تبرئه‌ی یزید از دستور به قتل سیدالشهداء

  • 1394/03/03 - 14:30
از جمله راه‌کارهای ضد شیعی سردمدار وهابیت در خدشه و شبهه‌سازی برای عزاداران حسینی (علیه السّلام)، رفع اتهام از جنایتکار پلیدی همچون یزید بن معاویه یزید بن معاویه است؛ ابن تیمیه، مدافع همیشگی بنی‌امیه در دفاع از یزید و تبرئه‌ وی از این ننگ ابدی در دفاعی دفاع جانانه و تمام قد از یزید می‌گوید: «یزید نه تنها قصد بی‌احترامی به حسین را نداشته و دستور کشتن...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله راه‌کارهای ضد شیعی سردمدار وهابیت در خدشه و شبهه‌سازی برای عزاداران حسینی (علیه السّلام)، رفع اتهام از جنایتکار پلیدی همچون یزید بن معاویه یزید بن معاویه است؛ ابن تیمیه، مدافع همیشگی بنی‌امیه در دفاع از یزید و تبرئه‌ وی از این ننگ ابدی در دفاعی دفاع جانانه و تمام قد از یزید می‌گوید: «یزید نه تنها قصد بی‌احترامی به حسین را نداشته و دستور کشتن او را صادر نکرده، بلکه بر اساس وصیت پدرش او را اکرام نموده و مقام او را شامخ می‌دانسته است.»[1] و یا در جای دیگر می‌گوید: «یزید دستور کشتن حسین (علیه السّلام) را نداده و به آن راضی هم نبوده، بلکه از چنین رویدادی متاثر گشته و اظهار تاسف نموده و به همین‌رو، حتی اجازه نداد سر حسین (علیه السّلام) نزد او فرستاده شود، بلکه (قاتلان کربلا) سر او را نزد ابن‌زیاد فرستادند.»[2]

پاسخ:

- فرمان کشتن امام حسین (علیه السّلام) توسط یزید بن معاویه؛ صدور چنین فرمانی و فرستادن سر بریده‌ی آن حضرت برای یزید، از مسلّمات تاریخ است؛ از باب نمونه به برخی از متون تاریخی در این باره اشاره می‌کنیم: یعقوبی در تاریخ خود می‌نویسد: «یزید به ولید بن عتبه فرماندار مدینه نامه نوشت و چنین دستور داد: هنگامی که نامه‌ی من به دستت رسید، حسین (علیه السّلام) و ابن زبیر را احضار کرده و از آن دو برای من بیعت بگیر و اگر نپذیرفتند گردن آن دو را زده و سرهایشان را نزد من بفرست.»[3] شمس الدین ذهبی می‌نویسد: «یزید به والی و حاکم عراق، عبیدالله بن زیاد نوشت: حسین (علیه السّلام) به سوی کوفه عازم است و او از میان شهرها، سرزمین تو را انتخاب کرده که همزمان با ایام و دوران حکومت توست، از میان کارگزاران خود، تو را برای این مأموریت برگزیده‌ام؛ پس باید یا خود را آزاد سازی یا به بردگی و غلامی درآیی! از این‌رو بود که ابن‌زیاد، حسین (علیه السّلام) را کشت و سر او را برای یزید فرستاد.»[4] سیوطی می‌نویسد: «یزید به عبیدالله بن زیاد والی و فرماندار خود در عراق، دستور داد تا جنگ با حسین (علیه السّلام) را آغاز کند.»[5]

- نام یزید در تاریخ به عنوان قاتل امام حسین (علیه السّلام)؛ با توجه به صدور فرمان کشتن امام حسین (علیه السّلام) توسط یزید بن معاویه، چگونه می‌توان یزید را از چنین جنایتی تبرئه نمود؟ یزید در کربلا حضور مسقیم نداشت، ولی تمام جنایات رخ داده در آن به دستور وی صادر گشت؛ به همین رو، تاریخ در انتساب چنین جنایات هولناکی به او تردید ندارد؛ به عنوان نمونه مواردی را در زیر آن اشاره می‌کنیم که تاریخ از شخص یزید به عنوان قاتل امام حسین (علیه السّلام) یاد کرده است: شمس الدین ذهبی که بارها از جایگاه و منزلت بالای او نزد علمای اهل‌سنت سخن گفته‌ایم درباره‌ یزید خصوصا قاتل بودن وی می‌‎گوید: «چون یزید با مردم مدینه آنچه خواست انجام داد و حسین (علیه السّلام) و برادران و بستگان او را کشت، میگساری نمود و کارهای ناپسند انجام داد؛ مردم او را دشمن داشته و ضد او قیام کردند و خداوند عمر او را کوتاه گرداند.»[6] همو در جای دیگر چنین می‌گوید: «یزید بن معاویه، فردی ناصبی، تندخو، خشن، جلف، شراب‌خوار بدکار بود که حکومت خود را با کشتن حسین شهید (علیه السّلام) آغاز نمود.»[7] اگر ابن تیمیه می‌کوشد قاتل بودن یزید را انکار کند، اما شاگرد ممتاز مکتبش، ابن کثیر دمشقی می‌گوید: «این یزید به معاویه بود که حسین بن علی (علیهما السّلام) و اصحابش را به شهادت رساند.»[8] ابن اثیر جزری می‌نویسد برای از مردم عبیدالله بن زیاد را ملامت می‌کردند که چرا دستت را به خون فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آلوده کردی، وی در پاسخ می‌گفت: «ابن زیاد گفت: من که حسین (علیه السّلام) را کشتم، به دستور یزید بود، چرا که او به من گفت یا حسین را بکش یا تو را می‌کشم؛ من هم برای این که کشته نشوم، حسین (علیه السّلام) را کشتم.»[9]

- فرمان یزید برای فرستادن سر بریده‌ی امام حسین (علیه السّلام) به شام؛ در پاسخ به ادّعای ابن‌تیمیه، باید گفت: دستور یزید به کشتن امام حسین (علیه السّلام) و دستور فرستادن سر بریده‌ی آن حضرت، برای او و قرار دادن آن در طشت و به دست گرفتن چوب خیزران و زدن به دندان‌های ثنایای آن حضرت و سرودن اشعار کفر آمیز از سوی وی از قطعیّات و متواترات تاریخ است و با وجود این همه تصریح به جنایات مختلف یزید جایی برای تبرئه‌ی یزید در کشتن آن حضرت وجود ندارد؛ از باب نمونه به دو مورد اشاره می‌نماییم: در برخی از کتب اهل‌سنت و مورد قبول وهابیت آورده‌اند: «پس از شهادت امام حسین (علیه السّلام) ابن‌زیاد سر بریده‌ی حضرت را به همراه کاروان اسرا نزد یزید فرستاد و او سر مطهر حضرت را در طشتی گذارد و با چوبی به دندان‌های حضرت جسارت می‌نمود و این اشعار را سرود: «ای کاش اجداد من که در جنگ بدر کشته شدند، بودند و امروز را می‌دیدند...» در این هنگام حضرت زینب (علیها السّلام) فرمود: ای یزید چه راست گفته خدا و رسول او که فرمود: «سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کرده و آن را به مسخره گرفتند!» ای یزید آیا پنداشتی که زمین و زمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی و همچون اسرا با ما برخورد کردی، باعث می‌گردد تا ما نزد خداوند خار گشته و تو منزلت یابی؟ خیر، تو خود را بزرگ پنداشته و به خود بالیده‌ای و بی‌جهت شادمان و مسرور گشته‌ای که دنیا چند روزی بیش به کام تو و بر وفق مراد تو نخواهد بود.»[10] ابن طیفور در «بلاغات النساء» آورده: «... هنگامی که سر بریده‌ی حسین (علیه السّلام) را نزد یزید آوردند، یزید دستور داد تا سر مطهّر حضرت را در طشتی گذارند و پس از آن بود که یزید در حالی که اشعار کفرآمیز مشهور را زمزمه می‌کرد با چوبی که در دست داشت شروع به جسارت به دندان‌های مبارک حضرت نمود.»[11]

پی‌نوشت:

[1]. منهاج السنة النبویة، ابن تیمیه، مؤسسه قرطبه، مصر، ج 4، ص 557.
[2]. مجموع الفتاوی، ابن تیمیه، مکتبة ابن تیمیه، ج 4، ص 486.
[3]. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، دار صادر، بیروت، ج 2، ص 241.
[4]. تاریخ الاسلام، ذهبی، دار الکتاب العربی، بیروت، ج 5، ص 10.
[5]. تاریخ الخلفاء، سیوطی، مطبعة السعادة، مصر، ج 1، ص 207.
[6]. تاریخ الاسلام، ذهبی، دار الکتاب العربی، بیروت، ج 5، ص 30.
[7]. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، مؤسسه الرسالة، بیروت، ج 4، ص 37.
[8]. البدایة و النهایة، ابن کثیر، مکتبة المعارف، بیروت، ج 8، ص 222.
[9]. الکامل فی التاریخ، شیبانی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 3، ص 474.
[10]. نثر الدّرر فی المحاضرات، ابوسعید منصور بن الحسین الآبی، دار الکتب العلمیه، بیروت، ج 4، ص 17.
[11]. بلاغات النساء، ابن طیفور، دار النشر، ج 1، ص 425.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.