاً غیرعلنی از جانب آیت الله العظمی بروجردی علیه حکومت پهلوی ظهور پیدا کرد. موضوع همان اصلاحات ارضی و تصوراتی بود که شاه از خطر کمونیست ها داشت، مبنی بر اینکه ممکن است طرفداران شوروی یک انقلاب کارگری یا طرفداران چین یک انقلاب کمونیستی در ایران به راه بیاندازند.
این نگرانی او را وادار کرد که به سراغ اصلاحات ارضی برود و برای همین فکر کرده بود که باید اول مراجع تقلید را در این باره قانع کند زیرا بدون رضایت حوزه های علمیه یا حداقل سکوت آنها نمی توانست این مساله را پیش ببرد. به همین دلیل وقتی با لطایف الحیل موضوع را نزد آیت الله بروجردی مطرح کردند، آقا فرمودند: "ایشان (شاه) چه کاره اند که این کار را بکنند؟ ایشان یک مقام غیر مسئول اند در قانون اساسی. اگر سلطنت شان بر اساس قانون اساسی است، قانون اساسی ایشان را یک مقام غیر مسئول می داند.»
یک مرحله دیگر آمدند و به ایشان گفتند: «در بعضی از کشورهای اسلامی این کار شده است» نقل است که ایشان فرمودند: «در آن جاها اول راجع به حاکم فکر کرده اند، دوم این سلطنت را کنار گذاشتند و جمهوری کردند.» همین موضع گیری های آیت الله بروجردی باعث شد رابطه بین مرجع تقلید و شاه تیره شود.....
شاه جهت مقابله با این وضعیت و مهار مخالفت علمای قم، اردشیر زاهدی را به نجف فرستاد تا با جلب نظر مثبت آیت الله حکیم در مورد اصلاحات ارضی جهت انجام کار خود تأییدیه بگیرد. اما آیت الله حکیم نیز نظر علمای قم را تأیید نمود.[4]
بدین ترتیب دولت انجام اصلاحات ارضی را تا بعد از فوت آیت الله بروجردی به تأخیر انداخت.
همزمان با فوت آیت الله بروجردی دموکرات‌ها در امریکا روی کار آمدند و از طرح اصلاحات ارضی امینی به عنوان آریستوکرات و زمیندار متجدد حمایت کردند و شاه را تحت فشار قرار دادند که بر خلاف میل خود علی امینی را به صدارت برگزیند.[5]
امینی در نخستین قدم خود از امریکاییان خواست تا شاه را از هرگونه مداخله‌ای در امور باز دارند و از او فرمان انحلال مجلسین را بگیرند.[6]
او سپس به قلع و قمع مخالفین داخلی پرداخت و حسن ارسنجانی یکی از چپ گرایان پرشور موافق اصلاحات ارضی را به وزارت کشاورزی برگزید. ارسنجانی بلافاصله لایحه اصلاحات ارضی را تهیه و در 38 ماده برای شاه فرستاد و پس از تصویب آن به طور قانونی و رسمی از شهرستان مراغه آغاز به کار کرد.[7]
او به منظور مبارزه به فئودال‌های بزرگ دستور داد تا کلیه مصوبات انتقال زمین پس از تصویب لایحه اصلاحات ارضی لغو گردد تا بزرگ مالکان از انتقال زمینهای خود به فرزندان، همسران، اقوام و یا اشخاص مورد اعتماد باز مانند.[8]
در اولین مرحله به صورت محدود علی امینی طرح اصلاحات ارضی را در املاک موروثی خود لشت نشاء آغاز کرد و در مرحلۀ دوم و به صورت بسیار وسیع تر این طرح در منطقه پرمحصول شمال غربی آذربایجان «مراغه» انجام شد.
حسن ارسنجانی اعلام نمود که کلیه افرادی که پس از تصویب قانون املاک، اموال و مزارع خود را به نام فرزندان خود کردند، اخلاگر و خائن می‌باشند و می‌بایست مورد مجازات قرار بگیرند. بدین منظور بلافاصله فئودال‌های بزرگ منطقه مراغه خود داوطلبانه مجری برنامه اصلاحات ارضی گشتند.[9]
در روز سه شنبه 22 اسفند 1340 محمدرضا پهلوی با قطار ویژه سلطنتی عازم مراغه شد و به روستای «ورجوی» رفت تا نمایش واگذاری املاک مزروعی به دهقانان را انجام دهد.
او پس از قرار گرفتن در جایگاه خود در حالی که خبرنگاران خارجی از وضعیت رقت بار کشاورزان این روستا عکس می‌گرفتند گفت: «... من خودم ده سال مأمور اجرای اصلاحات ارضی بودم ...»[10] این سخنان در حالی گفته می‌شد که او خود بزرگترین مالک ایران بود که توانسته بود املاکش را تحت عنوان بنیاد پهلوی محافظت کند. او سپس به سینه خود و وزیر کشاورزی مدال اصلاحات ارضی زد و خود را منجی و مأمور اصلاحات ارضی دانست.[11]

*نتیجه طرح اصلاحات ارضی

اصلاحات ارضی در ایران موجب به هم ریختگی نظام کشاورزی سنتی شد و روابط مالک و زارع را به هم ریخت، بدون آنکه سیستم جدیدی برای کشاورزی پی ریزد و مانع از سقوط کشت و کار آنها شود. بنابراین جامعه کشاورزی ایران دچار یک سردرگمی شد به طوری که کشاورزانی که نمی‌توانستند بذر و آب و کود کافی به دست آورند به دلیل فقر به حاشیه شهرها مهاجرت کردند.
 در خلال اصلاحات ارضی زندگی کشاورزان تغییری نکرد و زمینه‌های آموزشی در جهت پیشرفت تولید محصولات صورت نگرفت. هیچ گونه وام و ماشین آلات ضروری جهت ازدیاد محصول زیر کشت آنان داده نشد و در نهایت سیستم زندگی شهرنشینی در روستاها گسترش یافت و درهای روستاها به روی محصولات امریکایی باز شد ... و مشکلات و عوارض شهری و سرخوردگی روستاییان موجب ایجاد قشرهای حاشیه نشین در شهرها شد.[12]  
«اریک هوگلند» کارشناس انگلیسی که در دهه 1350 موضوع اصلاحات ارضی در ایران را مطالعه کرده، می‌نویسد: «موفقیت طرح اصلاحات ارضی از لحاظ منفعت برای دهقانان مشمول قانون صفر بود...اصلاحات ارضی ایران در حقیقت یک برنامه محافظه‌کارانه بود که مزایای مثبت معدودی داشت...اکثر روستا‌نشینان از نظر موقعیت اقتصادی بهتر از سال‌های پیش از اجرای برنامه نبودند. یکی از بزرگترین مشکلات بر سر راه این طرح فقدان مطالعات جامعه‌شناختی و اجرای ناقص بود. بسیاری از دهقانان یا زمین به دست نیاوردند و یا صاحب زمین نامرغوب شدند. بسیاری از زمین‌ها نیز کوچک بود و درآمد حاصل از آن کفاف نمی‌داد. در ضمن ساختارهای اجتماعی روستا دستخوش تحول شد و طبقات جدیدی به وجود آمدند از جمله کدخدایان و سر بنه‌های سابق که با سهم بیشتری که نصیبشان شده بود اینک مرفه شده و بر روستا تسلط پیدا کرده بودند. آنها از طریق اعطای وام به دهقانان کم‌ درآمد زمین‌های بیشتری نیز به چنگ آوردند. عمده‌ترین پیامد برنامه اصلاحات ارضی آن بود که دولت قدرت سیاسی خود را جایگزین قدرت زمین‌دار در روستاها کرد. سپاه بهداشت، دانش و... سازمان‌های دولتی و نهادهای روستایی و ژاندارمری نیز هر یک قدرت دولت مرکزی را در روستاها تحکیم کردند که همین امر موجب نارضایتی بسیاری از دهقانان شد. نقل قول از دهقانانی که از وضع موجود ناراضی بودند بسیار است. دولت متوجه نبود که ساختاری چند هزار ساله از رابطه مالک و دهقان که هر دو در آن خبره شده بودند را از هم پاشیده است و در مقابل نتوانسته جایگزینی مناسب برای آن تعریف کند.»
به گفته جیمز آلن بیل در کتاب «سیاست در ایران»..... بسیاری از کشاورزان تهیدست که برای باز پرداخت قسط زمین‌های خود وام دریافت کرده بودند آن را صرف خرید لباس یا رادیوی ترانزیستوری کرده بودند. مساله‌ای که دولت را برای تامین مخارج طرح با دشواری‌های جدی روبرو کرد. بسیاری از کارشناسان معتقدند که پدیده حاشیه‌نشینی که در دهه 1350 به اوج خود رسید و نارضایتی‌های عمومی که عاقبت منجر به انقلاب اسلامی شد ریشه در انقلاب سفید و عدم درک رژیم سابق نسبت به ملتی داشت که بر آن حکومت می‌کرد.....[13]

پی‌نوشت:

[1]. عباس خلجی، اصلاحات امریکایی و قیام 15 خرداد، ص 71.
[2]. عبدالعلی لهسانی زاده، تحولات اجتماعی در روستاهای ایران، ص 145 ـ 149.
[3]. عبدالهادی حائری، آنچه گذشت ... نقشی از نیم قرن تکاپو، ص 349.
[4]. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، انقلاب ایران به روایت بی بی سی، ص 113 ـ 114.
[5]. روزنامه اطلاعات، 17 شهریور 1340.
[6]. روزنامه اتحاد ملی، «اسراری از نخست وزیری علی امینی»، 12 خرداد 1340.
[7]. روزنامه کیهان مورخ 20/10/1340 و 25/10/1340.
[8]. همان، 30/10/1340.
[9]. روزنامه کیهان 14/12/1340.
[10]. همان، 22/12/1340.
[11]. همان.
[12]. ابراهیم فیوضات، دولت در عصر پهلوی، ص 107ـ 108.
[13]. اریک ج. هوگلند ، زمین و انقلاب در ایران، ترجمه: فیروزه مهاجر، نشر شیرازه، چاپ اول

منابع:
- موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
- سایت تاریخ ایرانی
- مرکز اسناد انقلاب اسلامی
- علی امینی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، مقدمه کتاب
- آرشیو اسناد موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی

منبع: فارس

بازنشر

دیدگاه‌ها

سلام علیکم. بنده از هموطنان عرب شما هستم هدفم از طرح این پرسش نه ملی گرایی ونه قومگرایی است .بلکه از این نژادگراییها ونفس پرستی ها متنفرم. شخصی (مازیاراشرفیان بناب)مدعی است که اعراب ترکان و بلوچ واقوام ایران همگی نژادی اریایی وفارسی دارند. ودلیل هم ژنتیکی و شکل چهره وصورت و دی ان ای است . اگر ممکنه پاسخی اجمالی ویا مراارجاع بدهید به مقاله ای در نقد این نظررویا جایی بهتر برای درج این پرسش. تشکر میکنم از صبروحوصلتون. پیامبر اسلام:کسی که به نژاد خود بنازد همانند سوسک است.

سلام محمد رضا، بحث نژاد آریایی یک بحث تبلیغاتی و برای دامن زدن به مباحث قوم گرایی است. هرچند در زمان رضا قلدر پهلوی اول دارای یک دلیل ایدئولوژیک خاص بوده است. در آینده راحع به این موضوع چندین پست کار خواهد شد. هر چند شما می توانید در موضوعاتی که در مورد پهلوی اول کار شده به پاسخ سوال خود دست پیدا کنید. اما خلاصه:آرایایی در هیج جا ثابت نشده است زیرا ما اقوامی پیش از اریایی بسیاری در فلات ایران زندگی می کرده اند مانند ایلامی ها . کاسی ها . گوتی ها و کردها و... بعد اقوام آریایی به ایران حمله کردند. بعد ورود اعراب به ایران. ایران در همه اعصار خود از گذشته تا به امروز هیچ گاه موطن یک قوم خاص نبوده است همانگونه که امروزه هم نیست. در دوران رضا شاه وقتی هویت اسلامی و شیعی رو از مردم ایران به زور می خواستند بگیرند . باید در قبال آن جایگزین قرار می دادند. برای همین دست ملت سازی آرایایی زدند و تمتم اقوام مختلف و متفاوت ساکن ایران را نشات گرفته از آریایی ها حساب کردند و در کتاب های درسی گنجاندند. این سرابی بیش نیست. اعراب ساکن ایران عرب اصیل هستند که پیش از حمله اعراب در این منطقه ساکن بودند. در تاریخ ساسانیان آمده که بهرام گور بزرگ شده به دست اعراب بوده است.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.